ویرگول
ورودثبت نام
امیرحسین کلانتری
امیرحسین کلانتریمن امیرحسین کلانتری هستم و از سال 1389 رباتیک کار میکنم. مدیر وب سایت گل من و تو
امیرحسین کلانتری
امیرحسین کلانتری
خواندن ۳ دقیقه·۲ روز پیش

خداحافظی با کلید کمد: داستان ۳۰ روز نفس‌گیر ما برای راه‌اندازی سیستم تشخیص چهره باشگاهی

داستان از اونجایی شروع شد که یه پروژه خفن و سنگین به تور تیم ما توی «توسعه رهاورد جرگه» خورد: ساختن یه سیستم جامع اتوماسیون و حسابداری برای یه باشگاه بدنسازی بزرگ. من به عنوان مدیر محصول، همون اول کار به بچه‌ها گفتم: «ببینید، ما قرار نیست یه نرم‌افزار خشک و خالی بسازیم که فقط شهریه رو حساب کنه. ما می‌خوایم یه تجربه بسازیم؛ چیزی که وقتی ورزشکار میاد تو، کیف کنه.»

سیستم جامع اتوماسیون و حسابداری باشگاه
سیستم جامع اتوماسیون و حسابداری باشگاه

شروع ماجرا: وسواس روی جزئیات

ماه‌ها وقت گذاشتیم. از جلسات طولانی ریسرچ بگیر تا طراحی رابط کاربری (UI) و تجربه کاربری (UX). دونه‌دونه صفحات رو جوری طراحی کردیم که کار باهاش مثل آب خوردن باشه. همزمان تیم فنی داشت روی غول مرحله آخر کار می‌کرد: «هوش مصنوعی و تشخیص چهره». ما توی شرکت خودمون یه ستاپ درست کرده بودیم و هزار بار سیستم رو تست کردیم. بچه‌های شرکت میومدن جلو دوربین، سیستم سریع می‌شناخت و همه چی گل و بلبل بود. خیالمون راحت بود که یه محصول بی‌نقص داریم.

اتوماسیون حسابداری باشگاه جرگه
اتوماسیون حسابداری باشگاه جرگه

شوک خبری: افتتاحیه زودتر از موعد!

درست وقتی که داشتیم برای تست‌های نهایی آماده می‌شدیم، یه خبر اومد که قشنگ عرق سرد نشوند رو پیشونیمون: «باشگاه قراره خیلی زودتر از برنامه‌ریزی افتتاح بشه!» این یعنی چی؟ یعنی ما فرصت طلایی تست توی محیط اصلی رو از دست دادیم. ما موندیم و یه سیستم که فقط توی محیط آزمایشگاهی شرکت تست شده بود و حالا باید مستقیم میرفت زیر بارِ یه افتتاحیه شلوغ!

یه ماه زندگی وسط هالتر و دمبل

چاره‌ای نبود. تیم فنی رو برداشتیم و رفتیم وسط باشگاه مستقر شدیم. دقیقاً یک ماه، دفتر کار ما شد همون ورودی باشگاه. سیستم ما یه فرق بزرگ با بقیه جاها داشت: ما اصلا «گیت» و راهبند نداشتیم که جلوی آدم‌ها رو بگیره. یه دوربین بود و یه مانیتور بزرگ. ایده این بود: ورزشکار میاد، تصویر خودش رو توی مانیتور می‌بینه، هوش مصنوعی اسکنش می‌کنه و همون لحظه اسمش رو مینویسه و میگه: «خوش اومدی! کمد شماره فلان مال توئه.»

حالا تصور کنید تو اون یک ماه ما چی کشیدیم! هر ورزشکاری که میومد جلو دوربین، قلب ما تندتر می‌زد. ما باید همون لحظه، وسطِ رفت و آمد مردم، اگر باگی میدیدم دیباگ می‌کردیم. باید مطمئن می‌شدیم زاویه دوربین درسته، سرعت اینترنت اوکیه و سرور داره جواب میده. این «دیباگ زنده» یکی از سخت‌ترین و البته هیجان‌انگیزترین تجربه‌های کاری ما بود.

نمونه صفحه طراحی شده سمت کاربر
نمونه صفحه طراحی شده سمت کاربر

نتیجه؟ آماری که خستگیمون رو در کرد

حالا که اون روزای پرفشار گذشته، وقتی به دیتابیس نگاه می‌کنم، حالم جا میاد. تو این مدت ۱۵۰۰ نفر عضو باشگاه شدن و هر روز دارن تردد می‌کنن. فکر می‌کنید سیستم چند بار اشتباه کرد؟ کلا ۲ یا ۳ مورد! تازه وقتی بررسی کردیم دیدیم تقصیر هوش مصنوعی هم نبوده؛ دقیقا زمان‌هایی خطا داده بود که نور محیط به شدت کم شده بود و عملا چشم چشم رو نمی‌دید. یعنی تو شرایط نوری نرمال، خطا صفر بود.

اکوسیستمی که بالاخره کامل شد

الان دیگه سیستم داره مثل ساعت کار می‌کنه و اون چیزی که تو ذهنمون بود محقق شده: سیستم اتوماتیک بعد از تشخیص چهره، یه کمد خالی به کاربر اختصاص میده. دیگه لازم نیست کسی دنبال کلید بگرده یا از رسپشن کلید بگیره. ورزشکار گوشیش رو درمیاره، اپلیکیشن باشگاه رو باز می‌کنه و دکمه باز شدن کمدش رو می‌زنه. تازه قشنگی کار اینجاست که مربی همون لحظه برنامه غذایی و تمرینی رو می‌فرسته و کاربر تو همون اپلیکیشن، همه چیز رو جلو دستش داره.

اگه دوست داشتید میتونید دمو اتوماسیون و حسابداری باشگاه رو تو سایت ما ببینید.

ما تو تیم «جرگه» یاد گرفتیم که محصول واقعی پشت میز و با قهوه خوردن ساخته نمیشه؛ محصول واقعی کفِ میدون و توی تعامل با آدم‌های واقعی شکل می‌گیره. اون یک ماه استرس، به این نتیجه‌ای که الان داریم می‌بینیم، واقعا می‌ارزید.

تشخیص چهرههوش مصنوعی
۲
۱
امیرحسین کلانتری
امیرحسین کلانتری
من امیرحسین کلانتری هستم و از سال 1389 رباتیک کار میکنم. مدیر وب سایت گل من و تو
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید