این مطلب قرار بود کامنتی باشه زیر پست یکی دیگه از مطالب سایت ویرگول، ولی انقدر طولانی بود که خودش تبدیل به یک مطلب جداگانه بشه!
آقای کسری هاشمی (@kolah_siaah) مطلبی نوشته بودن با عنوان «استارتاپ جای بچه ها نیست». این مطلب رو من قبلا خونده بودم (بله! من هم قبلا توی شتابدهنده ی سریر بودم:) ). همون موقع که این مطلب رو توی گروه تلگرامی منتشر کردن می خواستم نظر خودم رو بگم ولی بنا به دلایلی این کار رو نکردم. الان لازم دیدم نظر شخصی خودم رو بگم (به جان خودم بدون هیچ قصد و غرض و دشمنی ای!).
توی مطلبشون دو تا دلیل آوردن برای اینکه استارتاپ جای بچه ها نیست، من بعدا به اون ها می پردازم. فعلا بهتره تعاریفم از یک سری کلمات رو بگم.
حالا می رسیم به اینکه استارتاپ چی نیست؟!
اگر از محیط استارتاپی ایران یه غلط بتونید بگیرید، اون ایراد قطعا عدم نوآوریه. مثالش رو می تونید توی سایت هایی مثل پونیشا ببینید. (۱. یه اپ می خوام با امکانات اینستاگرام ۲ میلیون. ۲. یه سایت وردپرسی مثل دیجیکالا با قیمت پایین دو روزه ۳. ...)
همه فکر می کنن اگر همون کاری رو که بقیه کردن بکنن، پولدار میشن. و این اون چیزیه که استارتاپ نیست! فقط کافیه به نوآوری استارتاپ های خارجی نگاه کنید. یکی میاد نوآوری می کنه، کسانی که وارد همون صنف میشن، یه چیزی رو تغییر میدن تا همه چیز راحت تر باشه. نتیجش میشه استارتاپی که برای پخش آهنگ از دیپ لرنینگ استفاده می کنه. حالا قبلا استارتاپی نبود که اپلیکیشنش براتون آهنگ پخش کنه؟! چرا ولی از دیپ لرنینگ استفاده نکرد! اسپاتیفای نوآوری به خرج داد! ولی توی ایران، مثلا بامیلو چه فرقی با دیجیکالا داره؟ دقیقا چه نوآوری ای توش به خرج رفته؟ چهارتا جنس اضافه شده؟ همین؟
حالا نقش بچه ها معلوم میشه! به گفته ی آقای هاشمی، بچه ها چون دغدغه ی پول ندارن پس بدرد این کار نمی خورن. اگر اینطوره، پس بزرگترها هم به درد این کار نمی خورن، چون دغدغه ی نوآوری ندارن! حالا تعریفتون از استارتاپ رو بزارید بغل اینا. توی یه استارتاپ دغدغه ی نوآوری مهم تره یا دغدغه ی پول؟
اگر کسی دغدغه ی نوآوری نداره، چیزی که زده استارتاپ نیست، یا مغازست یا در خوشبینانه ترین حالت یه شرکت معمولی. اگر از کسب و کار فقط و فقط قراره پول درآورد پس چرا یه اسم جدید مثل استارتاپ براش انتخاب کنیم؟ مگه همون کلمات شرکت و مغازه چشونه؟!
شاید نتونیم بگیم استارتاپ دقیقا چیه، ولی می تونیم بگیم چی نیست! استارتاپ مغازه نیست، استارتاپ فروختن جوراب تو مترو نیست، حالا شما خودت برو اون جوراب رو تولید بکن و از یه پارچه ی جدید استفاده کن که باعث میشه مثلا تو پا راحت تر باشه، این نوآوری و در نتیجه استارتاپه.
در مورد تجربه هم باید بگم، بهتره به همینایی که بالا گفتم نگاه بشه. شما قراره نوآوری بکنید، پس قراره وارد جایی بشید که قبلا کسی نرفته، پس تجربه ای وجود نداره که از بقیه بدست بیارید! باید آزمون و خطا بکنید و اصل استارتاپ هم همینه! مفاهیمی مثل پیوت هم برای همین تعریف شدن، چون شما نه تنها نمی دونی بازاری برای نوآوریت وجود داره یا نه، بلکه حتی نمی دونی اون نوآوری دقیقا چی قراره باشه! ارتباطات و شبکه هم همینجاها بدرد می خوره. شما باید ببینی بازار گنجایش اون نوآوری رو داره؟ کسی هست که تواناییشو داشته باشه اون کارو انجام بده؟ اگر یه نوآوری دیگه به خرج بدید موفق تر خواهید بود؟ می تونید اطلاع رسانی رو با هزینه ی کم تموم کنید و ...
تنها چیزی که در آخر می تونم اضافه بکنم و مطلب رو تموم کنم، اینه که اگر استارتاپ زدید ولی نوآوری ندارید، پس استارتاپ نزدید! این اکوسیستم توی کشور ما داره از نوآور نبودن و کپی کاری از خارجیا گریه می کنه! انقدر فقط به فکر رفتن مسیری که بقیه رفتن نباشید! توی استارتاپ باید شجاعت به خرج داد، باید منتظر باشی تمام سرمایتو از دست بدی، این که به امید پولدار شدن بری شرکت بزنی و آگهی بزنی «نیازمند برنامه نویسی که بتونه یه سایتی مثل دیجیکالا بسازه» استارتاپ نیست کپی پیسته!