کروئلا روایتی خطی داره و نوع روایتگری فیلم مخاطب رو به یاد انیمیشنهای دیزنی میاندازه. داستان کروئلا متاسفانه دارای چاله چولههاییه که نه تنها در طول داستان رفع نمیشه که تکرار هم میشه. اصلیترین ضعف داستان جایی اتفاق میافته که کروئلا به همراه دوستان خودش جسپر و هوراس هر بار برنامهای جدید راه میاندازه بارونس بدون توجه به این موضوع که میتونه با تعقیب هوراس و جسپر به کروئلا برسه حرص میخوره و آخر فیلم یادش میافته که میتونه این دو نفر رو تعقیب کنه، این بخش از داستان برای من که روی داستان حساس هستم آزار دهنده بود شاید برای کس دیگهای اینجور نباشه.
کروئلا داستان دختر کوچکی به نام استلا است با موهایی عجیب، وقتی استلا به سن مدرسه میرسد با ثبتنام در یک مدرسه شیک داستان زندگی او هم شرع میشود و به خاطر اتفاقاتی که توی مدرسه میافته قبل از اینکه اخراج بشه از مدسه بیرون میآد و به همراه مادر خود به دنبال آرزوی خود میرود. مرگ مادر استلا اتفاقی غیر منتظرهای است که رخ میده مسیر زندگی استلا به کلی تغییر میکنه، استلا که حالا یک دختر یتیم بیشتر نیستدر شهر بزرگ لندن با دو پسر آشنا میشود به اسم جسپر و هوراس (اسمها آشنا نیست؟) و بعد از ده سال به آرزوی خودش میرسه و وارد معروفترین مغازه مد و فشن میشه اما به عنوان یه نظافتچی.
استلا اما یک شب در حالی که مست کرده یکی از مانکنهای ویترن مغازه رو به سلیقه خودش تغییر و میده و از شانسش بزرگترین طراح لندن صبح همون روز به مغازه میآد وو وقتی کار استلا رو میبینه اون رو استخدام میکنه. در ادامه داستان استلا به واقعیتی عجیب درباره مادر خودش پی میبره اون روی شخصیتی خودش کروئلا که سرکوبش میکرد رو آزاد میکنه و...
از نظر محتوایی کروئلا سعی کرده به انیمیشن صد و یک سگ خالدار وفادار باشه، همونطور که در انیمیشن صد و یک سگ خالدار خانواده و مفهوم اون اصلیترین پیام انیمیشن بود در کروئلا هم به همین ترتیبه. این یکی بودن محتوا آنقدر شبیه به هم است که حتی توی روند داستان هم با کمی توجه میتوان شباهتهای بیشتری پیدا کرد. در انیمیشن پانگو با کمک سگها فارغ از نوع، شکل یا اندازه آنها است که تولههای خودش رو پیدا میکنه و در فیلم کروئلا هم به همین ترتیبه. کروئلا با کمک دیگر انسانها فارغ از شکل، نژآد و یا حتی گرایش جنسی آنها است که میتواند انتقام بگیرد.
یکی از ضعفهای کروئلا دقیقا در محتوای اون هست یعنی کروئلا سعی نکرده بیشتر از چیزی که لازمه حرف بزنه و صرفا برای مخاطب کنجکاوی که از بچگی دلش میخواسته بدونه کروئلا از کجا یهو پیدا شد تا اون اتفاق تراژیک رو رقم بزنه و نه بیشتر بر خلاف فیلم مشابه خودش (از نظر مضمون) ملفیسنت قسمت اول.
انیمیشن صد و یک سگ خالدار به جرات یکی از بهترین انیمیشنها در شخصیتپردازی است. این انیمیشن با استفاده از تناقض در شکل و اندازه و حتی از نظر روانشناختی شخصیتهایی رو ساخته که بعد از حدود هجده سال آنچنان در ذهنها ماندگار هستند که بتوان برای شخصیت منفی اون یک لایو اکشن ساخت. فیلک کروئلا اما با اینکه چنین شخصیتهای محکمی در اختیار داشت و فقط چگونگی به جود اومدن این تناقضها و جا دادن درست آنها رو در فیلم انجام میداد، سعی کرده است تمام این شخصیتها رو بکوبه و شخصیتهای جدید بسازه.
در بخش نقد داستان به چاله چولههای فیلم اشارهای شد که اینجا بیشتر درباره اون حرف میزنیم. اصلی وجه شخصیتی کروئلا در انیمیشن به نظر شما چه چیزی بود؟ بله؛ عدم تعادل روانی و وسواس غجیب و غریب و علاقه کرودلا به پالتوهای پوست که حتی حاضر است برای به دست آوردن یک پالتوی مرغوب توله سگها را هم سلاخی کند. در فیلم کروئلا اما اصلاچنشن حالت سایکو و وسواسی رو نمیبینیمو حتی شاهد به وجود اومدنش هم نیستیم و میبینیم که کروئلا کاملا آگاهانه این کارها رو انجام میده که من رو به شخصه بیشتر یاد کاراکترهایی مثل هارلی کویین یا جوکر میاندازه مخصوصا سکانس آخر که وقتی از کروئلا میپرسند الان چی؟ با حالتی موذی میگه یه برنامههایی دارم!
ضعف بعدی رو میشه توی شخصیتهای جسپر و هوراس دید که تنها شباهتی که با نسخههای انیمیشنی خود دارند فقط اندازه آنها است. در انیمیشن جسپر شخصیتی به ظاهر باهوش و رییس است و هوراس یک آدم خپل ساده که حتی اگه حرف درستی هم بزنه باز کسی اهمیتی به او نمیده. توی فیلم اما اصلا چنین تناقضی رو توی این کاراکترها نمیبینیم و بعضی اوقات هم سکانسهایی وجود دارد که اتفاقا هوراس رو آدم باهوشی نشون میده و این جسپر است که خرابکاری میکنه.
بخش فنی کروئلا یکی کم نقصترین بخشهای فیلم به حساب میآد مخصوصا توی جلوهای ویژه مربوط به سگها، هرچند بعضی اوقات این جلوههای ویژهم مصنوعی بودنشون به چشم میآد و ممکنه توی ذوق بزنه. فیلم توی دیگر بخشها مثل فیلمبرداری و تدوین خوب عمل کرده است و اما استون هم توانسته تا حد زیادی در نقش فرو رود و اگر ضعفی هم توی بازی استون هست ناشی از نویسنده و کارگردان و به علت همان ضعفهایی است که توی بخش شخصیت به اونها اشاره کردم.
خلاصه کلام اینکه کروئلا مثل ماهه؛ زیبا اما پر از چاله چوله!
پینوشت: شاید این حرف رو با خودتون بزنید که چرا این فیلم رو تا این حد با انیمیشن مقایسه میکنم، دلیل این کار اینه که این فیلم بر خلاف ملفیسنت یه اثر مستقل به حساب نمیآد و همه جای فیلم ارجاعاتی رو به انیمیشن میبینیم که همین موضوع باعث میشه این فیلم رو به گونهای قسمت صفر سری انیمیشنهای صد و یک سگ خالدار حساب کنم نه یک فیلم مستقل.