این پست برای چالش کتابخوانی طاقچه نوشته شده است. برای اطلاعات بیشتر به وبسایت زیر سر بزنید.
نام کتاب: آبنبات نارگیلی
نویسنده: مهرداد صدقی
انتشارات: نشر سوره مهر
کتاب آبنبات نارگیلی چهارمین جلد از مجموعه کتاب های آبنباتی است که جلد های قبلی به ترتیب به آبنبات هل دار، آبنبات پسته ای و آبنبات دارچینی نام داشتند. سبک داستان رمان طنز است و راوی و شخصیت اول هر چهار جلد پسری به نام محسن است که در جلد چهارم در دانشگاه گرگان درس می خواند.
در نظراتی که کاربران طاقچه برای کتاب آبنبات نارگیلی نوشتند این بود که نسخه الکترونیکی این کتاب بسیار گران است و بهتره که نسخه چاپی این کتاب رو خرید. من با این نظر مخالفم. جدای از بحث استفاده نشدن از کاغذ، نکته مهم درباره خواندن این کتاب زمان مطالععه است. به عبارتی دیگر اگر در هر ساعتی از شبانه روز این کتاب را بخوانیم که لذتی ندارد. برای مثال خواندن این کتاب در شش صبح اصلا خنده بر لبانمان نمی آرد. باید این کتاب را در زمانی خواند که همه جا ساکت باشد و بهترین زمان هم شب است و همه خوابند.
بگذریم کاربران طاقچه نظر دیگری هم داشتند و آن این بود که در این جلد شوخی های جنسی بسیار زیاد است و اینکه مخاطب این کتاب نوجوان ها هستند، بنابراین، این کتاب مناسب نوجوان ها نیست. خب باید گفت این حرفی درست است و اینکه در جلد های قبلی هم شوخی های جنسی بود ولی کمتر از این جلد. به طور کلی شوخی های جنسی در بقیه کتاب ها طنز و فیلم های سینمایی طنز زیاد شده و انگار که دنیای طنز برای خندیدن مردم به این راه متوسل شده.
بریده کتاب:
مخی که زدنی باشه، یعنی اصلا مخ نیست.
بدی فیزیک این بود که توی درس به تو میگفت فنر اینجوری است که اگر آن را بکشی، دوباره به جای اول برمیگردد اما توی مسالهها یا خودت را توی همان فنر میگذاشت و فشار میداد، یا بالعکس.
هنوز هم برای خریدهایی که حوصله نداشتم از همان تکنیک بچگی یعنی «رفتم نداشت» استفاده میکنم.
کمی داریوش گوش کردم تا حالم بهتر شود اما حس کردم الان خودِ خواننده بیشتر به کمک من احتیاج دارد.
قیافه دخترها هم دست کمی از ما نداشت. همهشان شبیه عمه بتول وارد سرویس شدند اما شبیه نیکی کریمی بیرون آمدند. بر خلاف ما پسرها که به امید پارساپیروزفر شدن به خودمان رسیدیم اما شبیه سمندون بیرون آمدیم.
ببین اسمشم روشه. فیزیکِ هالیدی. یعنی توی تعطیلات باید بخوانیش. البته بیشتر یعنی فاتحه هر چی هالیدیِ برات مخوانه.
خب این جلد های قبل این کتاب اینقدر خنده دار بود که برای آمدن این جلد جدید منتظر بودیم و وقتی که آمد و خواندیم و نخندیدیم شاید به خاطر آن بود که انتظار و توقع دیگر داشتیم و شاید خنده دار نبودن این جلد برای مون به خاطر همین قضیه باشه.
پایان این کتاب مثل فیلم های اصغر فرهادی بازه و باید منتظر جلد های بعدی باشیم که آقای مهرداد صدقی چه برایمان دارد.
پیشنهاد می کنم که داستان رو از اول یعنی از آبنبات هل دار بخوانید و سپس جلد های بعدی که آبنبات پسته ای، آبنبات دارچینی و آبنبات نارگیلی نام دارند. البته یک داستان کوتاه به نام غریزه وصلی، نسخه کامل هم هست که فقط در طاقچه موجود است و می توانید آن را بخوانید.
بخوانید پیش از آنکه دیر شود.
پایان