سال پیش خبرنگار شبکه ی CBS (چارلی داگاتا) که برای گزارش جنگ در کی یف اوکراین بود، در گزارش خود برای توصیف مردم اوکراین از ترکیب«نسبتن متمدن، نسبتن اروپایی» استفاده کرد:
But this isn’t a place, with all due respect, like Iraq or Afghanistan, that has seen conflict raging for decades. You know, this is a relatively civilized, relatively European – I have to chose those words carefully, too – city where you wouldn’t expect that or hope that it’s going to happen.
اما این جا- با تمام احترام- شبیه عراق یا افغانستان نیست که ده ها سال درگیر جنگ بوده است. این جا -باید واژه هایم را دقیق انتخاب کنم- شهری نسبتن متمدن، نسبتن اروپایی است که انتظار یا امید نداری که این اتفاق برایش بیفتد.
این حرف او (که بعدن به خاطر آن عذرخواهی کرد و گفت منظور بدی نداشته است) با واکنش بسیاری از افراد مواجه شد. بسیاری این حرف را نژادپرستانه و خودخواهانه می دانند.
اما این دو ترکیب قبل از این کجا به کار می رفته است؟ شاید با دانستن اطلاعات بیشتر بهتر بتوانیم شدت بدی این حرف را بسنجیم. برای این کار، پیکره های زبانی انگلیسی را بررسی کردم. اما قبل از آن دو نکته را باید بگویم:
اولین بار این ترکیب در کتاب «مک ماهون: T. W. MacMahon» به نام «علت و تضاد: مقاله ای درباره ی بحران آمریکا» (Cause and Contrast: an Essay on the American Crisis) آمده است که در سال 1862 منتشر شده است. یعنی سال های جنگ داخلی آمریکا (بین ایالت های شمالی و جنوبی) بر سر لغو برده داری.
ادعای اصلی مک ماهون در این کتاب این است:
برده داری از نظر تاریخی رسمی معمول و جهانی در همه ی دولت ها و جوامع بزرگ بوده اما سیستم های باستانی متفاوت با سیستم فرمانبرداری سیاهان (negros) در آمریکا بوده است... آدم خواری و شیءپرستی (فتیشیسم) وضعیت عادی، غیرقابل تغییر، ذاتی و فیزیولوژیک سیاهان است.
پس ما در واقع با کتابی در دفاع از برده داری و عقب مانده بودن ذاتی سیاه پوستان طرف هستیم (خواندن این کتاب برای فهم ریشه های تفکر برده داری و استدلال هایی که امروز باطل بودن آن ها آشکار شده، مفید است). نکته ی جالب و فرعی این است که در این کتاب یکی از شاهد مثال های برده داری تاریخی، حکومت های باستانی از جمله حکومت ایران باستان (Persia) و همچنین اسلام است. مک ماهون درباره ی ایران می گوید که مانند اقوام دیگر برده داری در آن رسمی دینی و مدنی بوده است. درباره ی اسلام هم می گوید گرچه بردگی پیش از آمدن پیامبر اسلام در عربستان وجود داشت اما با مستحکم شدن جایگاه اسلام بردگی تبدیل به امری مقدس، جاودانه و عادی شد.
اما مک ماهون کجای این کتاب از ترکیب «relatievly civilized» استفاده کرده است؟ او در صفحه ی 87 از کتاب با نفرت از «هریت بیچر استو» نویسنده ی رمان مشهور «کلبه ی عمو تام» بدگویی می کند. مک ماهون نمی تواند منکر تاثیر گسترده ی این کتاب بشود اما می گوید: «سیاهانی که خانم استو از آنها سخن می گوید قبلن مرفه و راضی، نسبتن متمدن و نسبتن مسیحی شده بودند».