امیرحسین
خواندن ۶ دقیقه·۸ روز پیش

استاد خوب چه استادیه؟

سوالی که هرکسی نظر خودش رو درباره ی اون داره اما من بعد از سال ها بررسی و مدتی تدریس بالاخره تصمیم گرفتم در یک پست کامل ترین تعریف از یک استاد خوب رو بنویسم. من ساعتها صرف بحث و گفت و گو درباره ی استاد ها کردم.

شما میتونید به عنوان راهنمای تدریس به این متن نگاه کنید و هم میتونید به سادگی ازش عبور کنید و همچنان یک استاد سطح پایین  ونهایتا متوسط باشید.

پس اگه قصد دارید استاد بشید و یا اگه استاد هستید و میخواید سطح تدریس خودتون رو ارتقا بدید این پست رو جدی بگیرید و نکات گفته شده در اون رو بخوبی به کار ببرید.




حتما شما هم بارها و بارها براتون سوال شده که چرا بعضی از افراد با اینکه سطح علمی قابل توجهی دارن اما بدترین کلاس های ممکن رو برگزار می کنن و در نقطه ی مقابل اساتیدی بعضا با کیفیت علمی پایینتر اونچنان به زیبایی کلاس رو مدیریت می کنند که همیشه دانشجو ها پشت این اساتید ازشون تعریف و تمجید می کنن.

غرور بی غرور

کسانی که تصور می کنند تافته جدا بافته هستند لیاقت تدریس به مخاطب رو ندارن چرا که توانایی اینکه خودشون رو به جای مخاطب بگذارن و با شاگردانشون همدردی کنن رو ندارند. فرقی نداره که شما یک استاد با سابقه ی بالای بیست سال هستید و یا اینکه فوق دکترای خودتون رو در سن سی سالگی از معتبر ترین دانشگاه ممکن گرفتید تا وقتی که رگه هایی از غرور در شما وجود داره دانشجو با شما ارتباطی نخواهد گرفت و یا اینکه بعد از تقلای بسیار با شما کنار خواهد آمد.

عزیزانی که قصد دارید بزودی وارد این حرفه بشید و یا اینکه اخیرا مشغول به کار شده اید حتما روی تواضع خودتون کار کنید و این صفت اخلاقی ارزشمند رو جدی بگیرید.

من کیم ، اینجا کجاست

تصور کنید بطور اتفاقی در یک شرکت استخدام شدید و در حالیکه انگیزه ای برای کار در اون شرکت ندارید صبح اونجا میرید تا شرایط رو بررسی کنید. در کمال تعجب به محض ورود به شما اطلاع میدن که باید به عنوان بخشی از یک تیم کار کنید و قبل از اینکه بهتون توضیح بدن شما رو در عمل انجام شده قرار میدن.

طبیعتا در شروع اول سعی می کنید خودتون رو جمع و جور کنید و بعد که یکم تمرکزتون بیشتر شد شروع می کنید به بررسی کردن محل کار، محتوا و خود کار و همکارانتون.

بله درست متوجه شدید به عنوان یک استاد هم واجبه شما همینطور فکر کنید. اول باید ببینید دانشگاه،مدرسه و یا موسسه ای که درش تدریس می کنید چطور جایی هست و در ادامه باید شاگردانتون رو بشناسید. اساتیدی که مخاطبین خودشون رو بدقت شناسایی نمی کنن بدلیل تصورات اشتباه در ادامه با مشکلات شدیدی  مواجه میشن که میتونه کیفیت کارشون رو به شدت تحت تاثیر قرار بده .

جلسه اول کلاس خودتون رو تنها برای معرفی خودتون صرف نکنید و وقتی رو برای شناخت دانشجوهاتون اختصاص بدید. نظر دانشجویان خودتون رو درباره ی دروس پیش نیاز و رشته و دانشگاهشون بپرسید و با دقت بالا به حرف هاشون توجه کنید و خوب مخاطبتون رو مورد ارزیابی قرار بدید. دقت کنید منظور این نیست که اسم تک تک دانشجویان رو حفظ کنید بلکه باید شناختی از کل و گروه دانشجوهاتون داشته باشید.

فراموش نکنید استادی که دانشجوی خودش رو نشناسه مثل کسی هست که در تاریکی بدون چراغ راه میره و از ابتدا یک استاد بازندست!

نکته :شما حق ندارید خودتون رو بجای برادر/خواهر بزرگتر یا بالاتر از اون پدر  و یا مادر شاگرد ها قرار بدید! شاگرد ها و دانشجویان همکاران شما هستن چه بخواهید و چه نخواهید. شما به عنوان استاد و یا دبیر حق تادیب شاگرد خودتون رو ندارید پس مراقب باشید از طرف دیگه بوم نیفتید.

گالیور نقشه رو رد کن بیاد

شما وقتی میخواید برید خونه هم نقشه رو چک می کنید چه برسه به اینکه بخواید یک ترم کسی رو در مسیر درسی هدایت کنید.

قبل از شروع دوره سرفصل ها رو مشخص کنید و به دانشجوهاتون بگید قراره هر جلسه چه چیزی یادبگیریم و مهم تر از اون چرا باید اون چیز رو یاد بگیریم .

خیلی مهمه که برای مخاطبتون انگیزه یادگیری ایجاد کنید و بهش یک چرایی برای درس بدیم.

همچنین قبل هر جلسه مجددا مطالب رو مرتب کنید و با توجه به وضعیت کلاس تغیرشون بدید.

توجه کنید که دانشجوهاتون دروس دیگه ای هم دارن و بعضا کار می کنن پس بیش از حد بهشون فشار نیارید. شاید اونها به اندازه شما به این درس علاقه نداشته باشن و فقط بالجبار این درس رو انتخاب کرده باشن پس تاجای ممکن برای ارزیابی و امتحان پایانی راه های مختلفی پیش پای دانشجو بگذارید و انتخاب های خودتون رو بهشون تحمیل نکنید.

از سر فصل ها فاصله بگیرید!

فرض کنید بعنوان استاد ریاضیات مهندسی وارد کلاس شده اید و خیلی زود متوجه می شوید که دانشجو ها هیچ ذهنیتی از معادلات دیفرانسیل ندارند. در اینجا دو حالت مرسوم وجود دارد : مرور سریع و بی توجهی .  در هر دو صورت دانشجو ها درس شما را بخاطر بلد نبودن پیشنیاز ها یاد نخواهند گرفت و صرفا سر کلاس شما اذیت خواهند شد. اینکه توقع داشته باشید دانشجو دو برابر زمان را در خانه بگذارد تا مباحث پیشنیاز را یاد بگیرد توقع درستی نیست . بهتر است چند جلسه را صرف تدریس مباحث پیشنیاز کنید و بعد وارد اصل مطلب بشوید. (حتی به قیمت حذف کردن فصل های انتهایی)

یادتان باشد هدف رساندن سرفصل نیست بلکه یادگیری است.

چرا دانشجویان ما دانش را نمی جویند؟

کلید اساسی برای انجام هرکاری انگیزه است . هیچ کس کاری که برای آن انگیزه نداشته باشد را درست انجام نمی دهد.

راهکاری وجود دارد که فقط اساتید خبره از آن باخبرند و آن ایجاد انگیزه برای مخاطب است. بخشی از جلسه ی اول و دوم تدریس خودتان را صرف ایجاد انگیزه کنید. می توانید ارائه ای درست کنید و یا حتی فیلمی نشان بدهید. به مخاطب بگویید چیزهایی که در این درس یاد میگیرد به چه دردش میخورد.

معمولا دانشجوهای رشته های تخصصی تر در دروسی که مفاهیم انتزاعی بیشتری دارند دچار کمبود انگیزه می شوند.

برای دانشجو ارزش قائل شوید تا او نیز برای شما ارزش قائل شود

استادی داشتیم که ابتدای هر ترم قانون های کلاسش را توضیح می داد و یکی از آنها این بود که :«به کلاس احترام بگذارید تا کلاس به شما احترام بگذارد.» فارغ از اینکه این جمله چه مصداق هایی دارد این موضوع درباره استاد نیز درست است. استادی که هیچ راه ارتباطی بین خودش و دانشجو نمی گذارد و نظر دانشجو را ندیده رد می کند نهایتا در انتقال یکسری مطالب معین موفق واقع می شود. آنهم نه به بهترین نحو!

شخصی را به خاطر می آورم که پس از ثبت نمرات به خارج از کشور رفت و نام کاربری و رمز خودش را داد تا مسئولین اداری دانشگاه نمرات را ثبت کنند! (یعنی اصلا جایی برای اعتراض نگذاشت.)


پس از تحمل آن همه درد کسی که به مقصد می رسد دیگر همان کسی نیست که راه افتاده بود

ما درس میخوانیم تا زندگی کنیم اما زندگی نمی کنیم تا درس بخوانیم(به معنی صرف دروس آکادمیک). درسته بدون زحمت توقع موفقیت داشتن حماقت است اما چه به عنوان دانشجو وچه استاد نهایتا به نقطه ی تعادل بین کار و زندگی می رسیم. نقطه ای که در اون حد هم رو میدونیم و به هم احترام می گذاریم. فراموش نکنید شاید دانشجویان الان شما همکاران آیندتان باشند.







اینجا ترمینال ذهن منه! ?
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید