ویرگول
ورودثبت نام
امیرمعین
امیرمعین
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

تشویق های ما تا چه اندازه می توانند اثر بگذارند ؟

دوستان عزیز من ؛ لطفا حواستان به رفتار هایتان باشد . خوب است همواره به یاد داشته باشیم که کوچکترین رفتار های ما می توانند سازنده یا مخرب باشند . یعنی تو با رفتار هایت می توانی یک نفر را تخریب کنی یا این که او را به سمت پیشرفت هل بدهی .

قسمتی از کتاب« راز نوشتن » اثر استیون کینگ ( این کتاب خاطرات وی است ، از دوران کودکی تا بزرگسالی اش ) این موضوع را روشن تر می کند :

آن سال برادرم دیوید به کلاس چهارم رفت و من ترک تحصیل کردم . از کلاس اول خیلی عقب مانده بودم .مدرسه و مادرم موافقت کردند که از پاییز همان سال از اول شروع کنم به شرط آنکه سلامت باشم .

( استیون به خاطر بیماری سرخک ماه ها از درس و زندگی باز شده بود و زجر کشید . )

بیشتر آن سال را یا در رختخواب بودم یا در خانه زندانی . وقتم را با خواندن تقریبا شش تن کتاب های کاریکاتور بچه ها گذراندم و با خواندن کتاب های تام سوئیفت و دیو جانسون پیشرفت زیادی کردم ، سپس داستان های ترسناک حیوانات ، اثر جک لندن را خواندم . بعد از مدتی شروع کردم به داستان نویسی . تقلید ، خلاقیت می آورد .مجموعه های تصویری نبرد کاسی را کلمه به کلمه در دفتر نقاشی اسب آبی رنگ خودم کپی کردم ، و گاهی نوشته های خودم را که مناسب بود به آن اضافه کردم ...

سر انجام یکی از همین کپی های مختلط را به مادرم نشان دادم و خوشحال شد . لبخند متعجبش را هنوز به یاد می آورم ، انگار باورش نمی شد بچه اش تا این حد باهوش و به ویژه ، محض رضای خدا نابغه باشد . هرگز تا آن موقع ، چنین نگاهی را در صورتش ندیده بودم . به هرحال حالت نگاهش را دوست داشتم .

از من سوال کرد آیا داستان را خودم ساخته ام ، و من هم مجبور شدم اعتراف کنم بیشتر قسمت های آن را از کتاب کپی کرده ام . به نظر نامید شد و شادی و خوشی را از من گرفت . سر انجام دفترم را پس داد و گفت : « داستان خودت را بنویس ، استیوی ! آن مجموعه فکاهی نبرد کاسی ، آشغال است . مطمئنا تو بهتر می توانی بنویسی . خودت یک کتاب بنویس . »

و در ادامه ی این کتاب آمده بود : به سرم زد رمانی را با عنوان مغاک و آونگ چاپ کنم ... حدود چهل نسخه چاپ کردم ... فکر کرم شاید بتوانم ده جلد آن را بفروشم ( مادرم یک جلد را می خرید که شروع کارم باشد؛ همیشه روی او حساب می کردم . )

دیدید که استیون کینگ چگونه در سنین مختلف مورد حمایت و تشویق مادرش قرار گرفته است ؟

تصور کنید وقتی به مادرش آن کتاب کپی شده را نشان داد و واکنش مادرش اینگونه بود که : استیوی ... این چیه دیگه ... مطمئنم اینو کپی کردی ... نویسنده خودش می نویسه نه از روی داستان های دیگران ... این جوری که یک کپی از روی یک کتاب فکاهی به درد نمی خوره ... تو که بلد نیستی بنویسی .. این رو که خودت ننوشتی ...

احتمالا اگر مادر او این چنین رفتار سردی با وی کرده بود ، استیون کینگ دیگر به جای نوشتن داستان سرش گرم بازی با دوچرخه و خواندن همان کتاب های مصور می شد .

بار دیگر هم می گویم : حواستان خوب جمع باشد که چه رفتاری می کنید . سَبُک سنگین کنید و ببینید چگونه می توانید یک واکنش سازنده از خود نشان بدهید .

مخلص شما : امیر معین .









تشویقتحسینرفتار های درستراز نوشتناستیون کینگ
امیرمعینم ... نویسنده و روانشناس ویرگولی ... وصلت کرده با کتابها ...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید