در زندگی کوچک و پر از چالش من، عشقم به تعمیرات موبایل همچون نوری در تاریکی بود. با 9 سال سابقه در دنیای تعمیرات، این داستان از تلاش، ایمان، و اراده برای دستیافتن به موفقیت را روایت میکند.
همیشه به دنبال رازهای جدید برای تعمیرات بودم. از جوانی، همیشه علاقمند به فناوری بودم و هر تکنولوژی جدیدی که روز به روز به بازار میآمد، برای من یک فرصت برای یادگیری بیشتر بود. هیچ وقت تسلیم نشدم و از هر شکستی به عنوان یک درس استفاده کردم.
یک روز، پس از یک تعمیر چالشبرانگیز، توجه یک مشتری را به خود جلب کردم. این تجربه نه تنها شهرت من را افزایش داد، بلکه این مشتری نیز تجربه مثبت خود را با دیگران به اشتراک گذاشت. ارتباط نزدیک با مشتریان، یکی از اصلیترین عوامل موفقیت من بود. همیشه گوش به شکایات و پیشنهاداتشان داشتم و سعی میکردم مشکلات را به بهترین شکل ممکن حل کنم.
اخلاق حرفهای و رفتار صادقانه همیشه در دستور کار من بود. هرگز نخواستم مشتریانم را فریب دهم یا هزینههای اضافی را به آنها تحمیل کنم. این اصل، به من کمک کرد تا در بازار به عنوان یک تعمیرکار معتبر شناخته شوم و اعتماد مشتریان را جلب کنم.
تیم من نیز برایم بسیار ارزشمند بود. با ایجاد یک تیم قوی و متحد، موفق به دستیافتن به اهداف بلندمدتام شدم. همیشه سعی کردم تیم را به چالش کشیده و آنها را به یادگیری و بهروزرسانی مهارتها تشویق کنم.
در ابتدای کارم سرمایه ی زیادی نداشتم حدود 8 سال پیش فقط 1 میلیون داشتم که از فروش دوچرخه ی قدیمیم به دست آوردم. شروع کردم یک سری ابزار تعمیرات موبایل در حد مبتدی خریدم و یک میز گوشه ی یک مغازه ی موبایل فروشی اجاره کردم. چون به کارم ایمان و علاقه داشتم به سرعت رشد کردم.
الان به لطف خدا مغازه ی خودم رو دارم با چنتا شاگرد که مثل دوستان صمیمی هستیم.
در نهایت، با عشق، ایمان، ارتباط نزدیک با مشتریان، اخلاق حرفهای، و همکاری با تیم، به عنوان یک تعمیرکار موفق شناخته شدم. داستان من یک داستان از این است که چگونه با تعهد به اهداف، حتی در یک کارگاه کوچک، میتوان به برتری دست یافت و اثری قابل توجه در زندگی خود و دیگران گذاشت.