AmirDolatAbadi
AmirDolatAbadi
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

افسانه زیبای موسی کوتقی


« موسی کو تقی » یه افسانه خیلی جالب داره که شاید شما هم قبلاً این داستان رو از افراد قدیمی شنیده اید و باعث شگفتی شما شده است . با ما همراه باشید و بیان خلاصه ای از این داستان ...

سه برادر بودند به نام های موسی ، تقی و کریم . این سه برادر که سن و سال کمی هم داشتند بدون اجازه پدر و مادر خود از خانه خارج شده و از روی شیطنت و سرگرمی از خانه خود دور شدند . تقی گم می شود . موسی و کریم با هم قرار می گذارند که از خدا بخواهند یکی از آنها را تبدیل به پرنده ای کند که بتواند پرواز کند و از روی آسمان و از ارتفاعات به جست و جوی تقی بپردازد و دیگری نیز خبر گم شدن تقی را به پدر و مادر برساند .

دعایشان مستجاب می شود . کریم تبدیل به پرنده شده و به پرواز در می آید ولی با این وجود نیز موفق به یافتن برادر خود نمی شود و اینگونه می شود که عبارت « موسی کو تقی » ورد زبان این پرنده شده و این عبارت به عنوان یک صدا یا آواز در نسلهای بعدی او نهادینه می شود .

این قصه ای بود که وقتی کوچک بودیم بزرگترها برایمان تعریف می کردند و چه هوشمندانه دو موضوع مهم را در قالب این قصه ی کودکانه به ما آموزش می دادند : یکی اینکه بدون اجازه پدر و مادر از خانه دور نشویم و دیگر اینکه نسبت به این پرنده حس ترحم داشته باشیم و از اذیت کردن و شکار جوجه های این پرنده اجتناب کنیم تا نسل آن منقرض نگردد .

معمولا این پرنده در ارتفاعات پایین و قابل دسترس لانه می سازد و شکار جوجه های او و حتی خود او برای کودکان به راحتی امکان پذیر است . این گونه بود که هر وقت به لانه موسی کو تقی نزدیک می شدیم تا تخم ها یا جوجه های او را فدای بازیگوشی های کودکانه خود سازیم از کار خود صرف نظر کرده و به یاد گفته های بزرگترها می افتادیم که به ما گفته بودن گناه دارند ...

تهرانی ها به این پرنده « یا کریم » و خراسانی ها به آن « موسی کو تقی » می گویند .

پرنده
amirdolatabadi.blogfa.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید