امیرحسین حیدری
امیرحسین حیدری
خواندن ۵ دقیقه·۱ سال پیش

کربلا از اسطوره تا واقعیت

کربلا واقعه‌ای است که تا به حال از دریچه‌های مختلفی به آن وارد شده‌اند اما یکی از ساحت‌هایی که کمتر به آن پرداخته شده ساحت اساطیری این واقعه تاریخی است. اما چرا کمتر به این وجه از حادثه تاریخی کربلا پرداخته شده؟ یکی از علت‌های آن برمی‌گردد به تعریفی که از اسطوره بیان شده است.


تعریفی که از اسطوره ارائه می‌شود عبارت است از؛ در باور عامه و در برخی از فرهنگ‌ها، اسطوره (به انگلیسی: Myth) یعنی «آنچه خیالی و غیرواقعی بوده و جنبه‌ای صرفاً افسانه‌ای دارد»؛ اما اسطوره را باید داستان و سرگذشتی مینَوی دانست که شرح عمل، عقیده یا یک نهاد است که دست‌کم بخشی از آنها از سنت‌ها و روایت‌ها گرفته شده و با آیین‌ها و عقاید دینی پیوندی ناگسستنی دارد. در اسطوره، سخن از این است که چگونه هر چیزی پدید می‌آید و به هستی خود ادامه می‌دهد. علم اسطوره‌شناسی به بررسی اسطوره‌ها می‌پردازد.


بنابرین، تاریخی که بر روایات و داستان‌های شفاهی متکی باشد به نام تاریخ اسطوره‌شناسی یاد می‌شود.
عموم افراد در مواجهه با اساطیر به دلیل اینکه اینها داستانی از پیشینیان است که در توجیه پدیده‌های علمی یا تقویت روحیه ملی و مذهبی خلق شده‌اند و در بهترین حالت با خواندن آنها لذت می‌برند. حقیقت اما چیز دیگری است، اسطوره محلی برای ماندگاری افراد است فرقی نمیکند مادر ترزا باشد در زمانه‌ای که سایه علم بر سر همه چیز است یا دو هزار سال پیش باشد که کوروش هخامنشی زیست می‌کرده یا سال ۶۱ هجری باشد و زمانی که حسین‌بن علی (ع) به سرزمین کربلا می‌رسد. رمز مانایی همه در ورودشان به ساحت اسطوره است و اسطوره اینگونه در دورههای مختلف زمانی بازآفرینی می‌شود.


پیش از اینکه وارد بحث شویم ضروری است تا درباره یکی از شاخه‌های مهم علم اسطوره‌شناسی یعنی اسطوره‌شناسی تطبیقی صحبت کنیم؛ اسطوره‌شناسی تطبیقی دانشی است که اساطیر ملت‌های گوناگون را برای دستیابی به الگوهای مشترک و قوانین همسان و نیز پی‌جویی چگونگی و چرایی برآمدن فرهنگ‌ها و ادیان جهان واکاوی می‌کند. مهم‌ترین تلاش‌ها برای شناخت علمی اسطوره با رویکردهای زبان‌شناختی، ساختارشناختی و روان‌شناختی صورت گرفته‌است.


به بیان ساده‌تر اسطوره‌شناسی تطبیقی به بررسی اساطیری می‌پردازد که عیناً (با اندکی تفاوت) در فرهنگ‌های مختلف تکرار شده است مثل اسطوره توفان عظیم و کشتی نوح یا اساطیر ملل مختلف که در عین اختلافی که دارند اما همگی با تکرار المان‌هایی ثابت روایتی واحد را تعریف می‌کنند مانند اسطوره آرش کمانگیر در ایران و اسطوره شیوا در هندوستان.


در این نوشتار سعی بر مطالعه‌ای تطبیقی میان اساطیر و واقعه‌ای تاریخی مانند کربلا بود تا یکی از دلایلی که باعث ماندگاری این واقعه تاریخی شده مشخص شود و هم اینکه مشخص شود که اساطیر صرفاً داستانی ساخته ذهن خلاق بشر نیستند و کاملاً ممکن است برگرفته از واقعه‌ای تاریخی باشند که امروزه وجه تاریخی آن رو به فراموشی رفته است.


یکی از المانهای پرکاربرد در اساطیر وجود جبهه های حق علیه باطل است. پیرنگ و روایتی کلاسیک که تا همین چند سال اخیر پای ثابت آثار ادبی و سینمایی دنیا نیز بود. یک طرف گروهی کاملاً سفید (لشگر امام حسین) که از کمکهای غیبی الهی نیز برخوردارند (روایتی وجود دارد که لشگری از فرشتگان به کمک حسین‌بن علی می‌آیند اما به فراخور داستان دیر می‌رسند) در طرف دیگر لشگری (لشگر کوفیان) کاملاً سیاه با قدرتی به لحاظ کمی یا کیفی بیشتر مانند جنگ‌های اساطیری که در اساطیر ایران و جهان نمونه‌های آن موجود است.

نکته بعد که بالتبع نکته مهمتری هم هست مفهوم شهادت است. شهادت به گمان عموم مفهومی است که بعد از اسلام وارد فرهنگ ما شده در صورتی که یکی از ارکان اساطیر مفهوم شهادت و ایزدان شهید شونده است. ایزدان شهید شونده همیشه در کنار ایزدان باروری قرار دارند و این دو در کنار هم هستند که اینگونه اساطیر را شکل میدهند.

شاید معروفترین ایزدان شهید شوند در اساطیر اسطوره گیل گمش در بین‌النهرین و اسطوره ایشتر و تموز باشند (سرچشمه حاجی فیروز امروزی) یا داستان رومانتیکی که در انیمیشن هرکول شاهدش بودید، زمانی که ایشتر به سوی سرزمین مردگان می‌رود (همچون دانه‌ای که در خاک میکنند) تموز با رفتن دنبال معشوقه خود و برگشتن به دنیای زندگان (هنگامی که دانه سر از خاک برمی‌آورد) برمی‌گردد و نوید بهار و ادامه زندگی را میدهد.

اگر به واقعه کربلا هم با عینک اسطوره نگاه کنیم با اینکه واقعه‌ای تاریخی بوده اما ارکانی مشابه با ایزدان شهید شونده دارد و منطبق بر این اساطیر پیش میرود.
در واقعه کربلا شهادت و ایزد شهید شونده دال اصلی این مسئله به حساب می‌آید اما چه چیزی باعث میشود تا این حادثه در زمره این طبقه از اساطیر قرار بگیرد؟ در وهله اول به مکان شهادت حسینبن علی (ع) می‌پردازم؛ محلی که از آن به عنوان گودال قتلگاه نام برده می‌شود.

لفظ گودال در این روایت به مکانی پایینتر از سطح زمین (سرزمین مردگان) اشاره دارد و اینجاست که سفر به دنیای مردگان (تمثیل) آغاز می‌شود. پیش از این اما گفته شد که ایزدان شهید شونده به یک مکمل احتیاج دارند؛ ایزدان باروری. نمود ایزدان باروری در واقعه کربلا در سه حالت تجسم می‌یابد، نخست خود امام حسین که حاوی دو نماد و نشانه است.

اول روایتی است که بیان میکند سر امام بر روی نیزه شروع به تلاوت قرآن می‌کند شخصی که پیش از این در گودال شهید شده است اکنون حرف میزند یعنی به میان زندگان برگشته که تکلم مختص به زندگان است. دوم نشانه به روایت دیگری بر می‌گردد که نقل می‌کند هر کجا قطره‌ای از خون امام بر روی زمین می‌ریخت خون می‌جوشید که یادآور همان رستن از دل خاک است.


حالت دوم نقش خواهر امام حضرت زینب است که ادامه دهنده این واقعه هستند و نقش انکار نشدنی در به ثمر رسیدن این فیلم است. و آخرین حالت به امام سجاد بر میگردد که در واقع نسل ائمه اطهار به واسطه ایشان ادامه پیدا می‌کند.

در کنار موضوع کربلا آیین‌های عزاداری ما نیز آمیخته با اساطیر است که معروف‌ترین نمونه آن علامت‌های است که در هر هیئت حداقل یکی از آن‌ها موجود است که خیلی از ما اطلاع چندانی از آن‌ها نداریم. این موضوع خود مطلبی دیگر را می‌طلبد اما همینقدر سربسته بگویم که علامت‌هایی که این شب‌ها می‌بینید و ساده از آن می‌گذرید خبر از اسطوره‌ای آشنا می‌دهد؛ سوگ سیاوشان.



اسطورهامام حسینکربلاشهادت
روزنامه‌نگار و منتقد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید