فیلم آبی روشن جدیدترین اثر بابک خواجه پاشا یادآوار موج فیلمهای عرفانی و معناگرای اوایل دهه هشتاد است با این تفاوت که آبی روشن سعی میکند پیام اصلی مستقیم در صورت مخاطب نکوبد بلکه در قالب نمادپردازیهایی که در فیلم کرده است و تاکیدی که بر شخصیتپردازی دارد تماشاگر خود را متوجه پیام خود بکند. آبی روشن از معدود فیلمهای سینمای ایران است که در گونه فرعی جادهای روایت میشود. اما این فیلم تفاوت بزرگی با سایر فیلمهای این گونه سینمایی چه در داخل و چه در خارج دارد؛ اگر در سایر آثار صرفا شاهد سفر کاراکتر اصلی در جادهها هستیم در آبی روشن علاوه بر این سفر جسمانی با یک سفر روحانی روحانی نیز روبرو خواهیم بود که چگونه یک انسان به یک مقام میرسد.
دو بار ببینید!
فیلم آبی روشن داستان حاج یونسی است که در معدن خود فیروزهای گرانبها پیدا میکند و قصد اهدای آن را به آستان قدس رضوی دارد. اما در همین حین فیروزه به سرقت میرود و نگهبان معدن کشته میشود و این سرآغاز سفری است که حقایق زیادی را از گذشته مبهم حاج یونس برملا میکند. یکی از ویژگیهای داستان فیلم آبی روشن قصه گو بودن آن است و فیلم متکی اتفاقاتی نیست که پیش برنده داستان باشند، به همین خاطر است که در فیلم پشت هر دیالوگ و هر اتفاق به ظاهر کوچکی اندیشهای قرار دارد و در آینده فیلم پاسخگوی آن اتفاقات و دیالوگهای مبهم خودش است.
ویژگی دیگر فیلم نمادپردازی در داستان آبی روشن است؛ آبی روشن مثل خیلی از فیلمهای دینی، عرفانی و حتی معناگرای پیش از خود پیامهای خود را مستقیم در صورت مخاطب خودش نمیکوبد البته به جز پایانبندیاش که بزرگترین نقطه ضعف فیلم به حساب میآید. به عنوان مثال فیلم برای نشان دادن باورهای حاج یونس او را صرفا در حال عبادت نشان نمیدهد بلکه تاکید بر جاری بودن باورهای او را در رفتار با اطرافیانش دارد. آبی روشن دارای پیامهای بسیاری است که هیچکدام را مستقیما به مخاطب خود ارائه نمیدهد.
به عنوان مثال خادمی حاج یونس که محور اصلی داستان را تشکیل میدهد که کارگردان برای نخستین بار از طریق یک نمادپردازی ظریف یعنی امتحان کردن لباس به مخاطب خود نشان میدهد که خادمی امام رضا (ع) در قد و قواره حاج یونس نیست و باید آن خرده حسابی را که دارد صاف کند تا به مقام خادمی برسد. به همین ترتیب در جای جای اتفاقات ظاهرا بی معنیای رخ میدهد که فیلم با غافلگیریای که در انتهای خود دارد به جواب همه سوالهایی که برایش ایجاد شده میرسد.
خلاصه اینکه درباره فیلم آبی روشن باید گفت از آن فیلمهایی است که میتوان دوباره آن را مشاهده کرد چرا که قطعا وقتی با اطلاع از راز بزرگ فیلم آن را مشاهده کنید شاهد جهانی متفاوت از اولین برخوردتان با فیلم خواهید بود.
تاکید بر شخصیتپردازی
فیلم آبی روشن را میشود به سه قسمت تقسیم کرد؛ قسمت اول معرفی شخصیت حاج یونس که یک سوم ابتدایی فیلم و مقدمه آن را تشکیل میدهد. آشنایی با شخصیت ایوب که بخش زیادی از فیلم را شامل میشود و سفر جادهای که در فیلم شاهد آن هستیم سفری در پی یافتن اوست و در نهایت پایان و جمع بندی فیلم است. همانطور که مشخص است بخش زیادی از فیلم به شخصیتپردازی کاراکترهای فیلم میپردازد و علت این حجم از توجه به شخصیتهای فیلم به این خاطر است که آبی روشن روایت تحول شخصیتهاست.
یک طرف داستان فیلم آبی روشن حاج یونسی قرار دارد که در بالاترین منزله اجتماعی قرار دارد و به خاطر همین جایگاه قصد خادمی امام رضا (ع) را دارد. اما در طول فیلم وقتی دقیقتر به چنین شخصیتی پرداخته میشود شاهد نقاط تیره و تاری در زندگی پیشین او میشویم؛ سرگذشتی که هرچند به ظاهر حاج یونس در آن بی تقصیر است اما باور فیلم این است که در وظیفهای که به او محول شده به نوعی قصور کرده است.
طرف دیگر داستان ایوب است که از نظر اجتماعی در پایینترین مرتبه قرار دارد اما زمانی که با حاج یونس همراه میشویم و ایستگاه به ایستگاه در هر سرمنزل وقتی سراغ ایوب میگیریم شاهد تحول شخصیتی ایوب هستیم تا زمانی که او را پیدا میکنیم با غافلگیری بزرگ داستان روبرو میشویم. به همین ترتیب شخصیتهای فرعی داستان نیز هر کدام به قدر خود تحولاتی را از سر میگذرانند که از میان آنها میتوان به ستاره عروس ایوب اشاره کرد که همراه حاج یونس میشود تا بتواند شوهر خود را پیدا کند.
از ایران تا چین!
فیلم آبی روشن از نظر موضوع دنباله رو موجی از فیلمهایی است که اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد راه افتاد، فیلمهایی که از آنها به عنوان فیلمهایی دینی،عرفانی و معناگرا یاد میشد اما اینکه چقدر عنوان معناگرا برای این دسته از فیلمها دقیق و بجاست بحث دیگری است. آبی روشن را به هیچ عنوان نمیتوان فیلمی معناگرا تلقی کرد اما فیلمی عرفانی چرا، این فیلم از نظر گونههای مختلف عرفان در دسته کلی عرفان شرقی قرار میگیرد و زمانی که با نگاهی جزییتر به آن نگاه کنیم علاوه بر عرفان ایرانی اسلامی ردپایی از عرفانهای شرقی را نیز میتوان در آن یافت.
اگر با عرفان ایران اسلامی آشنا باشید یا حداقل کتابی مانند تذکرهالاولیا عطار نیشابوری خوانده باشید متوجه شباهتهای روایت داستان مخصوصا داستان حاج یونس با شرح حالی که از عرفا آمده خواهید شد. فردی ثروتمند که بنا بر اتفاقی که برایش میافتد دچار تحولات درونی میشود و برای پیمودن راه چشم از مال و ثروتی که کسب کرده است میبندد شبیه آنچه درباره ابراهیم ادهم در کتاب تذکرهالاولیا آماده است. شخیصیت حاج یونس هم تقریبا با چنین شرایطی روبرو میشود و اینکه چقدر این شخصیت در چنین روایتی نشسته است به قضلوت بیننده بر میگردد.
آبی روشن اما ظاهرا همه داستان خود را در قالب چنین عرفانی روایت نمیکند و حتی میتوان گفت تاثیری که فلسفه و عرفان چین باستان که آن را با مفهوم یین و یانگ میشناسیم بیش از عرفان ایرانی اسلامی است. مفهوم یین و یانگ از نظر چینیان باستان به معنای اتحاد دو اصل متضاد است که مکمل یکدیگر هستند، به بیانی سادهتر یین زمانی که به نهایت خود میرسد درونش یان گ را دارد و برعکس آن نیز صادق است.
حال اگر شخصیتهای حاج یونس و ایوب را بخواهیم با چنین مفهومی منطبق کنیم حاج یونس نمایانگر مفهوم یین است که به نهایت خود رسیده و در بالاترین مرتبه اجتماعی قرار دارد اما نقطه تاریکی در آن سفیدی خالص آرام آرام خود را نشن میدهد. در مقابل شخصیت ایوب قرار دارد که از نظر مرتبه اجتماعی در پایینترین مرتبه است اما نقطه سفیدی در آن سیاهی مطلق خود را به مخاطب نشان میهد در نهایت هم شاهد هستیم که این دو شخصیت چگونه مکمل یکدیگر میشوند.
به همین خاطر است که اگر بگوییم فیلم آبی روشن فیلمی است با درونمایههای عرفانی که مضامین دینی ابزاری برای ترجمه این عرفانهاست گزافه نگفتهایم. در واقع در فیلم آبی روشن مفاهیم عرفانی با موضوعات مذهبی ابتدا بر هم منطبق شدهاند و سپس داستان خود را روایت میکنند و اگر چنین انطباقی به وجود نمیآمد با فیلمی شلخته روبرو بودیم.
جای خالی سینمای دینی!
خلاصه اینکه فیلم آبی روشن از آن دست فیلمهایی است که سعی کرده است همه چیز را داشته باشد. آبی روشن یک فیلم جادهای است و سفر در آن نقش مهمی دارد و فیلم سعی کرده است به تمام ابعاد مفهوم سفر بپردازد، همانطور که در طول فیلم شاهد سفر در بعد روحانی شخصیتها هستیم شاهد تصاویر کارت پستالی از طبیعت زیبای شمال کشور نیز هستیم. فیلم آبی روشن با اینکه مستقیم به به مفهوم اما رضا (ع) در طول فیلم نمیپردازد اما در بخشهای گوناگون فیلم نشانههایی را میبینیم که همگی در ارتباط با ایشان هستند. از آزاد کردن آهویی اسیر در جنگل تا حضور در امام زادهای که از نوادگان آن حضرت است و حتی دیالوگهایی که شخصیت ایوب در بخش پایانی فیلم میگوید. گویی تمام این سفر با دخالت مستقیم آن حضرت اتفاق میافتد تا حاج یونس آخرین مرحله برای رسیدن به خادمیاش را با موفقیت به پایان برساند تا لایق لباس خادمی شود. آبی روشن از آن دست فیلمهایی است که حضورشان در سینما روری است اما حتی نهادهای دولتی و شبه دولتی که به تولید آثار سینمایی مشغول هستند علاقهای به چنین فیلمهایی ندارند، فیلمهایی که اگر کمی عمیقتر به موضوعات بپردازند این ظرفیت را دارند که به فیلمهایی استراتژیک در سینمای ایران تبدیل شوند.