امیرحسین مجیری
امیرحسین مجیری
خواندن ۵ دقیقه·۵ سال پیش

تلویزیونت رو بردار، از توی خونه بنداز تو کوچه!

راهنمای عملی استفاده از تلویزیون در مراسم‌های مذهبی

این مطلب را هفت سال و پنج ماه پیش (بهمن 1390) نوشتم و در فصلنامه ی «آینه هنر» (ش 23، بهمن 90، به صاحب امتیازی هیئت اسلامی هنرمندان) در دو صفحه چاپ شد.

نوشته چاپ شده در آینه هنر
نوشته چاپ شده در آینه هنر


تلویزیون ذاتاً ساخته شده است برای سرگرمی. ساخته شده است تا آدم لحظاتی را لذت ببرد و خوش بگذراند. حالا وقتی قرار است برنامه‌های مذهبی از آن پخش شود، تکلیف چیست؟ چون آن چه ما در ذهن داریم این است که از برنامه‌ی مذهبی باید استفاده کرد و چیزی از آن آموخت.

بیایید برنامه‌های مذهبیِ پخش شده از تلویزیون را در یک تقسیم بندیِ نه چندان دقیق، به دو بخش «سنتی» و «مخصوص تلویزیون» تقسیم کنیم. در این جا منظورم از سنتی مثلا پخش سخنرانیِ فلان روحانی در یک مسجد است یا نوحه خوانی یک مداح در یک مجلس. یعنی این جا دوربین تلویزیون فقط قصد پوشش به این برنامه‌ی سنتی را دارد. بخش مخصوص تلویزیون هم یعنی آن برنامه‌هایی که ساخته می‌شوند برای پخش در تلویزیون. از جُنگ‌ها و میزگردهای مذهبی گرفته تا سریال‌ها.

نیل پستمن در کتاب معروفش «زندگی در عیش، مردن در خوشی» (که آن ادعای اول مطلب، یعنی ذات سرگرم کننده‌ی تلویزیون را از همین کتاب نقل کردم) می‌گوید که هر برنامه‌ی تلویزیونی به خصوص اگر بخواهد آموزشی باشد، سه تا ویژگی دارد: اول این که به هیچ مقدمه و دانش قبلی خاصی نیاز ندارد، یعنی هرکسی در هر سطح علمی می‌تواند از آن استفاده کند. دوم این که دغدغه‌ی خاطر و ناراحتی ممنوع است، یعنی جوری نشود که خدای ناکرده، بیننده‌ی عزیز کانال را عوض کند! در این صورت توقع تمرین، تأمل، دقت، و به خاطر سپردن مطالب از بیننده باعث شکست یک برنامه‌ی تلویزیونی است. و سوم هم این که برنامه باید از بحث و گفتگو و امثالهم گریزان باشد. برای همین بهتر است شکل اجرایی برنامه، شبیه قصه و داستان باشد.

حالا آن برنامه‌های مخصوص تلویزیون را به دو بخش تقسیم می‌کنیم: موفق‌ها و ناموفق‌ها. موفق‌ها آن‌هایی هستند که آن سه ویژگی بالا را داشته باشند. در این صورت عملا به درد ارائه‌ی یک مطلب مذهبی نمی‌خورند. چون یک روند آموزشی، روندی است که آن سه ویژگی را نداشته باشد! یعنی باید یک مقدمه و دانش قبلی، صبر و تمرین و بالاخره ابزار تفکر و استدلال (یعنی گفتگو و بحث) در کار باشد تا بتوان گفت این یک روند آموزشی است. اما اگر این سه نباشد، یعنی همان سرگرمی. یعنی این جُنگ را ببینیم تا وقتمان بگذرد و آن سریال را ببینیم تا خوش باشیم!

ناموفق‌ها آن‌هایی هستند که لجوجانه می‌خواهند از این روند سرپیچی کنند، اما متأسفانه نمی توانند! چون همان طور که گفته شد ذات تلویزیون سرگرمی است. برای این که بهتر درک کنید، به یاد بیاورید که وقتی یک بحث علمی از تلویزیون پخش می‌شود (با فرض این که آن سه ویژگی را نداشته باشد) چند بار کانال را عوض می‌کنید تا ببینید فلان سریال یا مثلا بیست و سی شروع شده است یا نه. چند بار با اطرافیان خود صحبت می‌کنید، به آشپزخانه می‌روید، پیامک های رسیده را می‌خوانید و... از آن طرف خود تلویزیون هم حواسش هست نهایتاً هر ده دقیقه یک وله ی تصویری برود! یا آگهی پخش کند یا هر کار دیگری که به هر حال شما را از آن فضای آموزشی دور می‌کند. یعنی این گونه برنامه‌ها حتی اگر تعداد مخاطب برایشان مهم نباشد، در جذب همان مخاطبان کم هم موفق نیستند. یک بار، یک ساعت پس از دیدن این برنامه‌ها، سعی کنید به یاد بیاورید که چه آموخته‌اید.

حالا برویم سر وقت آن بخش سنتی. در این بخش که فقط پخش سخنرانی یا مداحی یک نفر است احتمالاً نباید مشکلی باشد. در این جا هم اجازه بدهید سخنرانی و مداحی را جدا بررسی کنیم. هیوبرت دریفوس در کتاب «درباره‌ی اینترنت» در مورد تفاوت‌های آموزش حضوری و آموزش از راه دور توضیحات خوبی می‌دهد که این جا به کار ما می‌آید. شرح حرف‌های دریفوس طولانی می‌شود اما به طور خلاصه باید گفت که او شش مرحله برای آموزش قائل است و می‌گوید در آموزش از راه دور، همه‌ی این مراحل نمی‌تواند وجود داشته باشد و بنابر این آموزش واقعی در کار نیست. مثلا ارتباط چشمی که از مهم‌ترین مسائل در درک یک سخنرانی است، این جا وجود ندارد. یا همان چیزی که به آن می‌گوییم: نَفَس سخنران، از تلویزیون قابل انتقال نیست. مسئله این است که وقتی شما در یک مجلس نشسته‌اید و به سخنرانی گوش می‌دهید، بسیاری از پارامترهای محیطی وجود دارد که سخنران با توجه به آن‌ها، صحبت می‌کند، در عین حال همین پارامترها اگر بر شما تأثیر بگذارند، باعث می‌شود شما بتوانید بهتر و بیش‌تر حرف‌های سخنران را درک کنید. به قول دریفوس « حس ریشه کردن در دنیا و درک کافی از اشیا برای واضح کردن آن‌ها، فقط در دنیای واقع وجود دارد.»

در مورد مداحی، چون با احساسات سر و کار دارد، کار بدتر می‌شود. این جا هم مداح خواسته یا ناخواسته، با توجه به شرایط مجلس، مداحی می‌کند. با این وضع اگر شما نتوانید این شرایط را درک کنید، مگر می‌توانید از مداحی «استفاده» کنید؟ ضمن این که مسائلی شخصی هم وجود دارد که تأثیر پذیری را در زمان حضور در مجلس بیش‌تر می‌کند. مثلا ما مفهومی داریم در عزاداری به نام «تباکی» که یعنی اگر نمی‌توانی گریه کنی، وانمود کن گریه می‌کنی. این کار هم روی خود آدم تأثیر دارد و هم روی اطرافیانش. خب درک این مفهوم تا چه حد از پای تلویزیون امکان پذیر است؟

از همه‌ی این‌ها گذشته، کار وقتی بدتر از بد می‌شود که سخنران و مداح با توجه به این که تصویرشان از تلویزیون پخش می‌شود، سعی کنند «تلویزیونی» سخنرانی یا مداحی کنند. در این صورت نه آن‌ها که در مجلسند استفاده‌ی لازم را خواهند برد، و نه آن‌هایی که پای تلویزیون‌اند. (به همان دلایلی که اول کار گفته شد)

یک بنده خدایی اول محرم امسال گفته بود برای این که مجالس عزاداری خالی نشود، تلویزیون امسال برفک پخش کند! حالا فارغ از این حرف‌ها، به نظرم بهتر است اگر مشکل خاصی ندارید و می‌توانید بروید به مجالس عزاداری، تلویزیون خود را خاموش کنید و قدم به دنیای واقعیت بگذارید! باور کنید تلویزیون نمی‌تواند جای واقعیت را بگیرد.

* عنوان نوشته، بخشی از یک ترانه است که خواننده‌ای که اسمش یادم نیست، می‌خواند!

تلویزیونفلسفه رسانهمراسم مذهبی
بذارید بهش فکر کنم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید