ویرگول
ورودثبت نام
مهتاب امیریان
مهتاب امیریان
خواندن ۸ دقیقه·۳ سال پیش

خدا را چگونه میتوان شناخت؟

هر موجود بشری که گاهی فرصت تفکر یافته و یا زحمت اندیشه به خویشتن راه داده باشد از خود پرسیده است که خلقت او برای چیست؟ از کجا آمده و عاقبتش چه خواهد بود؟
در این مقاله میخواهیم به شناخت خداوند برسیم که همیشه از تفکر درباره آن منع شده ایم .
برای این منظور ابتدا به بررسی عالم هستی پرداخته و سپس به پاسخ پرسش مطرح شده میرسیم به امید حق.

محتویات:
مقدمه
عالم بینهایت است
خارج از عالم هستی نداریم
مکان یزدان
سیر تکامل یزدان شناسی
خدای به شکل خود
اصل انکار از کجا پیدا شده؟
نتیجه

مقدمه

از آنجا که همه ادیان درباره خدا سخن گفته و این لفظ از ابتدای طفولیت تا هنگام مرگ (تحول) در زندگی ما نقش اساسی دارد و مرتباً در گوش‌های ما طنین انداز است هر کسی مایل است در این باره اطلاعات بیشتری کسب کند و خدا را بشناسد. همه ادیان درباره قدرت و علم و عدل و نیروی خداوندی سخن گفته عظمت و توانایی و حسابگریش را نسبت به بندگان گوشزد کرده‌اند. در عین حال اکثراً از بحث و بررسی درباره ماهیت ذات خدائی منع نموده‌اند.
در دیانت اسلام با این که درباره ذات خدا بحثی نکرده ولی تردیدی در وجود او ندارد. وجود خدا را امری بدیهی شمرده و فرموده: «افی الله شک فاطر السموات و الارض» (سوره ابراهیم آیه 10) آیا در وجود خداوند که پدید آورنده آسمان ها و زمین است شکی هست؟

این نکته روشن است که از راه بررسی و مطالعه و توجه و تفکر در عوالم می‌توان خدا را شناخت و از آثار پی به مؤثر برد، همان طور که الکتریسیته را نمی‌بینیم و با حواس خود درک نمی‌کنیم ولی وجود آن‌ را از آثارش می‌فهمیم و از اعمالی که روی اشیاء انجام می‌دهد پی به ماهیت آن می‌بریم با مطالعه در عوالم خلقت اعم از بینهایت بزرگ و بینهایت کوچک می‌توانیم پی به اسرار خداشناسی ببریم.

چه کسی این کرات و عوالم بزرگ را نظم بخشیده و این برنامۀ شگفت انگیز تخلف ناپذیر و وسیع را برای آنها منظم ساخته و چه کسی دائماً مراقب است که این برنامه به خوبی و درستی انجام گیرد.
چه کسی این کرات و عوالم بزرگ را نظم بخشیده و این برنامۀ شگفت انگیز تخلف ناپذیر و وسیع را برای آنها منظم ساخته و چه کسی دائماً مراقب است که این برنامه به خوبی و درستی انجام گیرد.


عالم بینهایت است

عالم لایتناهی است یعنی دارای حدود و سر حدی نیست. آن چه در دنیای ما به عنوان حدود و نظایر آن نامیده می‌شود نسبی و قراردادی برای بشر است .مانند وسعت دید تا هر کجا که حتی به وسیله تلسکوپ های قوی بتوانیم ببینیم باز هم عالم ادامه دارد. در دل کوچک ترین ذره شناخته شده برای بشر هم عالمی در گردش است که باز انسان نمیتواند نهایت آن را ببیند. پس عالم نامحدود است.

خارج از عالم هستی نداریم

حال که قبول کردیم عالم را حدود و مرز و ابتدا و انتهائی نیست و اول و آخری بر آن تصور نتوان کردن ناچاریم بگوئیم که عالم خودش در خودش واقع است و خارجی وجود ندارد. و هرگاه خواستیم طور دیگری فرض کنیم و به این حقیقت که عالم خودش در خودش واقع است اذعان ننمائیم از روی اجبار بایستی دو چیز پیش خود فرض کنیم و عالم را که واحد و یگانه و یک است دو بیانگاریم. هنگامی که دو چیز فرض کردیم ناچاریم سرحدی برای هر دو قائل شویم که جایگاه تماس و رابطه بین آن دو باشد. و اما قبلاً به یقین ثابت شد که عالم را حدود و سرحدی نیست لذا ناچاریم بگوئیم که هر چه هست همان عالم واحد یگانه است.

هرگاه چیزی را در خارج از عالم یگانه تصور کنیم لازمه آن پنداشتن ابتدای زمانی است زیرا دو چیز بودن مستلزم آن است که در یک موقع یا یک لمحه از زمان این دو از هم جدا و یا یکی سبب ایجاد دیگری شده باشد
هرگاه چیزی را در خارج از عالم یگانه تصور کنیم لازمه آن پنداشتن ابتدای زمانی است زیرا دو چیز بودن مستلزم آن است که در یک موقع یا یک لمحه از زمان این دو از هم جدا و یا یکی سبب ایجاد دیگری شده باشد


در نتیجه از آنجا که عالم را ابتدا و انتهایی نیست و همچنین نمیتوان برای عالم حدود مشخص کرد پس عالم نمیتواند دو باشد و خارج از عالم چیزی وجود نداردو ناچار خودش در خودش واقع می‌شود.

مکان یزدان

اکثریت مردم یزدان را موجودی جدا از عالم پندارند که با قدرت و قوه قاهری جهان را از خارج اداره می‌فرماید.
چون بشر بالا (بالای مکانی)را عالیترین مقام می‌داند خدای خویش را در بالا تصور کرده مکان او را روی آسمان ها قرار می‌دهد و در هنگام دعا دست به سوی آسمان برمی‌دارد و سر به سوی بالا کج می‌کند و از آنجا انتظار اجابت می‌برد غافل از آن که بالا و پائین نسبی است نه حقیقی و زمین طی گردش بیست و چهار ساعت خود بالا و پائین می‌شود و نسبت به یک نقطه فرضی در فضا آنجا که شب بالا است، روز همان جا پائین است. (این الفاظ همه نسبی و قرار دادی است نه حقیقی).یزدان مکان معینی ندارد و جایگاه او در نقطه مشخصی نیست.

سیر تکامل یزدان شناسی

چون فرصت بررسی تاریخ تکامل یزدان شناسی نیست خلاصه میکنم :
خداشناسی از آغاز کودکی بشر به طرزی بس ساده شروع گردیده است. بشر خدای بی‌همتا را به‌صورت یک بشر قادر قاهر می‌پنداشت و این فکر تا قرن های چندی بین مردم حکمفرما بود تا آن که ادیان آسمانی تا حدی مطلب را روشن کردند. با این حال اندیشه غلط از میان مردم رخت برنبست و نه تنها عقب‌ماندگان کاروان تفکر هنوز دچار چنین افکاری هستند بلکه بین پیروان ادیان آسمـانی نیز این تصـورات مبهم حکومت می‌کند .

خدای به شکل خود

ساده‌ترین طریق خداشناسی که در مغز بشر خطور می‌کند آن است که خدا را به‌صورت خود می‌پندارد بدون این که در این اندیشه عمیق شود که به چه دلیل خالق زمین و آسمان ها به شکل یکی از مخلوقات ناچیز یکی از کرات عالم لایتناهی باشد. با این روش و فرضیه هرگاه طایفه شتران شعوری به میزان شعور بشر داشته باشند حق آن است که آنها هم خدا را به‌صورت خود پندارند. همچنین مورچگان خدائی به‌صورت یک مورچه درشت و قوی نزد خود فرض کنند و مرغان نیز خدا را به هیبت مرغان مجسم نمایند.

فرض کنیم هرگاه به یکی از سلول‌های بدن انسان بگویند که شکل آدمی که تو جزء آن هستی چیست چه فرض می‌کند؟ او نمی‌تواند قیافه و کالبد بدن انسان را نزد خود مجسم نماید. ناچار است اگر هم چیزی فرض می‌کند شکلی مطابق شکل خود یا در حدود آن چه در اطراف او است مانند میکروب های مختلف و یا خون و امثال آن بپندارد در صورتی که هیچ کدام صحیح نیست. او کوچکتر از آن است که آدمی را که میلیاردها برابر او است و انواع و اقسام ترکیبات و اشکال گوناگون بدن او را تشکیل داده نزد خود مجسم نماید.

چگونه ممکن است خدای خالق زمین و آسمان به شکل یکی از مخلوقات خود باشد: عکس بالا تصویری است که عیسویان از خدا در بالای آسمان تصور می‌کنند و خلقت عالم را به این شکل نزد خود مجسم می‌نمایند
چگونه ممکن است خدای خالق زمین و آسمان به شکل یکی از مخلوقات خود باشد: عکس بالا تصویری است که عیسویان از خدا در بالای آسمان تصور می‌کنند و خلقت عالم را به این شکل نزد خود مجسم می‌نمایند


همین طور است وضع انسان نسبت به‌خدای خود. او چگونه می‌تواند خدائی را که صاحب و حاکم و محیط بر عالم لایتناهی است نزد خود مجسم کند و شکل آن‌ را ببیند یا توقع داشته باشد این خدارا به یک شکلی در نظر او مجسم کنند و اگر چنین خیالی داشته باشد مانند همان میکروب و گلبول راه اشتباهی می‌رود و خدا را به‌صورت خودش خیال می‌کند یا آن را به‌صورت حیوانات و موجودات و اشکال اطراف خود می‌پندارد.

سالیان دراز بشر بی‌بهره از دانش دچار چنین اشتباهی بوده ، زمانی از سنگ و چوب و فلز خدایانی ساخته که آن‌ را نماینده خدا دانسته و در پیشگاه آن عبادت کرده زمانی برای آن رب‌الانواع و خدایان افسانه‌آمیز قائل شده و گاه او راچون پیرمردی که بالای ابرها نشسته مجسم نموده است.

اصل انکار از کجا پیدا شده؟

هنگامی که بشر از قید تعصبات و افکار منجمد قدمی فراتر نهاد و در ورای آن چه از پندار باطل مغز او را تسخیر کرده چشم انداخت خواهد دانست که عقل او که قدرت درک نامحدود را دارد نمی‌تواند با تجسماتی که از خدا پندارد قانع شود. در آن هنگام توسن تیز پای خرد در عالم لایتناهی جولان کرده و از حدودی که برای آفریننده محدود ساخته‌اند می‌گذرد، نمی‌تواند او را به شکل خود یا بالاتر از خود قبول کند و نمی‌تواند وی را به‌صورت موجودی معین هر چند توانا و قاهر و بدون شکل باشد تجسم نماید، نمی‌تواند برای او مکان خاص و مقر فرماندهی معین بپندارد.پس از این سرگردانی چون حقیقت نیز بر وی کشف نشده و متحیر است که چگونه حقیقت را درک نماید از روی الجاء ‌و اجبار و ناچاری منکر آن خداهای ساختگی می‌شود. علت دیگر انکار آن است که وقتی اشخاص دیدند از بت‌ها و خدایانی که معتقدین به‌خدایان و ارباب انواع قائلند و یا خدائی که موحدین بدان اتکاء دارند ظاهراً عملی که آن‌ها توقع دارند به ظهور نمی‌رسد منکر آن می‌شوند. اما حقیقت آن است که توقع آن‌ها نسبت به قدرت خدای بی‌همتا بی جا است زیرا آنها انتظار دارند، ‌یزدان هر خواهشی دارند انجام دهد و اگر خواهش و تقاضای آنها را فوراً اجابت نکرد منکر آن می‌شوند.

آنها غافلند که عالم بر مبنای نقشه و برنامه و تقدیری بزرگ استوار است که تمام موجودات فروع و اجزاء این دستگاه و زندگی آنها فرع این برنامه عظیم عالمی است و خداوند مبنای عالم را بر این قرار نداده که تمناهای هر موجودی را برآورد. اگر بنا شود هر کس هر چه خواست فوراً اجرا کند هرج و مرجی عظیم در عالم پدید خواهد آمد.

اما خداشناس واقعی آن کسی است که از همین نظم بی چون و چرای خلقت و نقشه و برنامه وسیع این عالم لایتناهی که بدون آنی غفلت و تعطیل اجرا می‌گردد درس خداشناسی بیاموزد.

نتبجه:

  • عالم بینهایت یگانه است و چیزی خارج از این عالم وجود ندارد .
  • خدا موجودی نیست که جایی در خارج از عالم نشسته باشد و در حال اداره عالم باشد .
  • خدا در تمام عالم هستی جریان دارد و همه ی موجودات هستی جزئی از خدا هستند و همه با هم در حال رشد و حرکتیم.


برگرفته از وحدت

خداشناسییزدان شناسییکتاپرستیاللهخدا
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید