Amirali
Amirali
خواندن ۲ دقیقه·۷ سال پیش

سگدوهای یک برنامه نویس: #4 چرا نمیشه؟ : (

به سفارش بعضی از دوستان مجازی تصمیم گرفتم به بلاگ نویسی رو بیارم. می خواستم درباره تکنولوژی های جدید بنویسم، دیدم به اندازه کافی حرفه ای نیستم، تصمیم گرفتم از زندگی روزمره ی خودم بنویسم ...

[صدای کوبیده شدن مشت روی کیبورد]

[فحش (خودتون با بوق جایگزین کنید)]

[صدای اصابت لپتاپ با صورت بغل دستی]

[صدای رفتن نامه ی استعفا درون پاکت نامه]

روزهایی که کدهایتان درست به نظر می رسند در حالی که نیستند، این گونه می گذرند. ضربه های ناامیدانه بر روی دکمه ی Enter به امید گرفتن جوابی متفاوت و عصبانی شدن از گرفتن جواب قبلی.

در این شرایط جمله ای هست که شرایطم را عوض می کند. یک جا خواندم که «کامپیوتر اراده ندارد. پس نمی تواند از شما متنفر باشد! اگر کدهایتان کار نمی کنند به خاطر لج کامپیوتر نیست! مشکل از کد شماست!»

این جمله تا حدودی آرامش دهنده است. با خودم می گویم کسی در حال لجبازی با من نیست! اما گاهی اوقات به مشکلاتی می خورید که برق از سر خودتان و همکارانتان می پرد. برای مثال دو تا عدد را با هم جمع می کنید، و جواب درست نیست! بعضی از زبان های برنامه نویسی فلسفه ی دیگری دارند و به شکل متفاوتی نوشته شده اند. به همین دلیل کاری که در بعضی زبان ها در دو خط انجام می شود، در بعضی دیگر نیاز به ده ها خط کد و علاوه بر آن، تنظیمات عجیب و غریب دارد.

متاسفانه تنها راهی که می تواند مانع بروز مشکل های این چنین شود، دانستن صفر تا صد یک زبان برنامه نویسی است. چیزی که سال ها طول می کشد. چند سال باید مشغول یادگیری باشید تا روزی که بتوانید با نگاه کردن به کدها پوزخند بزنید و مشکلات برنامه نویس های جدید را به چشم خاطرات قدیمی ببینید!

خواندن ده ها کتاب هزار صفحه ای کاری طاقت فرساست. خبر بد این است که خواندن چنین کتاب هایی با درس خواندن فرق دارد. قرار نیست یک هفته دیگر امتحان بدهید و تمام شود، بلکه باید همه اش را به خاطر بسپارید آن هم برای امتحانی در زمانی نامشخص، چند سال دیگر. اما این وسط یک میان بر وجود دارد! و آن هم علاقه است!

اگر می خواهید بیست کتاب هزار صفحه ای را در یک سال بخوانید و یاد بگیرید، باید روزی حداقل ۳ ساعت وقت بگذارید. برای این که روزی سه ساعت وقت بگذارید و یاد بگیرید، باید علاقه داشته باشید! کافیست الکی متعجب شوید. کتاب را بخوانید و هر چند دقیقه یک بار با خود بگویید عجب، چه جالب، پس که اینطور، جل الخالق و ... .

پس روند کار این گونه می شود:

  1. هدف را تعیین کنید.
  2. وسیله را مشخص کنید.
  3. علاقه مند بودن را به خود تلقین کنید.
  4. به جای هدف، به مسیر علاقه مند شوید.
  5. این ۴ مرحله را در تمام بخش های زندگی بکار بگیرید :‌ )
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید