ویرگول
ورودثبت نام
امیرمعین
امیرمعین
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

چرایی رو بدونی دیگه کافیه ؟

 فقط دونستن اینکه باید این آشغالدونی رو مرتب کرد میشه دست به کار شد و جمش کرد ؟ مگه نمیدونیم چرا ؟
فقط دونستن اینکه باید این آشغالدونی رو مرتب کرد میشه دست به کار شد و جمش کرد ؟ مگه نمیدونیم چرا ؟
هر کس چرایی چیزی را بداند با هر چگونگی خواهد ساخت .
( گفته شده توسط برخی دوستانم و عده ای عالم بیخرد)

باهاش مخالفم . آره با همین جمله ای که بالا خوندی . داره چرت و پرت میگه . چرایی لازمه ولی کافی نیست . مشکلی خیلی از فیلسوف ها دقیقا همینه که به صورت افراطی به یه مسئله می پرداختن و این ویژگی خوبی نیست و با واقعیت و حقیقت منافات داره . بذار یه مثال بزنم . نمیدونی چرا باید ورزش کنی ؟ میدونی

نمیدونی چرا باید کتاب بخونی به جای ول چرخیدن توی اینستا و سر و کله زدن با فیلترشکن ها و اینترنت ؟

واقعا چرایی رو بدونی دیگه کافیه ؟ نیست

اگه کافی بود وقتی میخواستی عادت اشتباهت رو ترک کنی و انگیزه و دلیل هم به اندازه کافی توی سرت بود میتونستی به راحتی انجامش بدی خب کافی ولی نیست . تو وقتی بدونی چرا باید یه عادت جدید و خوب بسازی با هر چگونگی و هر سختی که داره نمیسازی . باید انعطاف پذیر بشی و باید تحمل و اراده زیادی داشته باشی .

چگونگی رو باید یادگرفت و چگونگی خیلی سخته . سخت تر از پیدا کردن چرایی .

البته نیومدم اینجا که بگم چرایی مهم نیست یا بخوام منم افراطی به چیزی نگاه کنم . من میگم چرایی لازم هست و بعدش باید چگونی رو یادگرفت هرچند که سخت باشه .

یکی از دوستام بهم گفت امیرمعین دلم میخواد تا آخرین لحظه ای که زنده هستم حقیقت رو بگم . میگفت من میخوام تا آخر عمرم حقایق رو بگم . گفتم همین ؟ گفت چیزی بیشتر از این لازمه ؟ گفتن حقیق خودش به اندازه کافی بزرگ نیست ؟

و من بهش گفتم یه بخش خیلی مهم رو فراموش کرده . صرفا گفتن حقیقت نمیتونه جهان رو عوض کنه . اینکه چگونه و چطوری اون حقیقت بیان بشه هم مهمه . اگر ندونی چجوری بگی که بیشترین تاثیر رو بذاره ، نمیشی مثل اون آدمی که از پشت یه شیشه ی ضخیم داره با آدمای توی خیابون حرف میزنه ؟ از پشت شیشه داری اونها رو میبینی و تا میبینشون میخوای داد بزنی و حقیقت بزرگی که میدونی رو بگی . ولی شیشه نمیذاره عزیز دلم . پس چگونگیش رو هم یاد بگیر . برو اون طرف و از شیشه بگذر .

( این جمله رو خیلیا با جمله ی نیچه اشتباه میگیرن که گفته بود :

هرکس چرایی برای زندگی کردن دارد ، میتواند تقریبا هر چگونه ای را تحمل کند .

من خودمم همین اشتباه رو میکردم همیشه و فکر میکردم نیچه اومده اون جمله ای که اول پست نوشتم رو گفته . ولی مثل اینکه اینطوری نبوده و یه سریا اومدن خودشون اون رو به من گفته بودن از قول نیچه جان . البته با همین جمله هم یه جاهایی میتونم مخالفت کنم ولی اونقدرا نیست اولا چون داره درمورد مقوله ی بزرگ زندگی کردن حرف میزنه و دوما داره میگه تقریبا با هر چگونه ای خواهد ساخت . هرچند معتقدم اگر اینجوری میگفت بهتر بود : هر کس چرایی برای زندگی کردن دارد ، بهتر میتواند با هر چگونه ای بسازد .

یا مثلا اینجوری : هر کس چرایی برای زندگی کردن بداند ، می تواند تلاش کند تا با چگونگی ها هم بسازد .)

نیچهامیرمعین
امیرمعینم ... نویسنده و روانشناس ویرگولی ... وصلت کرده با کتابها ...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید