این نوشته برای چالش کتابخوانی طاقچه نوشته شده است. برای اطلاعات بیشتر به لینک زیر سر بزنید.
چالش ماه تیر: کتابی که برنده شدن را بلد است.
سمفونی مردگان-نوشته ی عباس معروفی_ انتشارات ققنوس
در روی جلد کتاب نوشته شده که: برنده جایزه سال 2001 بنیاد انتشارات ادبی فلسفی سور کامپ. من با جستجوی کمی که کردم چیزی درباره این بنیاد پیدا نکردم.
به نظر من کتاب برنده را می شود به دو صورت معنا کرد. صورت اول اینکه کتاب دارای جایزه باشد( جایزه مهم، برنده تر است). صورت دوم اینکه کتاب مشهور و محبوب باشد. سمفونی مردگان هر دو صورت را دارد که صورت دومی بسیار پر رنگ است.
پس سمفونی مردگان برنده است و برنده شدن را خوب بلد است. در روزگاری که که کتاب های بسیار خوب به زحمت به 500 نسخه چاپ می شود؛ سمفونی مردگان در سال چندین نوبت چاپ می شوند و هر بار هم حدود 5000 نسخه، و جدای از نسخه های الکترونیکی و صوتی اش که متاسفانه حساب نمی شوند.
اما به نظر من یک مشکل وجود دارد و آن اینکه این برنده بودن با غم و اندوه همراه است. به عبارتی دیگر هرچی فیلم و کتاب از ایران در دنیا برنده ی جایزه ای شده؛ فضای آن با غم و اندوه همراه بوده. مثلا فیلم های اصغر فرهادی که در دنیا جایزه می گیرد غمناک است و ایران را بد جلوه می دهد. مثال دیگر محمود دولت آبادی است که کتاب های معروفش غمناک و بد جلوه دادن ایران است. کسانی دیگر هم هستند که در دنیا جایزه ارزشمندی بردند و باعث خوشحالی ما شدند مثل جعفر پناهی و زویا پیرزاد. خلاصه اگز دیدید کسی از فرهنگ و هنر ایران جایزه ی از در دنیا برده، به احتمال بالا فضای داستانش غمناک بوده.
اصلا خارجی ها را ول کنیم.چرا در بین خوانندگان ایرانی کتاب هایی مثل سمفونی مردگان، سال بلوا، کلیدر، جالی خالی سلوچ و... که فضایی غمناک دارند از کتاب های که فضای شاد دارند بیشتر فروش دارد؛ کتاب هایی مثل دایی جان ناپلئون، کتاب های مهرداد صدقی، کتاب های هوشنگ مرادی کرمانی و... . و موضوع اینجا جالب می شود که که برخلاف کتاب، در فیلم و سریال این طنز است که پرجمدار است و فروش های بسیار بالایی در سینما ها دارند و بینندگان زیادی در تلویزیون نسبت به فیلم و سریال های دیگر.
نکته ی بسیار مهمی در باب این موضوع وجود دارد و آن این است که این فضای داستانی غمناک و بد جلوه دادن ایران، تقصیر آن نویسنده و کارگردان و تهیه کننده نیست؛ بلکه تقصیر دولت است. دولت برنامه ی مشخصی برای برند سازی کشور ندارد و این باعث می شود وجه کشور منفی شود. برای مثال در زمان پهلوی دوم برای تخت جمشید و شهر شیراز برند سازی شده ( جشن 2500 ساله)که هنوز هم کسی از خارج می خواهد بیاید ایران دوست دارد شهر شیراز را ببیند. اما امروز می ببینیم که مسئولان می خواهند شهر شیراز را پایتخت مذهبی جلوه دهند و این در صورتی ست که شیراز از منظر تاریخی پتانسیل بیشتری دارد و شهر های قم یا مشهد پتانسیل بسیار بیشتری دارند برای پایتخت مذهبی شدن.
خب من تا اینجا تقریبا از سمفونی مردگان بد گفتم. اما پیشنهاد می کنم این کتاب را بخوانید یا بشنوید یا مثل من هردو را با هم انجام دهید( من همان موقع که می شنوم متن کتاب هم جلوی من است). به یک دلیل ساده. عباس معروفی کتاب های دیگری دارد که فضایی غمناک دارد اما چندان محبوب و مشهور نیستند. خب دلیلش شاید این باشد که آن ها خوب نیستند و مثل سمفونی مردگان فضایی سرگرم کننده ندارند.
بخوانید پیش از آنکه دیر شود
پایان