یه سوال فنی ،فرض کنید که توی یه مهمونی با دوستاتون هستین همتون مشغول بگو بخند هستین که یهو یک شخصی وارد مهمونی میشه که شما هم قبلا این آدم رو ندیدین، این آدم به محض اینکه وارد مهمونی شد سرشو میندازه پایین یه گوشه ایمیشینه و شروع به بازی با گوشیش میکنه
حالا بیایین یه صحنه دیگه ای رو با هم تصور کنیم ،شما مشغول بگو و بخند با دوستاتون هستین که یهو یه آدمی وارد میشه که شما قبلا ندیدنش،کمی منتظر میمونه تا شرایط رو بررسی کنه و بعدش با اعتماد به نفس کامل میاد سراغ شما،سینه رو سپر کرده و با نگاه مصمم سراغتون میاد و بحث رو با یه سوال آغاز میکنه
شما باکدوم یکی از این آدم ها رغبت میکنید ارتباط برقرار کنید؟
من خودم آدم دومی رو بیشتر میپسندم ولی آخه چرا؟
راستش در نگاه اول خیلی ها فکر میکنند که خجالتی بودن یا نبودن یه رفتار ذاتی هستش بعضی ها دارند بعضی ها هم ندارن اما حقیقت اینه که این یه رفتاره که ما از محیط پیرامونمون یاد گرفتیم و با تمرین میتونیم یک رفتار بهتری رو انتخاب کنیم اما قبلش بیایین با ویژگی های آدم خجالتی آشنا بشیم و ببینیم جز اون ها هستیم یا نه؟
از موقعیت های جدید فراری هستند
توی نه گفتن مشکل دارند
به صورت دقیق حقوقشون رو نمیدونند
احساساتشون رو بروز نمیدند
دیکران در اولویت هستند تا خودشون
خودشون رو آدم محترمی نمیدونند
قبل از اینکه ادامه مقالک رو بخونید به این ویژگی ها فکر کنید ،آیا فکر می کنید ممکنه که یکی یا چند تا از این ویژگی ها رو داشته باشین؟
حواسمون باید باشه آگاهی اولین قدم برای رفع این هاست
اما خب من فهمیدم که یکی یا چند تا ازاین ویژگی هارو دارم حالا چجور میتونم از شرش خلاص بشم؟
خب بیایید شروع کنیم?
مهم ترین دلیلش ترسه ، خیلی از افراد میترسند خودشونو توی شرایط جدید بندازند چون میترسند سوتی بدند و مورد تمسخر بقیه قرار بگیرند پس بهترین کار اجتناب و دوری کردن ازش هست
اما باید حواسمون باشه مسکن دارو نیست! این امر اجتناب ناپذیریه که توی کار جدید سوتی بدیم و باید بپذیریمش چون این بخشیش از مسیر هستش تنها کاری که ما میتونیم بکنیم اینه که یادبگیریم چجوری میتونیم باهاش کنار بیاییم! و حالا نوبته راه حله??
دوست دارم توی این موقعیت دوتا سوال خوب از خودمون بپرسیم و جواب دادن به این دوتا سوال خیلی میتونه کمکمون کنه که از توی این مرداب پلید خودمونو بیرون بکشیم
1) چجوری میتونم از سوتی های خودم درس بگیرم؟
در اولین قدم باید بدونیم که ما مثل بقیه حق نه گفتن داریم و بقیه هم حق درخواست کردن دارن همونطوری که ما هم حق درخواست کردن داریم و بقیه حق نه گفتن(البته درخواست های معقولا حواستون ک هست مگه نه ؟)
میدونید مغزما وقتی که نه میشنوه احساس میکنه دنیا به آخر رسیده و به شدت روش حساسه بهترین کاری که ما میتونیم برای خودمون بکنیم چالش نه شنیدن هستش مثلا دفعه بعدی که رفتین فست فود به فروشنده بگین که میشه آیا ظرف سیب زمینی سرخ شده من رو به رایگان پر کنید؟
این خیلی میتونه کمکتون کنه که ترس ار نه شنیدن رو توی ذهنتون بشکنید فقط حواستون باشه چالش های نه شنیدنتون نباید جوری باشه که آبروتون و آیندتون رو به فنا بده مثلا به معلمتون بگین میشه من به جای شما درس بدم؟? پس بپایین!
ما یکسری حقوق انسانی داریم که هر انسانی در هر گوشه کنار دنیا حق داشتنشو داره مثلا ما حق داریم به عنوان یک انسان،مورد احترام قرار بگیریم و همینطور وظیفه داریم به بقیه احترام بگذاریم
ما حق داریم تجربه کنیم البته مسئولیت هایش هم خواهیم پذیرفت و همینطور وظیفه داریم بگذاریم بقیه تجربه بکنند به شرطی که مسئولیتش را بپذیرند
و همینطور با توجه به شغلی که داریم یکسری حقوق هم داریم اما خیلی از ما ها نه تنها از حقوق انسانی خودمون آگاه نیستیم بلکه نمیدونیم توی کارمون هم چه حقوقی داریم پس وقتی نمیدونیم چه حقوقی داریم چجوری میتونیم ازش دفاع کنیم؟
خیلی وقتا یکی از بزرگترین حسرت های آدم های خجالتی اینه که نتونستند به اون کسی که دوستش داشتند بگند من دوستت دارم یا ممکنه از کسی خوششون اومده باشه ولی این جرئت رو به خودشون نمیدند که پا جلو بگذارنذ و اقدامی به خرج بدند حالا راه حل چیه؟
خب راستش من خودمو توی جایگاهی نمیدونم که بخوام درباره این موضوع راهکاری بدم و پیشنهاد میکنم اگه توی این قسمت به چالش برخوردین حتما به روانشناس مراخعه کنید چون خیلی بهتر میتونه بهتون کمک کنه من فقط وظیفه خودم میدونستم که این موضوع رو بهتون معرفی کنم بقیش دست خودتون رو میبوسه?
یکی از بدی های خجالتی بودن اینه که آدم خیلی اوقات به خودش اون احترامی که شایستش هست رو به خودش نمیگذاره و در اولیت بودن بقیه یعنی اینکه اون آدم خجالتی خیلی وقتا از تفریح و وقت آزاد خودش میگذره برای اینکه خواسته های های دیگران رو عملی کنه
خطر: این که ما به بقیه کمک کنیم کار خیلی خوبیه و خیلی از ما ها از انجام این کار لذت میبریم و احساس آدم مفید بودن میکنیم اما چیزی که برای افراد خجول اتفاق میفته از روی دلسوزی یا علاقه به کمک به بقیه نیست بلکه بیشتر از روی ترسه که کبادا اگر به خواستشون جواب مثبت ندم من رو ترد کنند
عدم پرزنت کردن توانایی های خود، عدم توانایی در ابراز وجود و گرفتن حق طبیعی ، عدم توانایی ابراز احساسات ،نه گفتن و.... از چیزایی هستند که میتونند احساس ارزشمندی مارو خدشه دارکنه و ما با خودمون بگیم : عجب آدم به درد نخوری هستم ? ،چرا نمیتونم از پس این کارها بربیام؟! ، چرا اونجا حقمو نگرفتم ؟! و کلی چرا های دیگه .......
حالا راه حل?: اولین قدم پذیرشه یعنی ما باید قبول کنیم که یه جاهایی خجولی گری کردیم و این مهم تریم قدمهخ چون ما تا اون رو نپذیریم نمیتونیم تغیری ایجاد کنیم ،میدونم شاید نوشتنش راحت تر از انجام دادنش باشه اما شدنیه قطعا شدنیه شاید یکمی سخت باشه ولی میشه
بعدش حتما به راهکار هایی که توی موضوعات و تیتر های قبلی گفتم فکر کنید و مهم تر از اون عملیش کنید وقتی کم کم ببینید قدرت این رو پیدا کردنی که ابراز وجود کنید همین منبا انگیزتون میشه و کمک میکنه که رابطتون با خودتون بهتر بشه و دوباره احساس ارزشمندیتون رو به دست بیارین
برای کلام آخر بگم خجالتی بودن یا نبودن بخشی ار ژن ما نیست که بگیم کاریش نمیشه کرد بلکه یه سبک برقراری ارتباط هستنش اکه دارین این مقالک رو میخونید یعنی اون روش کارساز نبوده و نتونستسته پاسخگوی نیاز های شما باشه پس حالا وقتشه که یک روش بهتر برای برقراری ارتباط پیدا کنید مثل لامپ ها که اولین لامپ ها بیشتر انرژی الکتریکی رو تبدیل به گرما میکردند اما هرچی رفت رانمان لامپ ها بالا تر رفت و سازندگان راه بهتریرو برای استفاده از انرژی الکتریکی پیدا کردند
ما هم همین داستان رو داریم فقط وقتی میتونیم به خودمون کمک کنیم که از اون ته ته ته ته وجودمون بخواییم که تبدیل به یه ادم جدید بشیم
خلاص?
.
دوستدار شما امیرعابدی فرد