داستان طاعون بی گناهی:جایی که خیلی چیزها معنا میشوند...
بدترین چیز ممکن حرص آدم برای قدرت و برتریه که امروزا زیاده اما داستان طاعون:بی گناهی جاییه که عشق و دوستی،غم و شادی،ترس و اضطراب،هیجان و وجه های کثیف قدرت رو میشن.
خیلی وقت بود دنبال یه بازی داستانی و هیجان انگیز بودم که توی اینترنت تصادفی به این بازی خوردم گفتم من از موش و اینا بدم میاد به هرحال دانلودش کردم وقتی دستم خالی شد و نصبش کردم دیدم که این بازی حرفای زیادی داره بدون فوت وقت بیشتر بریم سراغش.
داستان بازی توی فرانسه درون قرن چهاردهم و مصادف با دوره مرگ سیاه(black death) هست توی بازی ما کنترل دختری به اسمAmicia de rune رو که توی یه روز زیبا توی جنگل با پدرش که شوالیه قابلیه رو در حال گردش و شکار توی جنگل به دست میگیریم اون یه دختر۱۴ سالس که یه قلاب سنگ داره که پدرش بهش هدیه داده و سرگرمی و تفریحش کار و شکار با اونه در حین جلو رفتن با صحبتایی که رد و بدل میشه ما متوجه میشیمAmicia یه برادر کوچیکتر داره به اسمHugu که مریضی نامعلومی داره و مادرش کل وقتش رو به اون اختصاص میده و این دختر از دست پدر و مادرش ناراحته که وقت کمی رو با اون سپری میکنن.
در ادامه اتفاقاتی رقم میخوره که آمیسیا و پدرش از جنگل به سمت عمارتشون فرار میکنن آمیسیا به دیدن مادرش میره که تعریف کنه چه اتفاقی افتاده اما ناگهان نیروهای تفتیش عقاید مذهبی به عمارت اونا حمله میکنن آمیسیا با چشماش صحنه دردناکی رو میبینه و سریعا با برادر۵ سالشHugu باید از اونجا خارج بشن مادرش به اون میگه که برادرش رو به پزشک خانوادگیشون لورنتیوس برسونه و اونارو فراری میده آمیسیا که اون روز شوک های زیادی متحمل شده بود و مرگ عزیزان و خادمینشون رو با چشم دیده بود حتی فرصت صبر و غصه خوردنم نداره و تنها باید با برادری که دنیای بیرونو ندیده و قرنطینه بوده فرار کنه.
اونا از دست تفتیش عقاید فرار میکنن و آمیسیا توی یه روستا مجبور میشه با قلاب سنگش اولین آدم رو بکشه از اینجا قوس شخصیتی و تغیراتش دیدنیه.
به لورنتیوس میرسونن خودشونو درحالی که آمیسیا دیگه شروع به کشتن کرده و سربازایی رو که میتونه با سنگ میکشه،لورنتیوس که مبتلا به بیماری طاعون شده بیماری برادرش و تلاشای نافرجام خودش و مادرش رو برای درمان اون میگه و اونارو با شاگردش لوکاس همراه میکنه تا به قلعه ای برن تا در امان باشن، لوکاس که شاگرد یه کیمیاگره به شما کمک میکنه کیمیاگری کنید تا از بین موشای درنده و وحشی که تنها راه عبور ازشون نور و آتیشه با مواد مخصوص عبور کنید.
اینجا همه دشمنن؛سربازا،موشا،روستایی های خرافاتی و تندرو همه و همه شمایید و هیوگو...
داستان خیلی زیبا و غنی کارشده و من تا همینجاشو بهتون میگم بریم سروقت نقد و برسی.
بازی داستان طاعون از لحاظ داستانی جای هیچ بحثی نداره و بسیار عالی کار شده روی داستان و علی الخصوص رابطه و شیمی دو شخصیت اصلی یعنی این خواهر و برادر دوست داشتنی که نه افراطی داره رابطشون نه تفریط همه چیز طبیعی و دلنشینه در این مورد شرکت نه چندان نام آشنای آسوبو این موردو به خوبی رعایت کرده اما درباره بقیه شخصیتهایی که اضافه میشن بعضیاشون یه جاهایی تو ذوق میزنه عملکرد و حرکاتشان که برای من جالب نبود...
متاسفانه بازی از نبود یه آنتاگونیست خفن رنج میبره فقطvoice actor هایی استفاده شدن که صدای خوفناک و بد داشته باشن و خیلی بهشون نپرداختن.
هرچقدر جلوتر برید با افراد بیشتری آشنا میشید که بهتون به روش های مختلفی کمک میکنن یکی سربازارو از پشت خفه میکنه یکی قفل درارو باز میکنه و...
به طور کلی بخوام بگم شخصیتای فرعی نقش مهمی رو توی بازی ایفا میکنن و روی داستان اثرگذارن به طور مستقیم مخصوصا پایان که به دلیلی شمارو مجاب میکنن به سراغ مفتش اعظم(ویتالیس) برید.
با پیشرفتتون و ساخت موارد جدید کیمیاگری آمیسیا به راحتی از پس دشمنا و سربازا برمیاد اما بازم انتخاب دست شماست که به صورت مخفیانه برید جلو یا بجنگید اما بار اصلی روی مخفی کاریه چون اگر لحظه ای اشتباه کنید به راحتی با یه ضربه کشته میشید،شاید خیلیا ایراد بگیرن به این موضوع اما من موافقم چون ما نه با شوالیه کارکشته ای طرفیم نه با یه تکاور آموزش دیده یه دختر۱۴ ساله که توانشو کامل میزاره تا تنها از برادرش حفاظت کنه.
یکمم بپردازیم به گیم پلی بازی که واقعا محیطش جذابه و بعضی جاهارو واقعا باید ایستاد و تماشا کرد هرچند که بازم جای کار داشت،میمیک صورت شخصیتا هم به غیر از کات سینا حرکتی نداره که جای کار داشت یه مقدار داخل بازی، فقط و فقط یه سلاح اونم قلاب سنگ دارید که بعضیا شاید بگن چرا همین یه مدل؟؟ اما لطفا شخصیت بازی و وضعیتو درنظر بگیرید که واقعاAsobo کارشو بلد بوده،دختری که از رفاه وارد محیطای سیاه و مرده و طاعون زده میشه با همین کار میتونه از برادرش دفاع کنه تنها کسیو که داره؛ اما تنوع مواد کیمیاگری بالاست باید بازیو به درستی بگردید و کاوش کنید تا متریال و مواد لازم برای ارتقا و ساخت و ساز رو پیدا کنید چون هرچی جلوتر برید کار سخت تر میشه و بعضی جاها هم چاره ای جز رو در رو شدن با سربازا نیست.
کیمیاگری مثلا آتش زا برای عبور از موشا،یا ماده ای که سربازا مجبور میشن کلاه خودشونو بندازن یا موشارو به سمت سربازا بکشونه و خلاصه تنوع موادی که داره از وسطای بازی دستتون رو برای هرکاری باز میکنه اما یادتون باشه؛مخفی کاری اولویت داره اینجا.
سربازا تنوع خوبی دارن سبک اسلحه تا سنگین زره پوش و کماندار به خوبی کارشده اما عجیب کودن و احمق تشریف دارن!!هوش مصنوعی ضعیفی دارن و اگر تعقیب بشید بعد توی چمن بشینید گمتون میکنن که عجیبه اما خب بعدش شروع میکنن به گشتن و احتمال کمی وجود داره پیداتون کنن که اگر پیدا بشید درجا میکشن شمارو باید با خلاقیت اونارو دور کنید،هرچیAsobo برای هوش مصنوعی سربازا کم کاری کرد رو موشای کثیف عالی مانور داد و بسیار باهوش و قوین به طوری که اگر کمی از پاتون خارج نور باشه شمارو پایین میکشن و شرحه شرحه میکنن و واقعا ترسناک و خوفناکن.
در آخرای بازی هیوگو مهارت بسیار خفن و جالبی رو به واسطه بیماری خاصش به دست میاره که چیزی جز کنترل موشا و هدایا اونا سمت سربازا نیست که حال آدمو جا میاره.
نتیجه گیری:
"A Plague Tale: Innocence" یک تجربه داستانی عمیق و احساسی است که به خوبی روابط انسانی را بررسی میکند. با وجود برخی نقاط ضعف در شخصیتپردازی و گیمپلی، داستان قوی و محیط جذاب آن ارزش تجربه کردن را دارد. اگر به بازیهای داستانی با تمهای تاریک و احساسی علاقه دارید، این بازی قطعاً گزینهای مناسب برای شماست. دارید، این .بازی قطعاً گزینهای مناسب برای شماست.
Writed by Amir Dragon.