روش تدریس اکتشافی در واقع بر پایه اصولی استوار است که در طول زمان شکل گرفته است. اولین توجهات به اهمیت این روش توسط جان دیوی برسون (John Dewey)، فیلسوف و آموزگار آمریکایی در قرن بیستم میلادی بود.
او معتقد بود که دانش آموزان باید به صورت فعال در فرایند یادگیری شرکت کنند و از طریق تجربه و کشف مفاهیم را درک کنند. در دهه ١٩۶٠، روش تدريس اكتشافى به عنوان يک روش آموزشی مورد توجه قرار کرفت. كارل راجرز (Carl Rogers)، روانشناس آمریکایی، به اهمیت خودآگاهی و خودمختاری در فرایند یادگیری تاکید کرد و این اصل را در روش تدريس اکتشافی بکار برد. در دهه ١٩٧٠، روش تدریس اکتشافی به عنوان یک روش آموزشی نوین و مؤثر مورد توجه قرار ګرفت. در این دوره، روشهای فعالیت محوری و مشارکتی به عنوان جزء اصلى روش تدریس اكتشافی شناخته شدند.
این روشها به دانش آموزان امكان می دهند تا به صورت فعال در فرایند يادگیرى شركت كنند و از طريق تجربه و كشف مفاهیم را درک كنند(١٩٩١،Blumenfeld). در سالهای اخیر، با پیشرفت فناوری و استفاده از روشهای فعالیتمحورى و مشاركتى، روش تدريس اكتشافى به شكلى دیگری هم توسعه پیدا کرده است و استفاده از فناوریهای آموزشی مانند رایانهها، نرمافزارهای تعاملی وپلتفرم های آموزش آنلاین، امکان ایجاد تجربههای تعاملی و خودکشفی برای دانش آموزان را فراهم کرده است. به طور کلی، تاریخچه استفاده از روش تدریس اکتشافی نشان میدهد که این روش در طول زمان بهبود یافته است و به عنوان یک روش آموزشی موثر در توسعه مهارتها و تفکر انتقادی دانش آموزان شناخته میشود.
، متخصص روانشناسی کودکان، بر این باور بود كه كودكان توسط اكتشاف خود مسير یادگیری خود را پیدا میکنند. او بر این باور بود که کودکان باید برای دستیابی به دانش بهطور فعال در فرآیند یادگیری شرکت کنند و شبیه به دانشمندان عمل کنند. به طوری که هر جور که شده سعی میکنند تجربه کنند و از طریق آن تجربه ها بیاموزند. این نظر او مبتنی بر نظریه رشد شناختی که عبارت است از مراحل حسی حرکتی است. که مراحل زندگی کودک را به 4 بخش تقسیم می کند:
1. حسی _ حرکتی (تا دوسالگی): در اين مرحله، از توانايى استفاده از حواس و اعمال خود براى درك جهان پيرامون استفاده مى كنند. در اين مرحله، كودک نمی تواند دنیاى خارج را در ذهن خود درونى سازد و لذا فعاليت های شناختى او به اعمال حسى وحركتى محدود مىشود.
2. مرحله پیش عملایتی (دو تا هفت سالگی): علت نامكذارى اين مرحله به پيش عملياتى (Preoperational Thinking) آن است كه كودكان در اين مرحله هنوز قادر به تفكر عملياتى يا تفكر منطقى نيستند. در اين مرحله زبان كمک زيادى به رشد شناختى كودک مى كند واو را قادر مى سازد تا يديده ها وامور مختلف را به طور نمادين مورد بررسى قرار داده و مفاهيم مختلف را بشناسد. توانايى استفاده از نمادها وانديشيدن بر اساس آنها كاركرد نشانه شناختی نام كرفته است به طور مثال كلمه «صندلى» با تصوير يک صندلی براى بازنمایى یک صندلى است كه عملا موجود نیست.
3. مرحله عمليات عينى ٧ تا ١ ١ سالكى : در اين مرحله كودک قادر است تنها با مواد و اشياى محسوس و قابل رويت رابطه برقرار كند. كودک در اين مرحله توانایى انجام اعمال منطقى را كسب مى كند، اما اين اعمال را با امور محسوس وعينى مى تواند انجام دهد نه با امور فرضى ويدیده های انتزاعی. از رويدادهای مهم این مرحله درک مفهوم بقاء یا نگهداری ذهنی از سوی کودکان است .
4. مرحله عمليات صورى (١١ سالكى به بعد): در آخرين مرحله رشد شناختى ، كودک به تدريج توانايى تفكر بر حسب امور انتزاعى را كسب مى كند وبر قوانين منطق صورى مسلط مى شود و بدين لحاظ اين مرحله را مرحله عمليات صورى نام نهاده اند. انديشه هاى كودكان در اين مرحله علاوه بر اشياى محسوس، موارد احتمالى و فرضى را نيز شامل مى شود و لذا كودكان اين مرحله قادر مى شوند تفكر عملى مبتنى بر روش قياسى را به كار بندد، يعنى مى توانند به طرح فرضيه بپردازند و بدون نیاز به مراجعه به اشیای محسوس به وارسی فرضیه خود اقدام کنند. نوجوانان مرحله تفکر صوری آرمان گرا و ناسازگارند. درک زمان تاريخی وفضای برون زمينى مربوط به اين مرحله است.
يكى از ايراد هائى كه به نظريه پيازه وارد آمده مربوط به اين انديشه است كه رشد پيش از يادكيرى اتفاق مى افتد. پياژه معتقد بود که مراحل رشد ثابت اند و مفاهيمى مانند بقاء يا نگهدارى را نمى توان آموزش داد بلكه كودک خود باید، در نتيجه رشد، آن مفاهيم را درک كند. پژوهش هاى انجام گرفته در اين رابطه نشان داده اند كه مفاهيم بقاء از يادكيرى تاثير مى پذيرند و مى توان آنها را پیش از سن مورد نظر پیازه آموزش داد.
جرج ریاضیدان و روششناس، بر اين باور بود کہ یادگیری موثرتر از طریق حل مسائل است. او بر این باور بود که حل مسئله به کودکان کمک میکند تا مسیرهای مختلفی را برای حل یک مسئله اکتشاف کنند و در نتيجه استدلال منطقی ومهارتهای ریاضى را تقويت کنند.
جان فيلسوف و روششناس آموزش، بر این باور بود که کودکان باید خود تجربه و تفکر کنند و در مسئلههای واقعی مشارکت کنند. او بر این باور بود که ارتباط مستقیم با واقعیتها و تجربه میتواند به کودکان کمک کند تا ایدههای خود را كشف و ياد بگيرند (٢٠١١.Jonassen )
بر گرفته از
1. نظريه هاى رشد ويليام كرين
2. نظريه های یادگیری هرگنهان
3. زنتيک منصور
4. رشد و شخصيت كودک، ترجمه مهشيد یاسایی
و مقاله
همایش ملی تحقیقات میان رشته ای در مدیریت و علوم انسانی دوره هشتم