شادی یک حالت روانی است که در آن فرد احساس عشق، لذت و خوشبختی میکند.
طی دهه های گذشته علاقه به بررسی شادی در جوامع آکادمیک و غیر آکادمیک با رشد روبرو شده است. جامعه شناسان معتقدند ساختار رسمی جامعه باید «شادی» را به عنوان یک حق برای مردم بشناسد، آنرا درک کند و در جهت شاد بودن مردم بکوشد. شادی تنها برای فرد مفید نیست بلکه برای خانواده ها، گروههای کاری و جامعه نیز مفید و سودمند است.
اولین تصویری که با شنیدن هند در ذهن ما شکل می گیرد، رقص و آواز، لباسهای رنگارنگ، غذاهای تند و تیز، پرستش خدایان متعدد و موارد دیگر است. ولی چقدر مردمان هند شاد هستند و زندگی آرامی را به همان صورتی که در تصور ما و فیلم های بالیوودی هست، تجربه می کنند؟ در این مقاله ابتدا به بررسی و تعریف شادی از جهات مختلف می پردازیم و ادامه با توجه به مشاهدات و تجربیات نویسنده، به بررسی شادی در بطن هند پرداخته می شود و علت شادی و یا عدم شادی آنها مورد بررسی قرار می گیرد.
مردم هند را نمی توان شاد دانست. مردم هند، حتی در مذهبی ترین شهر خود، واراناسی، جزء غمگین ترین مردم هستند. در این شهر به دلیل وجود رود گنگ و باور اهالی آن مبنی بر اینکه پس از مرگ شروع زندگی اصلی است و به بهشت و خدایی که می پرستند، ملحق می شوند، مشاهده می کنیم تعداد کثیری از مردم در کنار خیابان زندگی می کنند، غذا می خورند و قضای حاجت به جا می آورند و در نهایت در همان خیابان از دنیا می روند. در واقع به نظر می رسد، انتظار مردم هند از زندگی که یکی از پارامتر های تعریف شادی است، بسیار پایین است. در صورتی که اگر ما هرم مازلو را در نظر بگیریم و در مقایسه با خدایان مردم هند که خدای پوشاک و تغذیه و… است، این خدایان در پایین ترین قسمت این هرم قرار می گیرند. آنها حتی برای اصلی ترین نیاز انسانی که تغذیه است از خدایان خود در خواست کمک می کنند. به عبارت دیگر، آنها به معنی زندگی تامل و تفکری نداشته اند؛ لذا هدف معین مشخصی برای خود تعریف نکرده اند که باعث نیروی محرکه در ایجاد شادی در بطن زندگی آنها شود. در بین مردم هند، از کودکان خردسال تا بزرگسالان شاهد آن هستیم که به گدایی مشغول هستند و دیدن لبخند بر روی چهره مردم، کار آسانی نبود. در ایران زمانی که گردشگران خارجی به مکانی مثل کاخ سعد آباد می روند، گروههای مختلف مردمی را مشاهده می کند که به گفتگو و شادی مشغول هستند، ولی در هند چنین چیزی قابل مشاهده نبود. حتی در سطح شهر معیارهای زیباشناسی و امکانات عمومی شهری به سختی یافت می شد، برای مثال هیچ پارکی، به جز در دهلی که پارک پیش و پا افتاده ای بود، قابل مشاهده نبود. در واقع هیچ معنایی از شادی و اینکه می توانند زندگی بهتری نسبت به چیزی که دارند، داشته باشند در هند یافت نشد. با توجه به نظریه محققان و جامعه شناسان و آنچه به صورت عملی و میدانی از کشور هند مشاهده شده است، می توان گفت علل عدم شادی مردم هند در سه دسته زیر قابل تقسیم هستند:
اول، علیرغم اینکه هند یکی از سریعترین اقتصادهای رو به رشد را دارد، اما به نظر می رسد با یک سطح نابرابری اقتصادی روبرو است؛ به صورتی که به راحتی می توان در سطح شهرهای هند این اختلاف طبقاتی از نظر اقتصادی را به چشم دید و از هر ۱۰ نفر، فقط یک نفر به نظر توان مالی مناسب را دارد. این عدم برابری اقتصادی به راحتی در بطن اجتماع و زندگی مردم هند قابل مشاهده بود. برای مثال در شهر تهران، طبقات اجتماعی مردم از نظر توزیع اقتصاد (پولدار، متوسط و کم درآمد) در سطح مناطق ۲۲ گانه قابل مشاهده است و به راحتی قابل تفکیک است. اما در هند چنین چیزی قابل مشاهده نبود. با توجه به این که مکانهای استقرار ما در محله های فقیرنشین بود تا بهتر با بطن جامعه هند آشنا شویم، زمانی که برای بررسی شهرها حرکت می کردیم، به هیچ عنوان ریتم مشخصی از توزیع اقتصادی یکسان، طبقات اجتماعی، ساختمان سازی و شهرسازی قابل مشاهده نبود. به صورت ناگهانی از خیابانهای کثیف که مردم در اوج فقر در آنجا زندگی می کردند، به محله ای تمیز با ساختمان سازی و شهرسازی بسیار خوب و آدمهای با سطح اجتماعی و اقتصادی خوب، منتقل می شدیم. این نابرابری اقتصادی و اجتماعی، حتی در ناوگان مترو کشور هند قابل مشاهده بود. با توجه به جمعیت بالا این کشور، انتظار می رفت با متروهای شلوغ روبرو شویم اما به دلیل هزینه بالا و غیرمعقول بلیط آن، قشر مرفه از آن استفاده می کردند و به طور متوسط در هر واگن ۱۰ نفر مسافر وجود داشت، در حالی که سطح خیابانها به شدت شلوغ بود.
دلیل دوم را می توان در دسترسی به بهداشت عمومی که سلامت اجتماعی را تضمین می کند، دانست. با توجه به مشاهدات و بررسیهای انجام شده، میلیونها نفر از مردم هند دسترسی مناسبی به امکانات بهداشتی مناسب در سطح شهر (نظافت شهری) و بهداشت و درمان را ندارند. آنقدر عجیب و غریب است که به نظر می آید حتی داشتن وضع مالی مناسب و دسترسی به امکانات بهداشتی، زندگی سالم و شاد را تضمین نمی کند.
آنچه در پنج شهر هند مشاهده شد، عدم وجود سطلهای زباله بود. مردم در همان سطح شهر، زباله های خود را رها می کردند و در کنار این، گاوها که در سطح شهرها رها هستند؛ در کنار ضایعات شهری، قضای حاجت می کنند. همچنین سرویسهای بهداشتی عمومی نیز قابل مشاهده نبود. جدا از نبود سطح زباله و سرویسهای بهداشتی عمومی، موقعیت شغلی به اسم رفتگر و سیستم دفع ضایعات در سطح شهر دیده نمی شد. همین امر این نظریه را به وجود می آورد که تغذیه گاوهای سطح شهر، از همین ضایعات تامین می شود. البته این نظریه را هم می توان در نظر گرفت که اگر این حجم از تولید زباله جمع آوری نشود، چهره شهری می بایست به شدت کثیف تر و آلوده تر باشد. لذا این ضایعات جمع آوری می شود اما سیستم منظم و درستی به کار گرفته نمی شود. در نتیجه هیچگونه بهداشت عمومی و شخصی در سطح شهر وجود ندارد. همین موارد باعث ترویج انواع بیماریهای جسمی و روحی در سطح جامعه می شود و منجر به افزایش مرگ و میر می شود. به علاوه، دسترسی به سیستم بهداشت و درمان به دلیل نابرابری اقتصادی، برای هر قشری امکانپذیر نیست. در نتیجه پارامتر کیفیت و رضایت از زندگی به شدت افت کرده و در نهایت شادی از زندگی مردم کم می شود. این عدم کیفیت زندگی در سراسر زندگی مردم هند قابل رویت و حس است.
با نگاه عمیق به جامعه و مردم هند، می توان گفت هند در ایجاد سیستم پشتیبانی اجتماعی قابل اعتماد، زمانی که مردم در گرفتاری واقعی به سر می برند، بسیار ضعیف است. برای مثال می توان به گزارش اخیر در مجلات بومی هند اشاره کرد؛ پلیس در گشت زنی به دو نوجوان قربانی بر می خورد که به دلیل اینکه آنها «نمی خواهند صندلیهای ماشین آنها خونی شود»، منجر به مرگ آن نوجوان می شوند. همچنین در مشاهدات عملی بسیار دیده شد که مردم حتی در کوچکترین موارد به هم کمک نمی کنند. این عدم وجود پشتیبانی اجتماعی با توجه به آنچه در جامعه نمونه ما مشاهده شد، در دید اول به علت جمعیت زیاد و پر هیاهو مردم هند بود. همانطور که در ابتدا اشاره کردیم، با درنظر گرفتن هرم مازلو، نیازهای مردم هند در پایین ترین سطح قرار داد، لذا تمام تلاش و جنگیدن مردم هند برای به دست آوردن نیازهای اولیه خودشان هست تا بتوانند مسیر زندگی کردن را ادامه دهند. همین تلاش برای بقای زندگی، حتی در صورتی که موفق شوند، فقط جوابگوی خودشان است و توانایی اینکه بتوانند باقی مردم و حتی نزدیکان خود را حمایت و کمک کنند، نیست. همچنین وجود اختلاف زیاد طبقه اجتماعی، به نظر می رسد دوگانگی اجتماعی بین طبقه فقرا که بیشتر جمعیت هند را تشکیل می دهد و طبقه ثروتمند که ۱۰ درصد جمعیت کل هند است، ایجاد کرده که منجر به حذف سیستم پشتیبانی اجتماعی و در نهایت سلامت اجتماعی شده است.
نتیجه گیری
زمانی که به کشور یا شهری وارد می شویم، همیشه یک پیشینه ذهنی نسبت به آنجا خواهیم داشت. در مورد هند بر این گمان بودیم که رقص، شادی و رنگ رکن اصلی جامعه را تشکیل می دهد. همچنین اگر از مردم در مورد هند سوال کنیم اول هند را به رقص و دوم به کشوری پر از رنگهای شاد می شناسند. قبل از ورود به کشور هند این انتظار می رفت که وارد چنین دنیایی پر از رنگ و شادی شویم اما چنین چیزی دیده نشد. شاید در بعضی مکانها و حتی در بدنه ماشینهای حمل و نقل عمومی (توک توک و ریشکا) از رنگهای شاد و جزییات خیلی زیاد استفاده شده بود، اما این زیبایی در خلل آن همه کثیفی، جمعیت زیاد، سر و صدای زیاد و فقر اجتماعی و اقتصادی، هیچگونه شادی و رضایتی را القاء نمی کرد و بیشتر غم را نشان می داد. حتی می توان ادعا کرد رنگ ماشینها و لباسهای آنها سرشار از غم بود و احساس می کردیم این یک پوشش بر روی غم سطح جامعه است. مانند ماسکی که یک بازیگر به صورت خود می زند تا شاد یا غمگین باشد، اما پشت آن چهره، واقعیت دیگری پنهان شده است. به نظر می رسید، رنگهای سطح شهر به مانند این ماسک بود تا مردم به آن چنگ بزنند و شاد شوند.
اما در این تجربه میدانی، در سه مکان رقص را مشاهده کردیم؛ اول در مسیر رود گنگ که آن رقص، رقص شادی نبود بلکه رقصی بود برای مردگان. دوم در عروسی هندی که برخلاف تصورمان که باید عروس و داماد شاد باشند، غمی احساس می شد و سوم در یک رستوران هندی که از رقصنده ها برای سرگرمی مشتریان خود استفاده می کردند، اما رقصنده ها صورتی غمگین داشتند و این غم در رقص آنان نمایان بود و همین امر به جای القاء حس شادی و خوشحالی، غمگینی را القاء می کرد. در پایان می توان گفت، مردم هند؛ چه به عنوان یک فرد و چه به عنوان یک ملت، برای داشتن زندگی پر از معنی، آرامش، شادی و احساسات مثبت، همیشه در تلاش هستند. لذا شادی در هند را می توان خفیف تعریف کرد. شرایط سخت اقتصادی و اجتماعی، تلفات روحی و جسمی بدی، از جمله کاهش امید و شادی، بر روی مردم هند گذاشته است.