ویرگول
ورودثبت نام
امير خرم
امير خرم
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

جابجايي بار در سيستم “Shifting the Burden”

جابجايي بار در سيستم، يك نمونه رفتار غير سيستمي است. معمولا ما در حل مشكلات، بيش از اينكه به حل ريشه‌اي مشكل فكر كنيم، به مبارزه با عوارض آن مي‌پردازيم و براي رفع آنها می‌ كوشيم.


مدل كوه يخ

عدم توجه به ريشه كوه يخ يك تفكر غير سيستمي است.


دلائل پرداختن به حل عوارض مشكل تا برطرف كردن ريشه مشكل:

1- عوارض سریع‌تر از ریشه‌ها دیده می‌شوند و قابل تشخیص‌تر هستند.

2- هزینه‌ی برطرف کردن ریشه‌ی مشکل بسیار زیاد است.

3- برطرف کردن ریشه‌ی مشکل، زمان زیادی می‌خواهد که احساس می‌کنیم آن زمان را در اختیار نداريم.

4- رفع عوارض، بار مسئولیت را از دوش ما برمی‌دارد و مسئولیت ریشه‌ها یا مشخص نیست یا برعهده‌ی دیگران است.


نتايج پرداختن به حل عوارض مشكل تا برطرف كردن ريشه مشكل:

1- در كوتاه مدت:

  • عوارض مشکل برطرف می‌شود.
  • به نظر می‌رسد که دیگر مشکلی وجود ندارد.
  • خود مشكل، پنهان‌تر مي‌ماند و پنهاني رشد مي‌كند.

2- در بلند مدت:

  • مشکل دوباره ظاهر می‌شود.
  • مشکل در بخش دیگری از سیستم خود را نمایش دهد. آن‌قدر که در نگاه اول متوجه نشویم که این همان مشکل قبلی است که در لباسی جدید در بخش دیگری از سیستم سر برآورده است. (اثر مار كبري)
  • عوارض جانبي جديد بوجود مي‌آيند.

تفكر پوست موزي:

تفكر پوست موزي يك نمونه تفكر غير سيستمي است و مشكل را فقط جابجا مي‌كند.


ديوانه بالا دست رودخانه:

داستان قدیمی شخصي که مردم در حال غرق شدن در رودخانه را نجات می‌داد و دیوانه‌ای در بالادستِ رودخانه در حال انداختن مردم به داخل آب بود از این جنس است.

حالا فرض کنید که به جای جستجوی دیوانه، اداره‌ی امور نجات غریق‌ها را تاسیس کنیم.

بعد از مدتی، استخدام کارکنان جدید برای این اداره چالش جدید ما خواهد بود. حتی ممکن است چند دیوانه در این اداره در سمت‌های مدیریتی و اجرایی استخدام شوند و بحران‌های جدیدی هم در این سازمان به وجود بیاید.

برای گرفتن دیوانه،‌ مجبور بودیم از نجات دادن چند نفر اول صرف نظر کنیم. اما این کار چنان تلخ و سخت است که نتوانستیم آن را انجام بدهیم.

پس مدام گفتیم که این آخرین نفر را هم نجات می‌دهیم و سپس به سراغ منشاء مشکل می‌رویم.

گاه سازمان‌هایی را می‌بینید که سالها در پایین‌دست رودخانه، سرگرم رفع مشکلاتی هستند که منشاء اصلی آن در بالادست رودخانه است.


اثر مار كبري:

در زمانی که هند هنوز مستعمره ی انگلستان بود تعداد مار های کبرا در شهر دهلی بسیار زیاد شده بود و امنیت جانی شهروندان را به خطر انداخته بود.

دولت راهکاری اندیشید. قرار شد در ازای تحویل مارهای مرده به تحویل دهندگان پول داده شود.

مردم دست بکار شدند و روزانه تعداد زیادی مار کشته و تحویل میدادند و پول خوبی هم نصیبشان میشد. اما پس گذشت مدتی دولت متوجه شد که نه تنها از تعداد مارهای تحویلی کم نمیشود بلکه روز به روز تعداد مارها و تحویل دهندگان بیشتر میشود.

با کمی بررسی مشخص شد مردم شروع کرده اند به پرورش مار.

دولت به محض اطلاع، دیگر برای مارهای مرده پولی نمیداد . مردم مانده بودند و مار های زنده.

حالا مردم برای رها شدن از دست این مار های زنده آنها را به نقاط دیگر شهر میبردند و رها میکردند.  در واقع آنها فکر میکردند که اگر این مارها از خانه ی خودشان دور شوند مشکل حل میشود اما مشکل اینجا بود که تمام مردم شهر همین کار را کردند و در نتیجه نه تنها تعداد مار های شهر کم نشد بلکه بیشتر هم شد.


پس در يك سيستم كه مي‌تواند خانه، مجتمع مسكوني، محله، كوچه، خيابان، شهر و ... يا سيستم كاري باشد، به ريشه‌اي حل كردن مشكلات بيانديشيم و نه صرفا رفع عوارض

تفكر سيستميكوه يختفكر پوست موزياثر مار كبريريشه مشكلات
مربي رشد و توسعه فردي Personal Growth and Development Coach
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید