بالاخره نسخه دیجیتالی انیمیشن عناصر (Elements) منتشر شد، انیمیشنی از استودیوی خلاق پیکسار که سعی میکنه همه جور مخاطبی رو با همه سنی رو جذب خودش بکنه. انیمیشن عناصر فضایی شاد داره که کودکانو جذب خودش میکنه در عین حال مفاهیمی رو به تصویر میکشه که برای نوجوانان و بزرگسالان قابل درکه مفاهیمی مثل مهاجرت، سنت، مدرنیته و تبعیض نژادی.
دنیای شاد اما تکراری
دنیای انیمیشن عناصر دنیای شادی است اما مثل دیگر دنیاهایی که پیکسار ساخته دنیای به اصطلاح یونیک و دستنخوردهای نیست. دنیای عناصر و اتوپیایی که در این دنیا وجود دارد شباهت انکار ناپذیری به آرمانشهر انیمیشن زوتوپیا دارد اما با یک تفاوت بزرگ. آرمانشهری که والت دیزنی به تصویر کشید مکانی بود که همه حیوانات علیرغم تمام تفاوتها کنار هم زندگی میکنند اما اتوپیای عناصر شهری است که همه حق زندگی در آن را دارند جز عنصر آتش.
مهاجرت به سبک آمریکایی
مهاجرت در کشور آمریکا از ابتدای تاسیس به عنوان یک کشور همیشه جزیی از این کشور بوده. از حضور کت قرمزها (انگلیسیها) به عنوان استعمارگر تا مهاجرت اجباری ساکنان این سرزمین یعنی سرخپوستها تا مهاجرت از سایر کشورها مخصوصاً چین به دلایل مختلف. انیمیشن عناصر هم بر پایه همین مفهوم شکل گرفته و اگر کمی هم به چهارچوب زندگی خانواده امبر نگاه کنیم متوجه زندگی شرقی این خانواده میشیم.
این خانواده در سرزمینی با معماری کهن زندگی میکردند و هنگامی که تصمیم به مهاجرت میگیرند تکهای از فرهنگ، تاریخ و سنت خود(آتش آبی) را به سرزمین عناصر میبرند. نکته دیگهای که نشان میده خانواده امبر نماد خانوادهای شرقی (نماد مهاجرین در فرهنگ آمریکا) یکجا بودن خانه و فروشگاه در یک مکان واحد است. برای درک بهتر این موضوع به خانوادهای که در فیلم برنده اسکار همه چیز همه جا یکباره هستند نگاهی بیاندازید؛ خانوادهای شرقی که به همراه پدربزرگ خود (تکهای از تاریخ، فرهنگ و سنت) در مغازهای زندگی میکنند که همزمان خانهشان نیز هست و اتفاقاً دختر این خانواده به دنبال گذشتن از این فرهنگ، تاریخ و سنت است مثل همین چیزی که در امبر مشاهده میکنیم.
از سنت تا مدرنیته
همونطور که پیش از هم گفته شد خانواده امبر یک خانواده سنتی هستند با یک پدر سنتی که در عین اینکه میخواهد بر همه چیز مسلط باشه همچنین دخترش را برای جانشینی امپراتوری (مغازه) خود خود آماده کند بدون اینکه یکبار از امیر بپرسد آیا رویای تو هم همین است؟
پیکسار به خوبی توانسته یک خانواده سنتی شرقی را به تصویر بکشد اما با ساختن دو دنیای متفاوت نکته بیطرفانهای به سنت و مدرنیته نداشته. امبر با زندگی در خانوادهای سنتی فقط زنده است و این خانواده با اینکه تمام سعی خود را میکند اما حتی نتوانسته آرزوی دختر خود را که دیدن گل ویوستریوس است عملی کند هر چند به خاطر تبعیضهای نژادی است.
اما وقتی امبر با وید آشنا میشود دنیای او چه تغییر میکند؟
امبر شادی حقیقی را پیدا میکند که باعث میشود یک شراره آتش اشک شوق بریزد، وید به عنوان نماینده دنیای مدرنیته که از شهر عناصر میآید با اینکه عملی نشدنی است اما امبر را به رویای خود میرساند و به امبر میگوید آینده و خوشبختی در گذشتن از سنت است و این همان پیامی است که انیمیشن عناصر به دنبال رساندن است پیامی که حتی پدر سنتگرای امبر نیز با مهاجرت در قدم در این راه میگذارد اما موفق نمیشود از دیوار گذشته و سنت بگذرد اما وقتی میبیند دخترش راه او را به پایان میرساند با نهایت احترام به او تعظیم میکند.
خلاصه کلام
انیمیشن عناصر استودیوی پیکسار در مقابل آثار پیشین این استودیو انیمیشن ضعیفی است اما با این حال انیمیشنی نیست خود نشود از آن لذت برد. انیمیشن عناصر را بیش از آنکه بتوان انیمیشنی برای کودکان در نظر گرفت انیمیشنی برای نوجوانان است تا بگوید شما آرزوهای محقق نشده والدینتان نیست. شما مستقل هستید و زندگی خود را دارید پس به دنبال اهداف و زندگی خود حرکت کنید.