به سفارش بعضی از دوستان مجازی تصمیم گرفتم به بلاگ نویسی رو بیارم. می خواستم درباره تکنولوژی های جدید بنویسم، دیدم به اندازه کافی حرفه ای نیستم، تصمیم گرفتم از زندگی روزمره ی خودم بنویسم ...
والا اون موقع که لنگ پول اجاره خونه بودیم و پولمون به بیشتر از روزی یه وعده غذا نمیرسید، توی شبکههای اجتماعی و اینور اونور ازین تصاویر مسخره میدیدیم که یه سری آدم پولدار مثلا افسردهن و یه سری آدم فقیر تو خوشحالی دارن زندگی میکنن. ما که اون موقع در عین فقر، افسرده بودیم. همون موقعشم با خودم میگفتم ترجیح میدم پولدار و افسرده باشم تا فقیر و افسرده. که البته برای هر آدم معقولی یه جمله کاملا معمولی محسوب میشه. بماند. از بدبختیای جدید بگم.
آقا ما ۴-۵ سالی در حال سگدو زدن بودیم. از این شرکت به اون شرکت. بعضی وقتا همزمان با ۳ تا شرکت کار میکردم، یکی تمام وقت دو تا پروژهای. پول خوبی هم در میاوردم حقیقتش. از استرس اجاره خونه رسیدم به جایی که جدی نمیدونستم با پولام چیکار بکنم. توی ۲۲ سالگی یه خونه مجردی تر تمیز و نوساز اجاره کرده بودم. خرج روزمره و ماهیانه و سالیانه شوخی بود. اگر راننده اسنپ میگفت آقا تو این دوره زمونه مردم نون ندارن بخورن، میگفتم خب شیرینی بخورن.
سرتونو درد نیارم، حاصل اون ۴-۵ سال کار کردنو کار کردنو کار کردن، این شد که به خودم اومدم دیدم نه تنها هیچ دوستی ندارم، بلکه انگار نحوه ارتباط برقرار کردن با آدما هم یادم رفته. هیچ ایدهای ندارم چطوری باید با آدما توی یه فضای دوستانه صحبت بکنم. وقتی دوستای دوران بچگی و مدرسه رو از دست دادی، چطوری قراره دوست جدید پیدا کنی؟
توی این مطلب قراره جوابشو بهتون بدم. خخخخ. نه. خودمم مثل خر گیر کردم. هیچ ایدهای ندارم چطوری باید توی بزرگسالی دوست جدید پیدا کرد. دنیا به حدی سریع داره عوض میشه که انگار هنوز کسی جواب یه سری سوالارو پیدا نکرده. چطوری توی این دوره زمونه، با یه نفر که اون سر دنیا نشسته تماس تصویری میگیری، ولی از بین این ۸ میلیارد آدم یه دوست معمولی نمیتونی پیدا کنی؟ مشکل از منه؟ احساس میکنم دنیا عوض شده ولی کسی به من خبر نداده.
ای کاش میشد مثل دوران بچگی بری به یکی بگی «با من دوست میشی؟» و سر و ته قضیه رو هم بیاری. نیازی به توییتر و اینستاگرام و این چرندیاتم نبود. اینترنت داره بشریت رو نابود میکنه.
این حس تنهایی رو کی میتونه شکست بده؟ دنیا برای آدمایی ساخته شده که یه سری حداقلهارو دارن. مثل خانوادهای که عاشقت باشن. خانوادهای که واقعا بهت اهمیت بدن. تنها دووم آوردن نزدیک به غیرممکنه. میگن برو از خانواده کمک بگیر. نیست آقا. ندارم. نیست. برو از دوستات کمک بگیر. کدوم دوست؟ میگم نیست. من چطوری باید میدونستم اگر بخوام خودمو از فقر بکشم بیرون روابط اجتماعیم قربانی میشن؟ یه بار زندگی کردن عادلانه نیست. من تازه دارم متوجه اشتباهاتم میشم، ولی حس میکنم دیره.