من همیشه تو زندگی حرفه ایم آدم فنی بودم پس نمیشه بحث فنی نداشت ???
اگه به دوران دانشجویی برمیگشتم یک کاری که قطعا می کردم این بود که از اول فقط روی یک موضوع کار می کردم و این کارو به شما به شدت توصیه می کنم مثلا اندروید دولوپر یا بک اند دولوپر و… .
این شاخه به اون شاخه پریدن خیلی کیف میده و با دنیاهای جدیدی آشنا می شی ولی به نظرم باید کوتاه باشه درحدی که به یک دید کلی برسین و بعدش یک تخصص برای خودتون انتخاب کنین و در اون تخصص بسیار بسیار عمیق بشین.
اون موقع که دانشجو بودم چون همزمان کار می کردم حس می کردم یک سری دروس رشته ی کامپیوتر به درد نخورن چون تو روزمره ام ازشون استفاده نمی کردم پیش خودم می گفتم چرا باید فلان معماری کامپیوتر عهد بوق رو بلد باشم من الان از فلان تکنولوژی بیشتر استفاده می کنم و اون مهمتره ولی هر چقدر در کارم بیشتر حرفه ای شدم فهمیدم یک سری چیزها خیلی خیلی مهم ان و کاش بیشتر توزمان دانشجویی روشون زمان می گذاشتم.
مثلا ساختمان داده و طراحی الگوریتم و نظریه زبان و ماشین. بقیه درس ها هم مهم هستن ولی اگه به فکر یک برنامه نویس حرفه ای خفن شدن هستین که توی شرکت های خیلی بزرگ کار کنین روی این سه تا درس خیلی جدی وقت بگذارین و از الان توی سایت هایی مثل هکر رنک یا غیره شروع به حل مسئله کنین می دونم خیلی هاتون الان این ها رو می دونید ولی به قول موزیسین ها میخوام یک آکسان روش بگذارم که خیلی جدی تر روش کار کنین.
مورد بعدی که به نظرم خیلی مهم هست اینکه که یک مدیر یا منتور خوب پیدا کنین این جور افراد سرعت رشد خطی شما رو به نمایی تبدیل می کنن و بهتون مسیر رو نشون میدن و کاتالیزور فوق العاده ای هستن.
در انتخاب منتور دقت کنین و گول آدم هایی که خوب حرف می زنن در اکوسیستم رو نخورین به نظرم مهم ترین معیار برای انتخاب یک منتور خوب یا مدیر خوب اینکه سابقه ی کاری شو چک کنین ببینین طرف تو زندگی حرفه ایش چی کار کرده.خوش بختانه الان لینکدین وجود داره و این کار خیلی سخت نیست.
من الان یکی از بزرگترین حسرت هام اینکه ای کاش مدیری که الان دارم روی ۴ سال پیش داشتم اون موقع خیلی رشدم سریع تر و بیشتر می شد. سعی کنبن از خارجی ها بیشتر کمک بگیرین و کورس زبان اصلی ببینین.
یک واقعیتی که به نظر من وجود داره اینکه شاید کسایی که داخل کشور کار می کنن از روند ها و مباحثی که خیلی عمیق میشه تو مهندسی نرم افزار و پروژه اطلاع کمی دارند یا مدل پروژه های ایرانی جوریه که نمیشه طبق روش درست پیش بردشون و نوع کار کردن و اخلاق حرفه ای خیلی بیرون از ایران متفاوته. سعی کنین شما به عنوان نسل جدیدی که وارد بازار کار می شین این اخلاق رو یاد بگیرین و در کشورمون رواج بدیمش. این صحبت صرفا طبق تجربه ی کاری من هست و تعمیم کلی نمیدم.
دل گم تردید این موندن و رفتن نباش ?
هر آدمی از کوچک ترین و بزرگترین اتفاقاتی که توی تجریه های روزمره اش افتاده پیش خودش می دونه دوست داره مهاجرت کنه یا نه. بعضی ها مهر و محبت خانواده و دوستان و عزیزانشون رو به شرایطی که دارن ممکنه ترجیح بدن که به نظرم بسیار قابل احترام هست. شاید این متن خطاب به کسایی که دوست دارن مهاجرت کنن.
وقتی که آفر می گیری قطعا خوش حالی زیادی داره چون یک هدفی بوده که احتمالا براش خیلی تلاش کردی و بلاخره به ثمر نشسته این خوش حالی ادامه داره تا به روزهای پرواز نزدیک می شیم و هرچه نزدیک تر میشیم فکر های مختلف میاد توی سرت.
لعنتی یعنی من دیگه نمی تونم کله پاچه بخورم یا این که فلان جای شهرم که کلی خاطره خوب دارم رو دیگه نمی تونم ببینم یا هزاران فکر منفی دیگه که تو حجم کارهایی که باید قبل پرواز انجام بدی ذهنتو مشغول می کنه.آدم ها همه مدام کنار گوشت میگن خوش به حالت به به و … ولی هیچ کسی نمیدونه تو ذهن تو چی می گذره چه چیزهایی که براشون جون می دادی رو باید بگذاری و بری … همه خاطره های خوب و چیزهایی مثل انگشتر فیروزه یا بوی غذای مامان.
تو اون لحظات هی پیش خودت فکر می کنی من اگر بمونم هم خیلی بد نیستا خوبه کنسلش کنم! و بعدش به همه ی ۵ صبح بیدار شدنا فکر می کنی و تا ۱۲ شب کار کردنا به ری لود کردن های متناوب صندوق پستی برای دریافت یک جواب ایمیل از شرکتی که تو مصاحبه اش شرکت کردی یا به استرسی که از صدای نوتیف ایمیل گوشیت داشتی فکر می کردی نتیجه مصاحبه یا چالش فنیه و بعد می دیدی تبلیغ بوده و هزاران هزار چیزه دیگه که توی این جا نمی تونی داشته باشی ولی اون جا هست.
طبق تجربه ی شخصی من این احساس اگه تصمیمی بوده باشه که خودت گرفته باشی و از ته دلت خواسته باشی فقط تا رسیدن پرواز به کشور مقصد وجود داره و بعدش از بین میره و همه ی نگرانی ها و استرس ها پاک میشه جز دل تنگی عزیزان.
چون این تجربه رو توی همه ی دوستام دیدم گفتم با شما هم به اشتراک بگذارم شاید یک کسی روزی که تاریخ بلیطش هست یادم من بیوفته و حداقل از اون لحظات آخر کنار عزیزانش بودن بیشتر لذت ببره.
داستان جوینده آبی که در کنار دریا از کمی آب درون قمقمه اش ناراحت است ??♂️
برای خیلی از ماها پش اومده که در مسیر زندگی گاهی از چیزی که داریم ناراضی هستیم یا از این که اون چیزی که فکر می کردیم حق ماست و به ما ندادن خیلی شکایت کنیم. این احساس ناراحتی بسیار طبیعیه و گاها می تونه باعث فشار روحی ما بشه.
یک چیزی که اغلب ما فراموش می کنیم اینکه دنیا خیلی بزرگه و همیشه فرصت های دیگه وجود داره. و اگه یک اتفاق خوب الان نمی افته به خاطر اینه که اتفاقات خیلی بهتری برای ما قراره اتفاق بیوفته و همیشه دنیا در این لحظه و ساعت باقی نمی مونه.
من اعتفاد دارم شاید الان در طلایی ترین دوره ای که انسان از اول داشته داریم زندگی می کنیم پس اگه اون جایی که هستیم نمی تونیم به آرزوهامون برسیم همیشه میشه زمین بازی رو تغییر داد. ولی برای این کار باید خودمون مسئولیت همه چیز رو قبول کنیم. و جرات داشته باشیم و ایمان به این که به اون هدف می رسیم.
قطعا این حرفم خیلی کلیشه ای هست و شاید کسل کننده. ولی برای من جواب داد امیدوارم برای شما هم جواب بده. به نظر من مهم ترین مهارتی که می تونه کمک کننده باشه توی دنیای امروز اینکه توی این همه شلوغی و بمباران اطلاعاتی آدم ها بتونن موقعی که کار می کنن فقط تمرکزشون روی کارشون باشه و با تمرکز کار کنن. این مهارتیه که الان و در آینده فرق بین آدم های موفق و عادی رو شکل میده.