برف شکن را میتوان اثری توصیف کرد که نقدی نه چندان قابل قبول به تبعیض اجتماعی و مبارزه علیه تمامیت خواهی شخصیت بد(بخوانید رئیس قطار) را ایجاد میکند .البته که فیلم نمایش قابل قبول را دارا است اما نه پیامی به ببینده میدهد نه مفهومی را دنبال میکند.
فیلم به کارگردان بونگ جونگ هو کره ای که آخرین اثرش جوایز متعددی از جمله اسکار بهترین فیلم را نیز بدست اورده، کارگردانی شده. اثری که شاید ببینده آن را ضد سرمایه داری بداند اما به نظرم من فیلمی نقدی بر نظام استبدادی داخل قطار را دارد کسانی که ادعا دارند فیلم نظام سرمایه داری را نقد میکند نه تنها فیلم را درک نکرده اند بلکه چیزی از نظام سرمایه داری هم نمی دادند نظام که در قطار حاکم از یک نظام خشن و وحشیانه است که کمتر شبیه نظام سرمایه داری است.
داستان فیلم از انجا شروع میشود که زمین با یخبندانی عظیم مواجه شده وزندگی تنها در قطاری که پیوسته در حال حرکت است جریان داره دوست چشم رنگی ما (کریس ایوانز) به دنبال انقلابی عظیم است انقلابی ضد استبداد حاکم . انقلابی توسط طبقه ضعیف اما 99 درصدی علیه 1 درصد در حال وقوع است ، البته هیچ انقلابی بدون خونریزی به موفقیت نمیرسد و...
فیلم از اکشن خوبی برخوردار است و ضد و خرد را به زیبای به نمایش می گذارد، همین باعث به یاد ماندنی تر شدنش میشود اما فیلم در سکانس های پایانی شوک توطئه را به ما وارد میکند حرف های ناگفته زیادی را باقی می گذارد .
برف شکن را فیلمی علمی -تخیلی می نامند، اما به نظرم این فیلم نه علمی با منطق و نه تخیلی قابل قبول را دارا است. فیلم نکات مبهم زیادی را برای ما باقی میگذارد مثلا چطور می شود دانشمندان بدون امتحان ماده ای برا مبارزه با گرمایش زمین آن را انقد سریع به مرحله اجرا ان هم در ابعاد زیاد بگذارند
در سکانس های ابتدایی فیلم گیلیام پرسشی فلسفی را از کورتیس می پرسد:(اخرش که چی) کورتیس بدون فکر جواب میدهد (ویلفورد را میکشیم) انگار چاره ای جز کشتن وجود ندارد
در سکانسی ما سخنرانی میسن وزیر ولفورد را شاهد هستیم در زمان سخنرانی اگر به حرکت دستان وزیر نگاهی بیندازیم به این نتیجه میرسیم که میسن نیز قبلا در آن پستو بوده و به حرکت قطار کمک میکرده، پس همه سبب به وجود امدن این استبداد شده اند.
همچنان که كورتيس و ياران با وفايش واگن ها را یکی پس از دیگری فتح می کنند با دنیاهای جدیدی رو به رو میشوند که ورای تصور کورتیس و هم قطارانش هست هر چه واگن ها لوکس تر انسان هایش فاسد تر، هر چه میگذرد کورتیس چیزهای می بیند که شاید در رویاها امکان پذیر نبود.
در سکانس های پایانی ما اتفاقی نادر را شاهد هستیم یکی از رهبران این انقلاب که پدر معنوی کورتیس(ایوانز)نیز هست از همان ابتدا با رییس این قطار همکاری میکرده و به دنبال مرگ انقلابیون بوده تا از رشد بی رویه جمعیت جلوگیری کند(در واقع هر دو به دنبال کشته شدن افراد خود بودند زیرا اینگونه جمعیت کنترل میشد)
فیلم حرف های زیادی برا گفتن دارد اما در بیان انها ناموفق است .و شاید منتظر نتیجه گیری ما باشد
75/100
بعد از خوندن نقد و بررسی خوشحال میشم نظراتون راجب فیلم و نوشته ام بدونم
موفق باشید