آخرین به روز رسانی: 14 اسفند 1400
پس از جنگ جهانی دوم، آمریکا برنامه هایی برای گسترش صلح جهانی بین کشورهای دو طرف جنگ برگزار کرد. یکی از این برنامه ها از سوی روزنامه ی «نیویورک هرالد تریبون» بین سال های 1947 تا 1972 برگزار شد و نام آن «مجمع جهانی جوانان» بود. در این برنامه، نوجوانانی از کشورهای مختلف جهان در نیویورک جمع می شدند و سه ماه در آمریکا با خانواده های آمریکایی زندگی می کردند و با همدیگر گفتگو می کردند. این افراد، دانش آموزان دبیرستانی 16 تا 18 ساله (معمولن سال آخر دبیرستان) بودند که روال انتخاب آنان به این شکل بود (گرچه ممکن است در ایران یا کشورهای دیگر به شکل متفاوتی انتخاب شده باشند): وزارت آموزش و پرورش آن کشور مسابقه ی مقاله نویسی با عنوان «جهانی که ما می خواهیم» (The World We Want) برگزار می کرد و برنده ی نهایی مسابقه به آمریکا اعزام می شد.
دانش آموزان در سه ماهی که در نیویورک زندگی می کردند، در خانه ی یک آمریکایی ساکن می شدند، بین 2 تا 4 هفته در مدارس مختلف آموزش می دیدند و برنامه های سفر و گشت و گذار نیز داشتند. در بیشتر سالها آنها به واشنگتن هم سفر می کردند و با رئیس جمهور آمریکا هم دیدار داشتند. آنها برنامه ای تلویزیونی به نام The World We Want و بعدن Young Worlds هم داشتند که در آن با هم بحث و گفتگو می کردند.
این برنامه را در اصل روزنامه نگاری به نام Helen Hiett Waller راه انداخته بود. او در سال 1961 در 47 سالگی در حادثه ای کوهنوردی کشته شد. نیویورک هرالد تریبون در سال 1962، Virginia Graves Wieschhof را مسئول اجرای برنامه کرد اما او نیز در حادثه ی سقوط هلی کوپتر در کنگو کشته شد. بعد از او Robert S. Huffman مسئولیت اجرای برنامه را برعهده گرفت. او برنامه ی اردوی شش هفته ای اروپایی برای دانشآموزان برتر آمریکایی را هم اجرا کرد.
سال 1966 مشکلات مالی باعث شد روزنامه ی نیویورک هرالد تریبون تعطیل شود. خطوط پروازی نیز که قبل از این هزینه ی سفر نمایندگان کشورها را می دادند، ارائه ی بلیت رایگان را متوقف کردند. سرانجام این برنامه در سال 1972 به پایان رسید (توضیحات از این جا و این جا).
فیلم هایی از برنامه های این انجمن را می توانید در این پلی لیست یوتیوب ببینید. همچنین در بخش ویدئوهای دانشگاه ایندیانا می توانید چندین ویدئو از گفتگوهای دانش آموزان را ببینید (لینکی که دادم مربوط به جستجوی ایران در این سایت است).
سال ها بعد (1993 به بعد) عده ای سعی کردند این افراد را دوباره گرد هم جمع کنند و موفق شدند بعضی از این افراد را بیابند. سایت htwyfaa.org با همین هدف راه اندازی شده است. از جمله این گزارش مربوط به سال 1993 را می توانید بخوانید.
تصویر بالا را از مجله ی «د رکورد» (The Record) جلد 6، شماره سوم، می و ژوئن 1950 برداشتم (تاریخ مقاله 4 مارس 1950 است). در این شماره از مجله، عکس ها و توضیحات دیگری درباره ی این برنامه در آن سال نیز وجود دارد. از جمله این پاراگراف که معلوم نیست حرف های پیشداد بوده یا انصاری.
طبق سند بالا، پرواز مهینه پیشداد (که در این سند Mahim Pichdad ثبت شده است) و کوروش انصاری 4 ژانویه ی 1950 راه افتاده و 7 ژانویه وارد نیویورک شده است. آدرس این دو نفر این گونه ثبت شده است:
پرواز این دو با Transcontinental & Western Air و شماره پروازشان 903/04 بوده است.
طبق سند بالا، کورش انصاری یک بار هم 23 جولای 1951 وارد نیویورک شده است.
کورش انصاری سال 1993 در واشنگتن زندگی می کرد و رئیس یک شرکت خدمات بین المللی سرمایه گذاری بود. او در دانشگاه کلمبیا و سوربون هم درس خوانده بود.
انصاری در زمان شرکت در این برنامه در مدرسه ی البرز درس می خوانده است.
در سند بالا، نام باقر قدسی به عنوان مسافر پرواز ایرفرانس AF045 از پاریس به نیویورک در پایان سال 1956 دیده می شود.
مجید تهرانیان در این ویدئو با دانش آموزانی از اسرائیل، فیلیپین و آلمان درباره ی کمک های مالی آمریکا و نقش آن در جلوگیری از جنگ گفتگو می کند.
مجید تهرانیان استاد ایرانی متولد 1937 بود که در سال 2012 فوت کرد. زمینه ی اصلی فعالیت او صلح جهانی بوده است. در این جا زندگینامه ی فارسی او موجود است. در این ویدئو، او گفتگویی مفصل با سهراب اخوانی به زبان فارسی داشته است. او می گوید: سال 1955 (در هفده سالگی) در مصاحبه ای در تهران شرکت کرده است و چون انگلیسی را خارج از دبیرستان خوانده بوده و بلد بوده است و برنده ی مصاحبه شده است و در برنامه ای که هرالد تریبون برگزار می کرده و در آن از 34 کشور دنیا نماینده ای وجود داشته است، شرکت کرده است (مجمع جهانی جوانان). در مدت 3 ماه این برنامه در شهرهای شرق آمریکا با خانواده های آمریکایی زندگی کردم. در این مدت با یک خانواده ی پروتستان، یک خانواده ی کاتولیک، یک خانواده ی کلیمی و یک خانواده ی سیاه پوست زندگی کردم. با هرکدام دو هفته زندگی کردم و با فرهنگ های مختلف آشنا شدم. به خصوص خانوادهی سیاهپوست که در برانت نیویورک زندگی می کرد و خانواده ای متوسط بود. پدر خانواده راننده ی لوکوموتیو مترو بود. مادر خانواده هم زن فرهیخته ای بود و برای من تاریخ تبعیض نژادی علیه سیاه پوستان در آمریکا را به تفصیل گفت و آلبومی داشت که در آن عکس برجسته ترین شخصیت های سیاه پوست آمریکا را جمع کرده بود و با آن سعی می کرد غرور نژادی و هویت فرهنگی را در کودکان خود تقویت کند. دختر خانواده پرستار بود و یک دوست پسر دکتر داشت که بعد با او ازدواج کرد. این ماجرا مربوط به پنج شش سال قبل از شروع نهضت سیاه پوستان در دهه ی 1960 بود. این برخورد من را به مسائل سیاه پوستان در آمریکا خیلی حساس کرد. همسایه ی این خانواده سردبیر یک روزنامه ی سیاه پوستان به نام «د نیو امستردام» بود که با من هم مصاحبه کرد و در آن در مورد ایران هم سوال کرد. من درباره ی کودتای 28 مرداد 1332 از دید یک دانش آموز دبیرستانی که طرفدار مصدق بود هم در این مصاحبه صحبت کردم و مصاحبه ی من فردای آن روز در این روزنامه چاپ شد. بعد از برگشت به ایران، وابسته ی فرهنگی آمریکا در ایران، آقای والش، من را به ناهار دعوت کرد و طی ناهار گفت روزنامه نگاران معمولن سوالات گمراه کننده ای از ما می پرسند و بعد حرف هایی را از قول انسان چاپ می کنند که پایه و اساس ندارد. من این روزنامه را از نیویورک دریافت کردم و دیدم که در آن نوشته این کودتا توسط دستگاه جاسوسی آمریکا CIA طراحی شده بوده است. نظر شما چیست؟ بعد روزنامه را به من داد. من تا آن وقت روزنامه را ندیده بودم. روزنامه را گرفتم و مقاله را خواندم و گفتم نه، این نظر من است و عین حقیقت است. شاید این اولین بار بود که ماجرای کودتای 28 مرداد در روزنامه ای آمریکایی فاش می شد. آرشیو آنلاین روزنامه فقط برای ساکنان نیویورک قابل دسترسی است. با کمک دوست عزیزم رضا موفق شدم به این آرشیو دست پیدا کنم و متن مد نظر را پیدا کنم. در ادامه می گذارمش. در این متن، مجید تهرانیان به این اشاره می کند که 93 درصد افراد تحصیل کرده در ایران طرفدار نخست وزیر زندانی (محمد مصدق) هستند اما در متن چاپ شده در روزنامه اشاره ای به کودتا یا نقش دستگاه جاسوسی آمریکا در آن نشده است.
William's bridge happennings... By Al Nall
Forum Student Visits "Bridge" Majid Tehranian. an 18-year-old high school student from Iran, presently participating in the N. Y. newspaper Forum which consists of thirty-four students from a like number of nations. is the guest of Mr. and Mrs. William W. Brooks, 939 East 217th St.
Billy, the Brooks' 16-year-old son, who attends Evander Childs High School on Gun Hill Rogd between Barnes and Bronxwood Avenues, was chosen by school authorities to "escort" young Majid around during his stay. Not only does Majid get assistance from Billy, but the Brooks' two daughters Rosemary and Dorothy have also Jent helping hands.
This has been proven in [????] experience which not only helps relationships and understandings between nations but that when even more so creates an educational and cultural understanding intimately between tamilles.
Mrs. Brooks has shown a great interest in the lad's thorough preparation of his forum reports which he submits to the paper, and has coached him as she does her own children in their home studies. She also insures that he and Billy arrange to keep the [Continued on Page 35- Continued from page 43: 34] many appointments which currently fills their schedule.
Well Informed
A youth of experiences and interest which exceed his years by far, Majid 'who by a distortion between the United States and Iranian calendars is actually onle 17-years-old' has indicated his intention to pursue the field of Political Science. and has prepared himself considerably thus far. The young Iranian told a small gathering at the Brooks home last Sunday evening that he was one of twelve children and has a brother studying medicine in Germany. He revealed that in order to be selected for participation in the forum, 'which performances are televised' he had to compete with many of his fellow (Iranian) students, excelling in such areas as commanding the English language, among other things. Save a question of accent, it can be well understood that this lad does in this particular area.
Misunderstood
Expressing his opinion that approximately 93 per cent of educated Iranian are sympathetic toward the imprisoned ex-premier Mohammed Mosadegh. Majid is well informed as to his country's stand with the nations of the world. He asserted that during the series of debates that he and the remainder of the forum have participated, his "liberal" approach has been, on numerous occasions distorted to endorse Communism, which, of course, he added is not in any way the ease.
Majid seemingly adjusts to people well and has made numerous friends since his arrival to America. He spoke with enthusiasm of his talk with American diplomatic, domestic and judicial figures, including Justice Douglas and others.
The students will conclude a three-months stay in America on March 29th, which will be climaxed by a forum in the General Assembly Building of the United Nations. Saturday, March 26th.
او در زمان شرکت در این برنامه کلاس سوم دبیرستان بوده است و در این ویدئو به عنوان یکی از افرادی که دربارهی ناتو و دیگر پیمان های منطقه ای گفتگو می کنند، دیده می شود.
کهنموئی پور در این ویدئو نیز که در پایان برنامه و از همه ی دانش آموزان ضبط شده، چند بار صحبت می کند.
مینو تعاون پیامی در این ویدئو که در روز آخر برنامه ی آن سال ضبط شده، در سه جا صحبت می کند. در پاسخ به این سوال که اگر بخواهد یک چیز از آمریکا ببرد چیست می گوید یک کادیلاک قرمز. در مورد معلمان ایرانی می گوید ما در ایران بیشتر از والدین خود باید به معلمان مان احترام بگذاریم. و در مورد تنبیه در ایران می گوید در مدارس ابتدایی دانش آموز باید دو دستش و یک پایش را بالا بگیرد و رو به دیوار بایستد.
مینو تعاون پیامی متولد 15 ژوئن 1937 است و از سال 2004 تا 2007 در ویرجینیای آمریکا ساکن بوده است (قبل و بعدش را نمی دانم).
مریم دفتری در این ویدئو درباره ی کمک های خارجی با دانش آموزانی از اسرائیل، جمهوری متحد عربی (که امروز به سوریه و مصر تقسیم شده است)، اسرائیل و ترکیه گفتگو می کند.
عباس میلانی در کتاب «ایرانیان برجسته: مردان و زنانی که ایران مدرن را ساختند: 1941 تا 1979» از دختری ایرانی به نام مریم دفتری نام برده که در آلمان زندگی می کرده (و ممکن است مرتبط با احمد متین دفتری نخست وزیر رضاشاه باشد) که مدت ها از طریق نامه و تلفن با حسن ارسنجانی وزیر کشاورزی علی امینی در زمان محمدرضاشاه پهلوی روابط عاشقانه داشته است. در این مقاله گفته شده است ارسنجانی و مریم دفتری در رم با هم آشنا شدند و ازدواج هم کردند (اطلاعی ندارم که این دو مریم دفتری یکی هستند یا نه).
همچنین نام مریم دفتری متولد 4 فوریه 1941 نیز به عنوان ساکن آیوای آمریکا (بین سال 2000 تا 2002) ثبت شده است.
طبق سند بالا، شهلا چهرازی متولد 18 آوریل 1945 در تاریخ 7 اکتبر 1980 به آمریکا (سان فرانسیسکو) مهاجرت کرده است.
بهرام نیامیر در گردهمایی اعضا در سال 1995 در اتریش، شرکت کرد.
به نظر می آید بهرام نیامیر همان فرد متولد 13 آگوست 1952 باشد که طبق این سند 2005 تا 2008 ساکن ماساچوست آمریکا بوده است. شخصی به نام بهرام برن نیامیر یک شرکت ثبت شده در کانادا هم دارد (مربوط به آوریل 2020). با توجه به تحصیلات و سن احتمال می دهم، این جا پروفایل بهرام (برن) نیامیر باشد.