امیر بحرینی فرد
امیر بحرینی فرد
خواندن ۶ دقیقه·۳ سال پیش

غروب آفتاب اعتدال!

مروری بر طلوع و غروب شیخ دیپلمات...

"آفتاب اعتدال طلوع کرد." این تیتر روزنامه‌ی آرمان فردای انتخابات 92 است. روزنامه با تیتر و تصویری جذاب نتیجه‌ی انتخابات را روایت می‌کرد. همان روز آن را خریدم و تا امروز نگه داشتم. آن روزها را خوب به یاد دارم. خیلی‌ها از پیروزی قالیباف سخن می‌گفتند، من هم به سیاست علاقه داشتم و می‌گفتم یک نفر از بین جلیلی یا روحانی رئیس‌جمهور می‌شود. البته نسبت به هیچ کدام‌شان حس خوبی نداشتم، چون روحانی را بشدت محافظه‌کار و برنامه‌های جلیلی در عرصه‌ی مذاکرات را شکست خورده می‌دانستم. با اصلاح‌طلبان بحث می‌کردم و می‌گفتم اشتباه کرده‌اند که تخم‌مرغ هایشان را در سبد روحانی چیده‌اند.

به هر حال روحانی با آن بیان قوی و لحن محکم و وعده‌های زیبایش پیروز انتخابات شد. آن روز را به خوبی یادم می‌آید: غمگین بودم، درحالی که حامیان روحانی جشن پیروزی گرفته بودند. بعد از انتخابات، جوّ عمومی به نفع روحانی در جریان بود. نیروهای اصلاح‌طلب، معتدل و معترض از حضور او خوشحال بودند، او نیز با لحنی زیبا و بیانی بلیغ از گشایش‌های پساانتخاباتی سخن می‌گفت و حتی صداوسیما برایش مستند ساخت و تبلیغ کرد. حس می‌کردم شخص مهم دیگری در سیاستِ ایران ظهور کرده که مثل دو رئیس جمهور پیشین توان کادرسازی و ایجاد موج اجتماعی دارد. گمان می‌کردم ستاره‌ی اقبالِ شیخِ دیپلمات چنان درخشان شده که گویی هیچگاه خاموش نخواهد شد.

مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری
مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری

اما زمان گذشت و نشان داد مسیرِ سیاست‌ورزی به این آسانی‌ها هم نیست. علیرغم کنترل تورم و گشایش‌هایی که در دولت اول روحانی صورت گرفت، دولتش با عجیب‌ترین حجم تبلیغات منفی رو به رو شد. اوج بحث‌ها بر سر برجام بود که حامیانش از شادی به خیابان ریختند و دلواپسانش فریاد وامصیبتا سر دادند. علیرغم انتقادات درستی که به دولت میشد، اما به نظرم بعضی از منتقدانش مُنصف نبودند. تا کنون ندیده بودم شخصی در مسند ریاست‌جمهوری این چنین مورد هجمه قرار بگیرد. حجم توهین‌ها و برخوردها آنقدر زیاد بود که انگار جایگاه رئیس‌جمهور به عنوان شخص دوم نظام دیگر هیچ ارزش و احترامی ندارد. البته روحانی هم گاهی با بیانی عجیب به مخالفین پاسخ می‌داد، بیانی که در شأن یک رئیس‌جمهور نبود. حامیانش نیز بیکار ننشستند و به دفاع از عملکرد دولت پرداختند. هرچند در انتخابات از روحانی اصلاً خوشم نمی‌آمد، اما در دولت یازدهم مدافعش بودم، دلیلش هم آن بود که بخش زیادی از مخالفانش معمولاً دولت را تخریب می‌کردند نه نقد، و لحن‌شان بوی هجمه و عقده‌گشایی میداد نه انتقاد سازنده. حس می‌کردم صدای پای احمدی‌نژادیسم از هر زمان دیگری محکم‌تر به گوش می‌رسد و نمی‌خواستم کشورم به آن سال‌های بد برگردد. دولت یازدهم هرچه بود، داشت اشتباهات دولت دهم را رفع و رجوع میکرد.

سال 94 جریان حامی روحانی (اصلاح و اعتدال) در تهران به طرز خیره کننده‌ای پیروز انتخابات شد و آن روز در مطلبی نوشتم پیروز رقابت اگر بخواهد به مطالبات مردمی بی‌توجه باشد، شاهد رویگردانی و بی اعتنایی مردم خواهد بود. انتخابات 96، پایان جنگ چهارساله‌ی مخالفان و مدافعان دولت روحانی بود. بحث بین دو گروه موافق و مخالف دولت گرم بود و البته هر دو گروه اشتباهات محاسباتی هم داشتند. بعضی از مخالفان روحانی تحلیل‌هایشان را بر مفروضاتِ اشتباه بنا کرده بودند. یادم می‌آید یکی از آنان می‌گفت صلاحیت روحانی تایید نمی‌شود، دیگری می‌گفت او توان رقابت با ابراهیم رئیسی را ندارد و آن دیگری معتقد بود روحانی اولین رئیس‌جمهورِ یک‌دوره‌ای است. در بحث‌های دوستانه همه‌ی این تفاسیر را رد می‌کردم و می‌گفتم قدرت روحانی و بدنه‌ی اجتماعی حامی او را زیادی دست کم گرفته‌اید، چراکه یکی از نقاط قوت اصلاح‌طلبان این بود: همه‌ی توان رسانه‌ای خود را در ایام انتخابات بسیج می‌کردند و معادلات انتخاباتی را به هم می‌زدند؛ این را در انتخابات مجلس 94 به خوبی دیده بودم.

حسن روحانی در انتخابات 1396
حسن روحانی در انتخابات 1396

روحانیِ 96، به روشنی از محافظه‌کاری فاصله گرفته بود و با لحن صریح، ایجاد دوقطبی و تحریک هیجان هوادارانش توانست رقابت انتخاباتی را ببرد. علیرغم رجزخوانی‌های دو گروه برای یکدیگر و علیرغم اینکه اصولگرایان شعار «آخرهفته روحانی رفته» سر می‌دادند، همانند خیلی‌های دیگر پیروزی روحانی را حدس میزدیم و می‌گفتیم او بار دیگر بر مسند ریاست‌جمهوری تکیه خواهد زد. با وجود تبلیغات مثبت و منفی درمورد رئیس دولت، درنهایت قانع نشدم که به او رأی دهم؛ چراکه علیرغم نقاط مثبت، نقاط منفی مهمی در کارنامه‌ی دولتش وجود داشت که مهم بودند و حس می‌کردم روزی این نقاط منفی باعث نارضایتی‌های عظیم می‌شود. هرچند به رقیبش نیز رأی ندادم. بعدها بهتر پی بردم که رأی ندادنم به روحانی تصمیم درستی بود. به هر حال، شد آنچه پیش‌بینی می‌کردیم و روحانی رئیس‌جمهور ماند. البته آن روزها می‌گفتم و هنوز هم می‌گویم: جریان مخالف دولت انتخابات را به روحانی نباخت، بلکه ابتدا به شیوه‌ی سیاست‌ورزیِ چهارساله‌اش باخت؛ چراکه بخش بزرگی از مخالفان دولت در این سال‌ها بیشتر بر لحنِ تند و ادبیّاتِ دهانْ‌خُردکُن و دندان‌ْقُروچه‌ای و نیز بر فرضیاتِ اشتباه تکیه کرده بودند، نه بیانِ منطقیِ انتقادات و برنامه‌ریزی بر مبنای واقعیّاتِ اجتماعی.

بار دیگر حامیان حسن روحانی خوشحال و سرمست از پیروزی به خیابان آمدند و به امید فردایی بهتر "آفتابِ اعتدال" را در آسمانِ "آرمان"شان به نظاره نشستند، اما این تازه شروع ماجرا بود. اندک‌اندک مشکلات خود را نشان داد، تحریم‌ها با ترامپ بازگشتند، نرخ تورم سرعت گرفت، قیمت ارز به طرزی عجیب بالا رفت و نارضایتی مردم به اوج رسید. حالا دیگر حضور مردم در خیابان ها برای جشن و پایکوبی نبود، بلکه برای اعتراض بود. دولت دوم روحانی چنان ضعیف عمل کرد که در فاصله‌ی هر دو سال، یک اعتراض عمومی را شاهد بودیم: دی ماه 96، آبان ماه 98 و مرداد 1400. حتی اصلاح‌طلبان هم به دلیل عملکرد ضعیف دولت و بی‌توجهی به مطالبات مردمی در انتخابات مجلس 98 شکست خوردند و اتفاقاً آنان نیز انتخابات را به عملکرد ضعیف جناح و دولت متبوع‌شان باختند.

این‌روزها از آن شیخ که با اقتدار جلوی دوربین می‌آمد و با قاطعیت از رونق اقتصادی و رفع تحریم حرف میزد، جز یک سایه بر دیوار سیاست چیزی نمانده، سایه‌ای که دیر یا زود محو خواهد شد. حالا دیگر از میان آن 23 میلیون نفری که به او رای دادند، حتی 3 میلیون هوادار هم نمی‌توان یافت. حالا دیگر داخل و خارج از او ناامیدند، اصلاح طلب و اصولگرا، انقلابی و ضدانقلاب، چپ و راست، همه و همه. حالا اگر مردمی هم به خیابان می‌آیند، نه برای شادی از پیروزی اعتدال‌گرایان یا تصویب برجام، بلکه بخاطر اعتراض به وضعیت بد معیشتی است. حتی اصلاح‌طلبان هم می‌گویند که نباید تخم‌مرغ هایشان را در سبد او می‌چیدند. خورشیدی به نام اعتدال که می‌رفت در سپهرِ سیاستِ ایران‌زمین جاودانه شود، خیلی زود غروب کرد و خاموش شد.

او که با شعار تدبیر و امید آمد، با بی تدبیری امید بسیاری از حامیانش را ناامید کرد.
او که با شعار تدبیر و امید آمد، با بی تدبیری امید بسیاری از حامیانش را ناامید کرد.

هشت سال گذشته و مدت کمی تا پایان دولت روحانی باقی مانده. باید درس گرفت؛ از همه‌ی این فراز و نشیب‌ها، از همه‌ی این اتفاقات، از تمام حوادث، پیروزی‌ها و شکست‌ها. اینکه چگونه یک فرد در اوج محبوبیت، اینگونه به حضیض می‌افتد و عامل نابسامانی‌ها معرفی می‌شود. اینکه بی‌توجهی به مطالبات مردم، بی‌اعتنایی آنان به حاکمان را در پی دارد. اینکه دنیای سیاست بی‌رحم است و به قول مردم کوچه و بازار "پدر و مادر نمی‌شناسد". اینکه دنیا روزی برای ما و روزی علیه ما می‌چرخد، چنانکه مولا علی فرمود و فردوسی قرن‌ها پیش سرود: «چنین است رسمِ سرای دُرُشت/گَهی پُشت بر زین، گَهی زین به پُشت». اما ظاهراً سیاست‌مداران هربار باید این جمله را تجربه کنند، آنگاه که با بی‌توجهی به مردم در سیاست‌های‌شان شکست می‌خورند. آنچه برایم واضح‌تر از دیگر تجربه‌ها بود، این است که گاهی محافظه‌کاری هدفش راضی نگه داشتنِ همه است اما در نهایت نتیجه‌ای جز نارضایتیِ همگان نخواهد داشت.

کم‌کمک آفتاب اعتدال غروب می‌کند و من هرگاه به این تیتر نگاه می‌کنم، به یاد رسم همیشگی این سرای فانی می‌افتم که "دورانِ هیچ منزلتی جاودانه نیست..."

حسن روحانیانتخاباتریاست جمهوریاصلاح طلبانآرمان
یک معلم|پندار نیک،گفتار نیک، کردار نیک?
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید