دانته آلیگری، شاعر مشهور قرون وسطایی ایتالیایی، تخیل شگفتانگیزی داشت، بهویژه وقتی نوبت به درک وحشت جهنم میرسید. هیولاهای درنده در انتظار گناهکارانی که دوزخ را پر می کنند. بخش اول شعر حماسی کمدی الهی او در اوایل دهه 1300 سروده شد. در یک کانتو، سربروس، جانور سه سر و چشم زرشکی، که از دروازههای جهان مردگان نگهبانی میکند، با دستهای پنجهدار، ارواح را میدرد.
در حالی که تصویر ترسناک و واضح نویسنده از 9 دایره جهنم(تصویر بالا) ممکن است مشهورترین تصویر جهنم در ادبیات باشد، هنرمندان نیز چشم اندازهایی از جهان اموات را ساخته اند که به همان اندازه دلخراش هستند. تاریخ هنر غرب مملو از مناظر جهنمی است - ترکیبهایی که انواع عذابهای جسمی، روانی و روحی را نشان میدهند. بسیاری از آنها مستقیماً از نوشته های دانته استفاده می کنند، در حالی که برخی دیگر از توصیفات لعنت در کتاب مقدس مسیحی استفاده می کنند که هدف آن ترساندن ایمانداران به فضیلت است. در زیر، گشتی در دلهرهآورترین تفاسیر جهنم از زمان دانته تا امروز میزنیم. برخی از آنها ترسناک هستند، برخی دیگر به طرز لذت بخشی پوچ هستند - اما همه آنها ترکیبی از ترس، گناه و رنج انسانی را کشف می کنند.
جوتو نقاش فلورانسی استعداد دراماتیک داشت. مانند بسیاری از هنرمندانی که در سپیده دم قرن چهاردهم کار می کردند، او عمدتاً نقاشی های دیواری را برای کلیساهای خصوصی خانواده های ثروتمند می کشید. با این حال، نقاشیهای او کاملاً منحصربهفرد هستند: شخصیتهای کتاب مقدسی که ترکیبهای او را پر میکنند، مانند اجداد بیزانسیاش صاف و سبک نیستند. در عوض، آنها با انرژی سرخ خون و احساسات شدید انسانی می پیچند.
این در هیچ کجا به اندازه کلیسای کوچک Scrovegni در پادوآ آشکار نیست. در پشت نمازخانه یکی از تأثیرگذارترین نقاشی های تاریخ هنر از آخرین داوری قرار دارد، رویداد مهمی که در عهد جدید توصیف شده است، زمانی که در پایان جهان، خدا مردگان را به بهشت راهنمایی می کند یا آنها را به دنیای آتشین زیرین تبعید می کند. متن مذهبی سرنخهای زیادی در مورد اینکه جهنم چه شکلی است باقی نمیگذارد، بنابراین جوتو بر اساس تفاسیر هنری گذشته و همچنین تخیل بارور خود بنا نهاد.
در گوشه پایین سمت راست نقاشی دیواری، یک هیولای پرخور و شاخدار (احتمالاً شیطان) در دروازه های جهنم ایستاده است و گناهکاران را می بلعد، سپس آنها را بدون تشریفات دفع می کند. چنین مجازاتهای ظالمانه و غیرعادی فراوان است: مردان و زنان برهنه توسط شیاطین سیاه ترسناک به جهنم کشیده میشوند و در آنجا تف بریان میشوند و نیزه میشوند یا در گودالهای عمیق فرو میروند. خود دانته احتمالاً از نقاشی دیواری بازدید کرده است که جوتو آن را نقاشی کرده است. به گفته مورخ جورجیو وازاری، این دو "دوستان عزیز" بودند. دانته نوشتن کمدی الهی خود را در زمانی آغاز کرد که جوتو مشغول نقاشی کلیسای آرنا بود.
یان ون آیک، نقاش پیشگام رنگ روغن، بیش از 100 سال پس از جیوتو در هلند کار می کرد، صحنه آخرین داوری خود را در نیمه سمت راست یک دوقطبی خلق کرد که شامل تصویری از مصلوب شدن است.
در زیر بازوهای دراز یک اسکلت غولپیکر و تهدیدآمیز، آبشاری از ارواح نفرین شده فرو میروند که هر کدام در معرض نوع متفاوتی از مجازات قرار میگیرند. در گوشه ای، مردی از درد فریاد می زند که مار او را تکه می کند. در جای دیگر، یک دیو - بخشی از جمجمه، قسمتی دیگر جگوار دندان تیز - روی یک دنده گوشتی را می جود. ناراحتی در اینجا به قدری تداعی کننده است که آینسورث آن صحنه را نامفهوم توصیف کرده است - بینندگان تقریباً می توانند صداهای شکنجه را بشنوند: "ترک خوردن و شکستن استخوان ها، دندان قروچه کردن هیولاها در تعقیب بی امان آنها."
برادر دومینیکن فرا آنجلیکو – که در زمان حیاتش به نام فرا جیووانی شناخته می شد – که پس از مرگش توسط شاگردانش «نقاش فرشته» لقب گرفت، تا حدودی به خاطر چندین مناظر جهنمی درونی خود شهرت دارد. شاید وحشتناک ترین صحنه او مربوط به نقاشی دیواری باشد که آخرین داوری را به تصویر می کشد، که در ابتدا برای کلیسای سانتا ماریا دگلی آنجلی در رم ساخته شده است (هم اکنون در موزه سان مارکو فلورانس آویزان است).
در اینجا، هنرمند سرنخی از دانته می گیرد و جهنم را به صورت غاری تیره تجسم می کند که در آن لعنت شدگان بر اساس گناهانشان گروه بندی می شوند. هر کدام از آنها شکنجه مخصوص خود را دارند. به عنوان مثال، کسانی که به طمع گناه می کنند، سکه های طلای ذوب شده را در گلوی خود ریخته اند، در حالی که آنهایی که گناهکار خشم هستند مجبور هستند بی وقفه با یکدیگر بجنگند. در پایه گودال آتشین، لوسیفر در حالی که همزمان در سوپی از روحهای در حال آب شدن غسل میکند، که توسط گروهی از شیاطین تکان میخورد، بر بدن انسان میچپد.
بدون هیرونیموس بوش نمیتوان درباره مناظر جهنمی بحث کرد، شاهکار افسونکنندهاش، باغ لذتهای زمینی، با شهرت دوزخ دانته رقابت میکند. این نقاش هلندی در اواسط دهه 1400 در جریان اصلاحات پروتستانی به بلوغ رسید، زمانی که مسیحیان به جای تکیه بر کلیسا به عنوان یک واسطه، شروع به تفسیر کلام خدا برای خود کردند. بوش این رویکرد را در نقاشی خود گنجانده است و بهشت و جهنم را از طریق صحنه های پر هرج و مرج که در پس زمینه هلندی معاصر قرار گرفته اند، به تصویر می کشد.
بوش به جای گودال های آتشین ذکر شده در کتاب مقدس یا کاوش عمیق در دوزخ، جهنم را به عنوان میدان نبردی خشن مملو از موجودات وحشتناک و سوررئالیستی نشان می دهد که از شکنجه مخالفان انسانی خود لذت می برند. شهرت این نقاشی ممکن است تا حد زیادی به دلیل تکثیر جزئیات عجیب و غریب مسحورکننده باشد: یک پای تکه تکه شده مانند یک جایزه از کلاه یک هیولای پرنده خاردار آویزان است. گناهکاران دیگر را روی سازهای غول پیکر کشیده و توسط شیاطین چشم مهره نواخته می شوند، یا خورده می شوند و سپس توسط متجاوزانشان بیرون می ریزند.
استاد هلندی پیتر بروگل بزرگ، در حالی که بیشتر به خاطر صحنههای دهقانی خانگی شهرت دارد، در شوکه کردن تماشاگرانش نیز مهارت داشت. لین هوئت، زندگینامهنویس بروگل مینویسد: «نقاش مانند کارگردان فیلمهای ترسناک سعی میکرد همه حواس را جذب کند تا در عین حال ترس را برانگیزد و لذت ایجاد کند». این در هیچ کجا به اندازه بوم او Dulle Griet (مگ دیوانه) در سال 1561 آشکار نیست، که از بوش سرنخ می گیرد و جهنم را از دریچه فرهنگ معاصر فلاندری بررسی می کند.
این نقاشی شخصیت فولکلور Dulle Griet را به تصویر میکشد، رهبر یک ارتش کاملاً زن که در تلاش برای غارت جهنم هستند. قدرت او توسط مقیاس عظیم او مشخص شده است. او هم هموطنان و هم مخالفانش را کوتوله می کند، انبوهی از شیاطین خارق العاده که در منظره هلندی آشنا هستند. بروگل دنیای اموات را به عنوان تلفیقی ترسناک از خیال و واقعیت به تصویر کشیده است. به نظر می رسد که گریت به سمت یک "دهن جهنم" با شکاف واقعی می دود، پوست فلس دار آن شبیه آجر در معماری اطراف است. هیولاهای این جهنم به جای بلعیدن مردگان، با جنگجویان گوشت و خون مبارزه می کنند.
برخی از محققان نیز این نقاشی را کاوشی در پویایی جنسیتی هلندی در قرن شانزدهم خواندهاند. یک کتاب ضرب المثل در سال 1568 زمینهای را ارائه میکند: «یک زن غوغا میکند، دو زن دردسر زیاد میکنند، سه زن بازار سالانه، چهار نفر نزاع، پنج نفر ارتش، و در مقابل شش، خود شیطان هیچ سلاحی ندارد.» به این ترتیب می توان این نقاشی را مطالعه قدرت زنانه خواند. آیا گریت یک عامل حریص آشوب است یا یک پیروز قهرمان که از رویارویی با شیطان نمی ترسد؟
در حالی که رنگهای ملایم و خطوط موجدار این آبرنگ اثر هنرمند بریتانیایی ویلیام بلیک ممکن است بلافاصله فریاد «دوزخ» ندهند، نگاهی دقیقتر نشاندهنده شیوهای خاص از رنج است. این صحنه برگرفته از مجموعهای از آثاری است که بلیک برای نشان دادن نسخهای از کمدی الهی تولید کرده است. به گفته نویسنده ماریا پوپووا، بلیک این مأموریت را بر عهده گرفت، زیرا «تحقیر دانته نسبت به ماتریالیسم و شیوهای که قدرت اخلاق را منحرف میکند» در ذهن هنرمند عجیب و غریب قرن نوزدهم طنینانداز شد، او معتقد بود که فضای سیاسی و اجتماعی در انگلستان با حرص و آز تعریف میشود. در اینجا، بلیک صحنهای از کانتوهای 24 و 25 را به تصویر میکشد که در آن توضیح داده میشود که مارها بدن دزدها را میدزدند و دستکاری میکنند، که بعداً باید بیهوده به دنبال خانهای برای روح خود بگردند. در اینجا، مارهای هیولایی بدنهای روبنسکی دزدها را خفه میکنند، نفوذ میکنند و به زیر آب می کشند.
می توان گفت که موضوع مورد علاقه جان مارتین، نقاش بریتانیایی قرن نوزدهم، عذاب بود. او در طول زندگی حرفهایاش، تصاویر فراوانی از جهنم، و همچنین صحنههای آتشین و پایانی جهان را به تصویر کشید – و این کار را با قدرتی دراماتیک انجام داد. مارتین این منظره جهنمی را بر اساس شاهکار جان میلتون، شاعر انگلیسی، بهشت گمشده در سال 1667، که در آن جهنم پاندمونیوم نامیده می شود، ساخته است. نسخه مارتین از Pandemonium دنیایی متروک و داغ از عذاب است که توسط یک شیطان زره پوش اداره می شود. در پیش زمینه، شیطان در حالی که فرشتگان شورشی نادیده را به عمل فرا می خواند، بازوهای خود را بالا می برد.
این نسخه از جهنم ممکن است برای معاصران لندنی مارتین آشنا به نظر برسد. در واقع، ساختمان عظیم و ترسناکی که شیطان با آن روبرو است، عناصر معماری را از برخی از معروف ترین بناهای شهر، از جمله دروازه های مرتفع سامرست هاوس و پاساژ خانه تراس کارلتون، به عاریت گرفته است.
دو گناهکار که آن را در تصویر جهنم توسط ویلیام آدولف بوگرو به تصویر می کشند، برای افراد شیفته خون آشام در میان ما جذابیت دارند. نقاش فرانسوی این صحنه الهام گرفته از دانته را به امید برنده شدن جایزه پر افتخار روم ساخت. دانته در این دوران از محبوبیت مجددی برخوردار شد.
بوگرو برای تأکید بر درد جسمانی دو روح نفرین شده از شعر حماسی، تمرکز کرد. دانته و ویرژیل در محاصره گناهکاران در حال پیچش، به این نگاه میکنند که جیانی شیچی، شخصیتی که به ارتکاب کلاهبرداری گناهکار است، گردن کاپوکیو، یک بدعت گذار و کیمیاگر را با شرارت گاز میگیرد. (دوزخ، دعوای مداوم را یکی از مجازاتهای جهنمی توصیف میکند.) نقاش توجه خاصی به بدنهای برهنه سوژههایش دارد. به طور چشمگیری روشن می شوند، ماهیچه ها و حالات آنها در عذاب مطلق کشیده می شوند. در آن زمان، منتقد تئوفیل گوتیه، «خشم عجیب» این دو نفر را توصیف کرد که «به طرز باشکوهی از طریق ماهیچهها، اعصاب، تاندونها و دندانها به تصویر کشیده شد». به نظر می رسد تنها دیو کچل و بال خفاشی که بالای سر آنها شناور است از این صحنه لذت می برد.
آثار ادوارد مونک، سمبولیست نوردیک، با بازنمایی های بسیار قانع کننده ای از اضطراب روانی تعریف می شود، که بسیاری از آنها خودنگاره هستند. در این اثر، او از مفهوم جهنم استفاده میکند تا با قرار دادن بدن بیمار و برهنهاش در محیطی سیاه مایل به قرمز، به رنگ شعلههای آتش، بر رنج خود تأکید کند. حتی در کودکی، مونک به یاد می آورد که گرفتار مالیخولیا و وعده های زندگی پس از مرگ جهنمی شده است: او درباره جوانی خود می نویسد: «بیماری و جنون فرشتگان سیاهی بودند که در گهواره من نگهبان بودند. همیشه احساس میکردم که با من ناعادلانه رفتار میشود، بدون مادر، بیمار، و تهدید به مجازات در جهنم بالای سرم است.»
هنگامی که فرانتس فون استاک برای اولین بار Inferno را در Met در سال 1909 به نمایش گذاشت، نیویورک تایمز «وحشیگری حاکمیتی» این اثر را ستود. به گفته موزه، در واقع، این قطعه با نمایش خام خود از نفرین ابدی، مخاطبان را شوکه و شگفت زده کرد، و به گفته موزه، "شهرت سمبولیست آلمانی به عنوان هنرمندی رویایی را تثبیت کرد که از کاوش در جنبه تاریک روان نترسید."
آثار اشتاک اغلب بر درد جسمی و روانی سوژههایش تأکید میکند. در سراسر این بوم، هنرمند تنها بدنهای آزاردهنده و چهرههای درهمرفته چندین گناهکار را نشان میدهد - به جای یک نمای کلی کابوسآمیز از جهنم - به منظور تأکید بر رنج شخصی آنها، با رنگبندی ناهماهنگی که پریشانی آنها را مشخص میکند. شاید بارزترین تظاهر عذاب روانی از یک چهره زنی باشد که چشمان گشادش از پس زمینه به طرز وحشتناکی می درخشد و ترس خالص را در مواجهه با سرنوشت وحشتناکش نشان می دهد.
هنرمندان بریتانیایی جیک و دینوس چپمن با آمیختن طنز تاریک و گروتسک، بینندگان را شوکه کرده اند. این تاسیسات عظیم شامل 9 ویترین پر از 60000 سرباز اسباب بازی است. علیرغم اینکه از اسباب بازی های مینیاتوری ساخته شده است، با نگاهی دقیق تر به داخل آن قتل عام غیرقابل تصوری را نشان می دهد. در صحنه نبرد بینظیر و پر هرج و مرج که آشکار میشود، ارتشی از اسکلتها، جهشیافتهها و بیگانگان با نازیها میجنگند. در حالی که مشخص نیست کدام طرف برنده است، سربازان صلیب شکسته مطمئناً به حق خود می رسند: در این تابلو، آنها قتل عام شده اند.
جیک چپمن درباره این اثر گفت: «نازیها روی هر کسی که فکر میکردند پستتر بود، نسلکشی میکردند. کاری که ما انجام دادهایم این است که نازیها در مکانیزم خودشان بازیافت میشوند.» برای برادران چپمن، جهنم بر روی زمین است، که توسط تاریخ طولانی خشونت بشر ایجاد شده است.