یکی از دلایلی که بازی رومیزی را برای من خیلی خواستنی و متمایز میکند، امکان ارتباط رو در رو و تعامل فیزیکی است. از نگاه و خنده و صحبت گرفته تا کلکل و فحش و دعوا! این مطلب که اولین بار در سایت رومیز منتشر شد و در اصل ترجمانی است از این منبع، به مقایسهی ارتباط در دنیای واقعی و ارتباط در دنیای آنلاین میپردازد، که چون از خواندنش لذت بردم تصمیم گرفتم با شما هم به اشتراک بگذارم.
قرنها پیش، ارسطو فیلسوف بزرگ یونان، مدعی این مطلب شده بود که بهترین نوع دوستی در «زندگی مشترک» پیدا میشود. البته که منظور «وی» چیزی بیشتر از علایق مشترکِ سطحی بود. به اعتقاد ارسطو، در دوستیهای صمیمانهای که داریم، دوستانمان را به عنوان ادامهای از خودمان میبینیم. و نه تنها اوقات خوش، ایدهها، و احساساتمان، بلکه بخشی از وجود خودمان را با آنها به اشتراک میگذاریم. به عقیدهی ارسطو، این تبادل متقابل و دوطرفه، کلید دستیابی به خوشروانی یا «یودِمونیا» است:
حس سرشار و خالص خرسندی!
حالا سوال این است که چطور این فلسفه و دیدگاه را میشود به زبان عصر حاضر ترجمه کرد؟ اینروزها ما کلی رسانههای اجتماعی، پیامرسانها، ارتباطات آنلاین، وبکَم و ابزارهای دیگر برای ارتباط برقرار کردن با همدیگر داریم. و انصافا از این ابزارها هم زیااااااد استفاده میکنیم. که باعث میشود به سوال دیگری برسیم: آیا این شکل دوستیها و تعاملات آنلاین هم میتواند برای ما «یودمونیا» به ارمغان بیاورد؟
خب، بهتر است ابتدا چند سوال از خودمان بپرسیم:
۱. آیا رفاقت آنلاین و رفاقت در دنیای واقعی ذاتا با هم فرق دارند؟
۲. اگر آری فرق آنها چیست؟
۳. آیا این تفاوتها باعث میشود یکی از آنها «سالمتر» قلمداد شود؟
و جوابهای لو رفتهی آزمون(!):
۱. بله دارند.
۲. یک چندتایی هست.
۳. تعریفش به این سادگی هم نیست. جفتشان نیاز به ارتباط را به شکل متفاوتی اقناع میکنند و مزایا و معایب خودشان را دارند.
یک نکته برای دوستی در دنیای واقعی: یک آدم زنده، هزاران کلمه میارزد!
ظاهرا تحقیقات نشان دادهاند که ارتباطات انسانی بسیار فراتر از یک سری لغت و کلمه است که رد و بدل بشود. با اینکه ما به کلمات احتیاج داریم تا مقاصد پیچیدهترمان را منتقل کنیم، ولی بخش اعظم پیامهایمان را از طریق ویژگیهای صوتی (مثل لحن و بلندی صدا) و زبان غیر کلامی (مثل حالات بدن و صورت) میرسانیم. توانایی ما برای ارتباط برقرار کردن بدون این ابزارها شدیدا محدود میشود. از آن سمت ما اسکایپ و مشابهاتش را داریم که این فاکتورهای بیانی را هم همراه صدا منتقل میکنند، ولی باید قبول کرد که بخش اعظم ارتباطات آنلاین ما را تکست (با تمام محدودیتهایش) تشکیل میدهد.
علاوه بر این، همکاران معاصر ارسطو یعنی دانشمندان به این نتیجه رسیدهاند که تعاملات چهره-به-چهره تاثیرات زیادی روی سطوح عصبی ما دارند. مخ ما ظاهرا چندین مدل نورون دارد که هرکدام نقشی برای خودشان دارند: مثلا نورونهایی که پنج حس ما را تفسیر میکنند (نورونهای حسی) با نورونهایی که جابجاییهای ما را انجام میدهند (نورونهای محرک) فرق دارند. این وسط حالا یک نورون جالبی هم داریم که به آن میگویند: «نورون آینهای!»
نورون آینهای، همانطور که از اسمش هم پیداست، بازتابدهندهی دنیای پیرامون ماست. کارش این است که برای ما امکان تجربه چیزهایی که میبینیم را فراهم کند. مثلا اگر ببینیم پای یک بابایی را غلغلک میدهند، این نورون مغز ما را نسبت به قلقلک داده شدن در همان نقطه تحریک میکند. یا اگر یکی دراز شده تا دستش را به ریموت تلویزیون برساند، این نورون بر حسب وظیفه پیامهایی به مغز ما میفرستد که انگار ماییم که دراز شدهایم برای برداشتن ریموت. باحال است، نه؟ دادههای تحقیقاتی نشان میدهند که حضور نورونهای آینهای برای رشد ویژگیهای اجتماعی ما ضروری است – به خصوص برای بیان احساسات و همدلی با احساسات دیگر انسانها. خلاصه اینکه، داشتن ارتباطات چهره-به-چهره بخش بسیار مهمی از روند یادگیری «انسان بودن» هستند!
نتیجه اینکه اگر ما خودمان را فقط به ارتباطات آنلاین محدود کنیم، باعث میشویم تا از ارتباط، رشد اجتماعی، و ارتباط احساسی با دیگر آدمها محروم بشویم.
خوشحال میشوم تا نظر شما را در این مورد بدانم. به نظر شما تفاوتهای دوستی در دنیای واقعی و دوستی در دنیای آنلاین چیست؟ لطفا در بخش نظرات همین مطلب به اشتراک بگذارید.