عبارت 'داستان پارگراف' را من برای داستان های کوتاهی استفاده خواهم کرد که به کوتاهی یک یا چند پارگراف باشند. این داستان ها نه آنقدر پیچیده اند که توانایی بال و پر دادن دلشته باشند نه انقدر ساده اند که نوشته نشنود
دوباره همه سر یه میز نشستیم. صحبت ها و خنده ها بالا گرفتن.
تنها نیستم، یه نفر کنارم نشسته، یه دختر، یه غریبه.
دردی ک از صبح باهام بود برگشته. درد، بازوم رو از کار میندازه، چیزی نمیگم، نباید کسی بدونه!
دلم میخواد سرم بزارم رو میز یا که نه رو شونه ی اون. برام مهم نیس کیه! برام مهم نیس چه فکری میکنه! دلم میخواد وقتی تموم میشه سرم رو شونه ش باشه.
ولی نه... سرم رو میزارم رو میز، اگه بزارم رو شونه ش توجه همه جلب میشه! ممکنه نجات پیدا کنم. اما میزم دوست ندارم...
خدایا!؟ انسان هیچوقت نباید اینه همه انتخاب داشته باشه!