
وقتی برای اولین بار خبرش رو شنیدم خیلی ترسیده بودم، یجورایی حس می کردم داریم به آخر خط نزدیک میشیم، شهر طعم مرگ گرفته بود و خیابون ها پرشده بودن از صدای سکوت.
دقیقا تک تک خیابون ها حس و حال فیلم های مارول رو گرفته بودن، اونم حس و حال موقعی از فیلم که فاجعه داشت همه چیز رو نابود می کرد و مردم داخل خونه هاشون پناه گرفته بودن، الان دیگه موقع اومدن ابر قهرمان بود، ابر قهرمانی که مثل تو فیلم ها قرار بود همه چیز رو به گذشته برگردونه اما....
تو دنیای واقعی خبری از اون ابر قهرمان مارولی نشد، چون تو عالم واقعیت اصلا گذشته معنا نداره، ابر قهرمان واقعی خود ما هستیم که قراره خودمون، اخلاقمون، رفتارمون و ... رو با دنیای جدید مطابقت بدیم و یک جهش پرقدرت بزنیم، یک جهش در حد و اندازه جهش ابر قهرمان فیلم ها وقتی قراره از یک ساختمون به ساختمون دیگه بپرن، ما هم قراره بپریم، پرشی از جهان گذشته به آینده و سبک زندگی جدید.