Amir Rashidi
Amir Rashidi
خواندن ۲ دقیقه·۶ سال پیش

برنامه ریزی و قدرت


برنامه ریزان برای دست یافتن به اهداف شان بایستی قدرت کلانی را بسازند که پیشتر اصلا

شناخته شده نبود – قدرتی که برخی از انسا نها بر انسا نهای دیگر اِعمال م یکنند. موفقیت ایشان

بستگی به آن خواهد داشت که تا چه اندازه به چنین قدرتی دسترسی داشته باشند. دموکراسی،

مانعی است در برابر سرکوبی که از پیامدهای تمرکزگرایی فعالیت اقتصادی است. و این گونه است

که تصادمی بین برنام هریزی و دموکراسی صورت میگیرد.

بسیاری از سوسیالیست ها این توهم بلاخیز را دارند که با پس گرفتن قدرت از افراد )قدرتی

که در نظام فردگرایانه به ایشان داده شده است( و انتقال آن به جامعه می توانند این قدرت را

خاموش سازند. ایشان تصور می کنند که با متمرکز ساختن قدرت می توانند آن را در خدمت یک

برنامه ی یگانه به کار گیرند؛ این کار، صرفا انتقال قدرت نیست، بلکه افزایش دادنِ بی اندازه ی آن

نیز هست. وقتی قدرتی را که پیشتر در دست کسان بسیاری مستقلانه اعمال م یشد به دست یک

نفر می دهیم، شدت آن قدرت را بیش از پیش م یکنیم، و آن چنان دور از دستر ساش می سازیم

که تقریبا با دیگر انواع قدرت متفاوت می شود.

سفسطه است که بگوییم قدرت کلانی که گروه برنامه ریزی مرکزی در دست دارد «کلان تر از

مجموع قدر تهایی نیست که در دست گروه های منفرد مدیران است ».. در جامعه ی رقابتی، هیچ

کسی را نمی یابید که بتواند حتی یک بخش از قدرتی را که گروه برنامه ریزی جامع هی سوسیالیست

دارد، در دست داشته باشد. تمرکززدایی از قدرت، همانا کاهش دادن میزان مطلق قدرت است؛ و

نظام رقابتی تنها نظامی است که می تواند آن قدرتی را که انسانی بر انسان دیگر اعمال می کند به

حداقل رساند. چه کسی می تواند تردید کند که قدرتی که یک کارفرمای میلیونر بر کارگرش اعمال

می کند کمتر از قدرتی است که دون پایه ترین بوروکرات، با تکیه بر قدرتی که منبعث از درت قهری

دولت است، دارد و چگونه کار کردن و زندگی کردن من با صلاحدید او تعیین می شود.

برنامه ریزیقدرتهایکسوسیالیست
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید