امیرحسین حیدری
امیرحسین حیدری
خواندن ۸ دقیقه·۳ سال پیش

پهلوان و پهلوانی؛ از پیش از تاریخ تا دوران تاریخی

سمت راست ایندره خدای کهن هندو . سمت چپ رستم دستان پهلوان ایرانی
سمت راست ایندره خدای کهن هندو . سمت چپ رستم دستان پهلوان ایرانی

امروز بنا به روایتی زادروز شاعر حماسه سرای ایرانی حکیم توس ابوالقاسم فردوسی است. همانطور که همه می‌دانیم اساس شاهنامه بر پهلوانی‌ گذاشته شده. پهلوانی‌هایی که جنسیت نمی‌‍شناسد، جای و مقام نمی‌شناسد و مانند اساطیر دیگر کشور صرفا بر جنبه‌های مادی زندگی و زور بازو سیکس پک‌ها! استوار نیست. تا به حال از خود پرسیدید که این پلهوانی چه سیر تکاملی‌ای را طی کرده است تا پهلوانان شاهنامه نمونه عینی و تاریخی آن شوند؟ در این مطلب سعی شده است سیر تکامل پهلوانی از دوران پیش از تاریخ تا دوران تاریخی بیان شود.

مطالعه اساطیر ایرانی که در نوشته‌های اوستایی، پهلوی، فارسی و... مانده است نشان می‌دهد که مفهوم پهلوانی بسیار کهن است و به فرهنگ پیش‌ازتاریخ ایرانیان مربوط است. با مقایسه شخصیت‌های پهلوانی شاهنامه‌ای و اوستایی این نکته روشن می‌شود که بسیاری از خصوصیات این پهلوانان مانند رستم و گرشاسب هما خصوصیات یکی از خدایان کهن تمدن هندوایرانی به نام ایندره است. بر اساس شواهدی که از ادبیات سانسکریت به‌جای‌مانده و تطبیق آن با زندگی رستم شباهت‌های زیادی بین این دو وجود دارد.

برخی از این شباهت‌ها به‌این‌ترتیب است: همان‌طور که ایندره به شکلی غیرمعمول از پهلوی مادر به دنیا می‌آید رستم نیز از پهلوی مادر زاده می‌شود، همان گونه که ایندره در کودکی چرخ خورشید را به حرکت در می‌آورد رستم نیز در کودکی دلاوری‌هایی از خود نشان می‌دهد، همان‌طور که ایندره گرز خود را به ارث برده بود رستم هم گرز وارث گرز نیاکان خود بود و شباهت‌های بسیار دیگر. اما تنها زندگی این دو نیست که رستم را نمونه زمینی ایندره می‌کند بلکه شباهت در اعمالی که انجام می‌دهند زیاد است.

ایندره با اژدهایی به نام ورتره (Vartra) می‌جنگد که مظهر خشکی و تاریکی است او را می‌کشد و ابرها را که گاهی اوقات به زنان هم تشبه شده‌اند نجات می‌دهد. رستم هم با کشتن دیو سپید کاووس و ایرانیان اسیر را نجات می‌دهد و تاریکی را از چشم آنها دور می‌کند. اما تنها رستم نیست که این کردار خدایی را درباره کشتن اژدها انجام می‌دهد پهلوانانی مانند فریدون، گرشاسب، گشتاسب و حتی در دوره تاریخی اردشیر بابکان با کشتن اژدها هر یک به‌گونه‌ای آزادی، آب و نعمت را می‌آورند.

فریدون ضحاک را که همان اژی‌دهاک اوستایی است می‌کشد و خواهران جمشید را آزاد می‌کند. گرشاسب اژدهایی را می‌کشد و آب‌ها را آزاد می‌کند همان‌طور که گشتاسب این کار را در روم انجام می‌دهد. اسفندیار در راه توران زمین اژدهایی و بعد از آن ارجاسب تورانی را که عملاً در نقش اژدها خواهران او را ربوده می‌کشد و خواهران خود را آزاد می‌کند. داستان اردشیر و بابکان و کرم هفتواد هم بر پایه همین کهن‌الگو ساخته شده است. (برای درک بهتر این کهن‌الگو اسطوره هزار افسان را مطالعه کنید)

تا کنون اما هرچه گفته شد جنبه‌های مادی مفهوم پهلوانی بوده؛ درصورتی‌که پهلوانی در ایران همواره دارای جوانب اخلاقی و عارفانه است. آیا می‌توان برای جوانب عارفانه و اخلاقی پهلوانی ایرانی الگویی پیدا کرد؟ با مطالعه خدای کهن هندو ایرانی یعنی ایندره متوجه می‌شویم که اتفاقاً این گذر از جنبه‌های مادی به معنوی زندگی در این خدای کهن اتفاق می‌افتد؛ زمانی که این خدا در آیین ایرانیان تغییر ماهیت می‌دهد.

زمانی که ایرانیان و هندوها به خدایان واحدی معتقد بودند، آنها به دو دسته از خدایان اعتقاد داشتند؛ اسوره‌ها (=ایرانی: اهروه‌ها) و دیوه‌ها (= ایرانی: دئوه‌ها) که اسوره‌ها بیشتر به جنبه‌های معنوی و دیوه‌ها به جنبه‌های مادی زندگی مربوط بودند. پس از جدایی هندوایرانی‌ها هندوان بر دیوه تکیه کردند (همان‌طور که از شمایل خدایانشان معلوم است) و اسوره‌ها از مقام خدایی افتادند. ایرانیان اما برخلاف هندوان بر اهوره‌ها تکیه کردند و دیوه‌ها را به مقام دیوی تنزل دادند. به همین خاطرایندره که دئوه‌ها بود در اساطیر ایرانی به دیوی تبدیل شد و تنها بخشی از خصوصیات او در ایزد بهرام نمایان شد. قهرمانی او نیز به ایزد مهر منتقل شد که در مهریشت اوستایی می‌توان آن را یافت.

در آیین مهر پیروان را با روحیه‌ای جنگی تربیت می‌کردند زیرا اعتقاد بر این بور که در جنگ با اهریمنان است که پیروزی نهایی به دست می‌آید (به خاطر افسانه‌هایی که مهر پرستان به مهر نسبت می‌دادند)؛ به همین خاطر آیین مهر در بین جنگاوران امپراتوری روم نفوذ عمیقی داشت. در این آیین تنها مردانی می‌توانستند شرکت کنند که به سن بلوغ رسیده باشند و زنان را در این آیین شرکت نمی‌دادند. در میان پیروان مهر مقام اجتماعی و ثروت ارزش خاص ایجاد نمی‌کرد و همدیگر را برادر خطاب می‌کردند اما بزرگان دین از احترام فراوانی برخوردار بودند.

مراسم مهری معمولا در غارها انجام می‌شد؛ این غارها نمادی از طاق آسمان بودند و در نزدیکی این معابد طبیعی یا درون آن می‌بایست آبی روان وجود می‌داشت. اما در شهرها یا جلگه‌ها که غاری نبود این معابد را مانند غار در زیر زمین می‌ساختند. این معابد از نور خارج استفاده نمی‌کردند و پنجره‌ای نداشتند. گاهی پلکان به اتاقی ختم می‌شد که پیروان در آنجا خود را برای آیین آماده می‌کردند و پس از آن به محوطه اصلی وارد می‌شدند.

طاق معبد را مانند آسمان شب می‌آراستند. در داخل معبد دو ردیف سکو در دو طرف بود و در میان دو ردیف صحن گود معبد قرار داشت که مراسم در آنجا انجام می‌شد و تماشاگران تازه‌وارد بر نمیکت‌هایی که کنار سکو بود به تماشای مراسم می‌نشستند. در آخر صحن منظره‌ای از مهر در حال کشتن گاو وجود داشت. در کنار ورودی ظرف پایه‌داری پر از آب متبرک قرار داشت و در طرف مقابل در آتشدان بود. بر دیوارهای معبد نیز تصویرهای زیادی وجود داشت. نکته مشترکی درباره تماما معابد مهری وجود دارد کوچکی آنها بود که بیشتر از گروهی کوچک نمی‌توانستند در خود جای دهند. متاسفانه از از مراسمی که در این معابد برپا می‌شد اطلاعی در دست نیست.

در آداب زرو خانه آمده است که پهلوان باید طاهر و سحرخیز و پاک نظر باشد. علاوه بر ادای فرایض شب زنده دا، دارای حسن خلق باشدو در هنگاه غلبه بر خصم اورا در انظار خفیف نکند و از مروت دور نشود و از اهلاق رذیله بپرهیزد. با مطالعه ایزد مهر نیز چنین کیفیاتی می‌بینیم: در اوستا آمده است که پیکر مهر کلام ایزدی است، او دشمن دروغ است، از کلام راستیم آگاه است. نماینده پندار نیک گفتار نیک و کردار نیک است.

مهر اولین ایزدی است که پیش از خورشید فناناپذیر تیزاسب به بالای کوه هرا می‌آید. نخستین کسی است که با زینت‌های آراسته از فراز کوه زیبا سر به در آورد و از آنجا بسیار توانا تمام منزلگاه‌های آریایی را بنگرد. او حامی پیمان است و هرگز فریفته نمی‌شود. او زرومندی بی خواب است که به پاسبانی مردم می‌پردازد. مهر شهریاری است دانا و حامی تمام آفریدگان است. یک پهلوان نمونه دلاوری بی‌باک است که هراس به دل راه نمی‌دهد، یک تنه با دشمنان رو‌به‌رو می‌شود و ایشان را از میان بر می‌دارد.

مهر نیز در میان موجودات تواناترین است، خوش‌اندام، بلندبالا و نیرومند است و یلی جنگاور و قوی بازو است. در آیین پهلوانی، ورزش باید بعد فریضه صبح شروع شود و مهر هم در همین موقع است که بر جهان می‌تابد. میان رفتار پهلوانان با یکدیگر و مقررات پهلوانی با آیین‌های مهری نیز اشتراکاتی وجود دارد؛ همانگونه که پیروان مهر را با روحیه جنگی تربیت می‌شدند در زروخانه هم آداب نبرد به صورت نمادین آموزش داده می‌شود.

زورخانه‌ها تنها کسانی را قبول می‌کنند که به سن بلوغ رسیده باشند، در سنت پهلواانی استکه باید شانه در صورت تازه‌وارد بایستد. مشهور است که جوانی نابالغ وارد زورخانه شد و می‌خواست وارد گود شود چون ریش نداشت مانع او شدند، شانه از جیب در می‌آورد و در گوشت صورت خود فرو می‌کند تا او را به گود راه دهند. در زورخانه مانند آیین مهر زنان راه نمی‌دهند، همچنین در زورخانه مانند آیین مهر مقام اجتماعی و ثروت ارزش خاصی ندارد و پهلوانان یکیگر را برادر می‌خوانند.

در زورخانه در هر کار تقدم با پیشکوتان و اشخاص با سابقه است و این همان آدابی است که در آیین مهر می‌بینیم. اما این تنها آداب و مسلک پهلوانان نیست که با مهر پرستان شباهت نزدیکی دارد، بلکه زورخانه هم با معابد مهری شباهت‌های نزدیکی دارد.

زورخانه‌ها که فقط در شهرها وجود دارد همیشه با پلکانی طولانی از زیر به سطح ساختمان می‌رسد (البته این درباره زورخانه‌های جدید که ساخته می‌شوند صدق نمی‌کند چرا که رعایت نمی‌شود). زورخانه‌های قدیمی همه در زیر زمین و معمولا زیر ساختمان‌های دیگر بنا می‌شدند همچنین این زورخانه‌ها نور بسیار کمی داشتند. همانطور که قبلا گفته شد معابد مهری در کنار یا نزدیک آب ساخته می‌شدند.

شاید جالب باشد که دو زورخانه قدیمی شهر کاشان که یکی در محله میدان کهنه کاشان در زیر بنای حسینیه ساخته شده و در یک طرف آن آب انبار عمومی است، زورخانه دیگر که در محله پشت مشهد کاشان قرار دارد مدخل آن در راه پله آب‌انبار عمومی باز می‌شود. مانند معابد مهری پلکان گاهی به اتاقی قبل محل اصلی زورخانه و گاهی به محل اصلی زورخانه ختم می‌‌شود. نکته مشترک محل اصلی زورخانه با معابد مهری در وجد گودی در وسط و سکوهایی در منار برای تماشا کردن مراسم است (در شکل این سکو و سکوها اختلافاتی وجود دارد).

در کشتی پهلوانی هم شباهت‌هایی با با کشتی مهر و خورشید وجود دارد. اولین شباهت پوشش پهلوانان است که مانند مهر جز لنگی جامه‌ای بر تن ندارند همانطور که مهر جز برگی انجیر پوشش دیگری نداشت (مانند آنچه در آیین‌های غربی مخصوصا مسیحیت پیداست). دو کشتی‌گیر بنا به سنت در پایان با دست چپ بازوی راست یکدیگر را می‌گیرند و با دست راست به یکدیگر دست می‌دهند، همانطور که مهر و خورشید با دست دادن یار و دوست یکدیگر شدند.

یکی از مظاهر ورزش زورخانه‌ای زنگ است که مرشد برای پهلوانان بزرگ موقع ورود آن را به صدا در می‌آورد تا همه از ورود پهلوان آگاه شوند. در معابد مهری هم این زنگ یافت شده که معمولا آن را به موقع نشان دادن تصویر مهر در پایان یا آغاز مراسم به صدا در می‌آوردند. همچنین ممکن است کاربرد این زنگ مانند زورخانه هنگام ورود بزرگان دین به صدا در می‌آوردند.

خلاصه کلام اینکه؛ در این مطلب که به مناسبت زادروز فردوسی حکیم نوشته شد سعی بر این بود تا ریشه پهلوانی و ورزش پهلوانی را از دوران پیش از تاریخ تا دوران تاریخ خلاصه‌واردنبال شود. امیدوارم که این مطلب بتواند کمی به شناخت تاریخ وسیع ایران کمک کرده باشد.

منبع: کتاب از اسطوره تاریخ؛ دکتر مهرداد بهار

پهلوانیتاریخرستم
روزنامه‌نگار و منتقد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید