در طول زندگی، درد ها و رنج ها به اشکال گوناگون بارها در خانه ما را میزنند. انسان های ضعیف و ترسو به هر نحوی از آن ها فرار میکنند و به هر کاری دست میزنند که فراموش کنند این مهمان ناخوانده پشت در منتظر آن ها ایستاده است. این افراد غافلند از اینکه درد ها خواه ناخواه راهی برای ورود به خانه شان پیدا میکنند و باید روزی با آن ها روبرو شوند.
اما درست است که قالبا درد ها ظاهر ترسناک و زشتی دارند ولی انقدر هم که ما فکر میکنیم بد نیستند! هدیه ای که درد ها برای ما آورده اند، هدیه ای پر از شیرینی و رضایت است، هدیه ای است که به ما قدرت می بخشد و اعتماد به نفس ما را بالا میبرد، هدیه ای است که خاطرات خوش برایمان رقم میزند و ما را با انسان ها و چیزهای جدید آشنا میکند، هدیه ای است که ما را با دوستان و آشنایانامان آشتی میدهد و به هم نزدیک تر میکند، هدیه ای است که گوهر واقعی وجودمان را نشان میدهد و از خشت خام و بی ارزش ما سنگی گران قیمت میسازد.
پس به جای فرار کردن از درد ها و پناه بردن به کارهای پست و بیهوده، بهتر است بر ترسمان غلبه کنیم و با فراغ بال درها را به روی این مهمان ناخوانده بگشاییم و با تمام وجود خود او را به آغوش بکشیم، و مطمئن باشیم تحفه ای که برایمان آورده است، تحفه ای بسیار گرانبهاست و برای بقا و شکوفایی زندگی مان ضروری است.
در این پست، جملاتی را آماده کرده ام که میتواند هنگام روبرو شدن با درد ها و رنج های زندگی کمک مان کند...
درد ها را با تک تک عناصر وجودتان حس کنید و اجازه دهید با تمام توانشان اذیتتان کنند. در واقع این درد لذت واقعی زندگی است که انسان برای چشیدن آن به این دنیا آورده شده است و تنها با تحمل این درد است که انسان به اوج لذت و شکوفایی زندگی دست پیدا میکند.
آنقدر با درد ها و رنج های تان مانوس شوید که آن ها را از خود خسته کنید.
به درد ها و سختی هایتان لبخند بزنید و هر از گاهی به آن ها بخندید. هیچ کاری بیشتر از این آن ها را تحقیر نمیکند. حتی مغزتان وقتی میبیند شما بعد از انجام کاری سخت و ملالت آور لبخند میزنید، به جای مقاومت، با شما همراه می شود.
با ارزش ترین چیزهای زندگی در ایمن ترین و سخت ترین مکان ها قرار میگیرند و دسترسی به آن ها جز با رنجش و زحمت فراوان بدست نمی آید.
بدانید که 99 درصد رنج هایی که میکشید شما را نمیکشند و آن چیز که شما را نمیکشد قویترتان میکند.
به درد هایتان مثل غذا و سوخت نگاه کنید، همانطور که شیر به طعمه اش نگاه میکند.
زمانی که به لحظه اوج درد رسیدید، چند ثانیه این حالت را تحمل کنید، زیرا در این زمان است که رشد واقعی ذهن، بدن و روحتان اتفاق می افتد.
بعضی اوقات برای بدست آوردن گنج، باید رنج را بیشتر از گنج دوست داشته باشید.
رنجش و سختی همیشه شروعی تلخ و عاقبت شیرینی دارند.
پشت هر زخم انسان، داستانی جذاب نهفته است. اگر تا به حال زخمی نشده اید بدانید که تاکنون زندگی نکرده اید.
شدیدترین دردی که کشیده اید را به عنوان یک شاخص برای خود در نظر بگیرید. قطعا با به یاد آوردن این درد، تحمل درد های بعدی برایتان راحت تر خواهد بود.
انسان های ضعیف از دردهایشان برای بهانه جویی و فرار از مسئولیت استفاده می کنند در حالی که انسان های قوی از دردهایشان قدرت میگیرند و سخت تر کار میکنند.
همه ما یکی از این دو نوع درد را تجربه میکنیم: درد تلاش و زحمت یا درد پشیمانی و حسرت.
انسانی که علم کافی و قدرت تحمل سختی را دارد، به هرچیزی که اراده کند دست پیدا می کند.
درد مانند آتشی است که پشت آن گنجی گرانبها قرار گرفته است، برای رسیدن به گنج باید چند لحظه ای درد سوختن در آتش را تحمل کرد.
قدرت به این معنی نیست که هیچ محدودیتی نداشته باشید، بلکه به این معنی است که بتوانید مدام از محدودیت های خود فراتر روید.
درد ها و رنج ها به اشکال گوناگون به سوی هر انسانی سرازیر می شوند و این خود انسان است که میتواند انتخاب کند این درد ها او را نابود کنند یا از او انسان جدیدی بسازند.
بزرگ ترین دردهای زندگی به عنوان به یاد ماندنی ترین خاطرات در ذهن انسان باقی می ماند.
اگر مصیبتی بزرگ در زندگی تان رخ داد، آن را با تمام وجود پذیرا باشید و چند وقتی را در اندوه و گریه با خود خلوت کنید. تنها صبر و استقامت در این لحظات است که انسان را به با ارزش ترین موجود عالم هستی تبدیل می کند.
و مثالی برای کم سن و سال ترها که شرایط سخت زندگی خود را سپری میکنند:
اگر یادتان باشد در سری X-Men شخصی بود به اسم Sebastian Shaw که تمام حملات فیزیکی دشمنانشان را به انرژی و قدرت خودش تبدیل میکرد و عملا شخصیتی نابود نشدنی و غیر قابل شکست بود. خبر خوش اینست که هر انسانی توانایی انجام این کار را دارد و میتواند هر نوع درد، رنج، زخم، سختی، ناراحتی، بی احترامی، دشمنی و ... را به نفع خودش تبدیل کند و از آن ها قدرت بگیرد.