امیرحسین مجیری
امیرحسین مجیری
خواندن ۲۷ دقیقه·۵ سال پیش

متن پادکست‌های چهرازی: اپیزود صفر تا شش

رادیو چهرازی پادکستی بود که در سال 91 و 92 منتشر شد (در 21 قسمت: از قسمت صفرم تا بیستم). ماجرای چند دیوانه در «بیمارستان چهرازی» با ارجاعات فراوان فرهنگی و سیاسی.

درباره‌ی «رادیو چهرازی» بیشتر در شبکه‌های اجتماعی (مثل توئیتر و فیس‌بوک) حرف زده شده بود. دارم سعی می‌کنم در چند قسمت درباره‌ی این پادکست بنویسم تا بتوان در فضای وب به آن استناد کرد.

در این نوشته، متن قسمت‌های صفر تا شش این پادکست را می‌آورم. بعضی از این متن‌ها قبلن پیاده‌سازی و منتشر شده بوده (تا جایی که می‌توانم به پیاده‌سازی‌های قبلی لینک می‌دهم) و من فقط با دوباره گوش دادن پادکست تطبیق داده‌ام و ویرایش کرده‌ام و بعضی‌ها را اولین بار خودم تایپ می‌کنم. اگر مجری در ابتدای اپیزود، عنوانی گفته باشد، نوشته ام و در غیر این صورت، عنوان غیررسمی اپیزود را داخل [] نوشته‌ام.

توجه: نوشتن این متون به معنی موافقت با محتوای آن نیست. ممکن است برخی عبارات در این متون توهین‌آمیز تلقی شوند.

توجه 2: این نوشته را در مدیوم هم می گذارم.

صفر: [معرفی]

اولین تصویری که در ساوندکلاود و فیس بوک رادیو چهرازی از این رادیو منتشر شد. این تصویرِ همه‌ی اپیزودها در ساوند کلاود است.
اولین تصویری که در ساوندکلاود و فیس بوک رادیو چهرازی از این رادیو منتشر شد. این تصویرِ همه‌ی اپیزودها در ساوند کلاود است.


[صدای موسیقی]

[صدای مجری:] بسم الله الرحمن الرحیم. اولین قسمت از رادیو چهرازی. [صدایی دیگر:] نقطه. [ادامه صدای مجری:] اولین قسمت از رادیو چهرازی مستقر در بدترین نقطه از... که یه موسیقی باید بذاری [صدای موسیقی].

رادیو چهرازی یک رادیوی فرهنگی، هنری، تفریحی، سیاسی، اجتماعی، [صدای نامفهوم مجری]، بخش‌بخشه. یعنی اون جوری نیست که همین جوری الکی باشه.

[صدای مجری همزمان با صدایی دیگر:] بخش‌بخشده.

[صدای نامفهوم مجری و ادامه ی صدای مجری:] این رادیو چهرازیه.

[صدایی دیگر احتمالن صدای حبیب:] این جورابه. می گی این.

[ادامه ی صدای مجری:] بیست اَندَرد آر فور آبجکت. نات فور پِرسِن. آر یو اَگری؟

[صدای موسیقی. صدای مِن و مِن مجری و:] بخش اول تبلیغات. [صدای پرنده در پس‌زمینه و صدای تغییریافته‌ی مجری:] همراه اول، همراه دوم، همراه سوم، رادو، دنیایی متفاوت، جای تبلیغ شما در این جا خالیست [سه ثانیه سکوت].

بخش کار و اجتماع، جوانان و بیکاری. بخش کار و اجتماع، جوانان و بیکاری. ماع، جوانان و بیکاری [افکت صوتی نامشخص. صدای شیر جنگل؟]. تاریخچه‌ی موسیقی راکِ [موسیقی پس‌زمینه] زیرزمینی در ایران [ادامه‌ی صدای موسیقی] این رادیو بخش بخش است مثلن [قطع صدای موسیقی. صدای باز کردن دهان] یک بخش درباره ی جاذبه های توریستیه. توریز و عوامل گردشگری. دیروز [صدای موسیقی پس‌زمینه از ابراهیم تاتلیسس:] (Mavi mavi masmavi/ Gözleri boncuk mavi/ Bir gördüm aşık oldum [ترجمه: آبی، آبی، آبی تر از آبی/ چشماش آبی صدفی/ یه بار دیدم عاشق شدم]) ابراهیم تاتلیتس در ترکیه به ضرب چاقوی یک ناشناس مجروح و روانه ی بیمارستان شد. می ریم به همکارمون نفیسۀ کوهنورد در آنتالیا [پایان موسیقی تاتلیسس].

[صدای همزمان مجری و یک نفر دیگر:] روح الله داداشی [صدای مجری:] داداشی.

یکی از بخش های رادیو پزشکی و خانواده است. اسرار خوراکی‌ها، اعجاز خوراکی‌ها، در خانواده واقعن باید چی خورد؟ بخش پزشکی خودش یه بخشه [همزمان صدای یک نفر دیگر:] (بخش است). رادیو چهرازی بخش بخش است. یعنی خبرها با هم قاطی نیست. بخش طنز. بدترین طنز. لطیفه های ریزه [صدای خنده مجری:] میزه. بدترین طنز. لـ.... آقانیکی، منوچهر آذری، [صدای تلاش برای سوت زدن]. [عوض شدن صدای مجری:] بخش ادبیات. وقتی آقای [صدای موسیقی پس زمینه] گرگور سامسا ساعت هشت صبح از خواب بیدار شد، جای پیانویِ. بخش سینما، نقد فیلم، مهمان این هفته دکتر امید روحانی، دکتر مسعود فراستی، دکتر فریدون جیرانی، دکتر برو دکتر. باز یه بخش هست بخش حقوق بشر. بخش آب و هوا. پیش بینی آب و هوای شهرهایی که شما خواسته اید. بخش عکس.

[صدایی دیگر:] بخش اسب.

[ادامه ی صدای مجری:] بخش اسب. پخش اسب [صدای خنده فردی دیگر]. نمایش عکس های ارسالی شنوندگان.

[همان صدای قبلی:] بخش اسب.

نمایش عکس اسب های ارسالی [همان صدا:] (ش). شنوندگان. نمایش عکس های برتر قرن. نمایش اسب های برتر قرن. بخش بو. بهترین بوها در رادیو چهرازی [صدای نفس کشیدن]. [صدای همان موسیقی اول در پس زمینه] بخش بو. این الان تموم شد این متن.

[صدای دوم:] خیلی جالب بود.

[صدای سوم:] خیلی ایمبَرِسینگه.

[صدای دوم:] آره آره. بشنویمش.

یک: زن

تصویر پروفایل ساوندکلاود رادیو چهرازی
تصویر پروفایل ساوندکلاود رادیو چهرازی

[همان موسیقی افتتاح اپیزود صفر]

[صدای مجری:] بسم الله الرحمن الرحیم. بنابر استقبال شما از برنامه‌های ما، برنامه‌های ما برنامه‌های ما هم اکنون شروع می شه. این برنامه: زن.

[صدای یک زن، ضبط شده از تلویزیون:] در دوره های مختلف [صدای افتادن فرد از صندلی و افتادن چند وسیله‌ی دیگر و صدای جیغ].

[صدای مجری:] زن در زندگی همه ی ما نقش خوبی دارد. مثلن از جمله در زندگی ویگن.

[صدای ویگن:] زن ایرونی تکه. خوشگل و بانمکه.

[صدای مجری:] یا در زندگی ویگن.

[صدای ویگن:] زن زیبا بُوَد در این زمونه بلا.

[صدای مجری:] یا کمتر زن شانه. یعنی بیشتر کارا رو مرد باید انجام بده. امروز بهترین زن ها عبارتند از: شادی صدر، شیرین نشاط، شادی و نشاط، [صدای مجری همزمان با صدای یک نفر دیگر:] شیرین احیا، [صدای مجری:] خاطره و پروانه، پروین و اردلان، شادی و اردلان، مهرانگیز، [صدای مجری همزمان با صدای یک نفر دیگر:] پوپک راد، [صدای مجری:] شیرین عبادی، انوشه ی انصاری و زن اوباما.

[صدای یک زن، ضبط شده از تلویزیون:] در دوره های مختلف [صدای افتادن فرد از صندلی و افتادن چند وسیله‌ی دیگر و صدای جیغ].

[صدای مجری:] بسم الله الرحمن الرحیم.

[صدای آوازگونه ی یک زن:] من زنم، من یک زنم. من یک زن قوی هستم. من زنم. من زنم مثل برگ گل. از گل، من که از گل بهترم. من زنم، من زنم. آره. من زنم.

[صدای یک مرد:] می شه لطفن زن رو در یک جمله برای ما توصیف کنید؟

[صدای همان زن:] بله البته می دونید که من در واقع زن نیستم. من یک دختر هستم. [همان زن، آوازگونه:] من یک دخترکم. دخترک باکره. باکره ای که گل های لاله می ریزه ازش. من زنم.

[صدای باز شدن دهان مجری و ادامه ی صدای مجری:] زن از دو جنبه حائز اهمیت است. یک حقوق زن. در این زمینه یک لطیفه از آقای محمود شهریاری این جا نقل می کنیم. چرا حقوق زن رو [صدای خنده ی مجری و ادامه ی صدای مجری:] چرا حقوق زن رو نمی دن؟

[صدای خنده ی محمود شهریاری و صدای شهریاری:] به نام خدا. سلام.

[صدای مجری:] جنبه ی دوم همون مسئله ی زن در اسلام یا در فرهنگ شیعه است و اشارات مکرر به این مسئله رو می شود در سطوح مختلف متون و رهنمودهای اسلامی مشاهده کرد. [تغییر صدای مجری:] سیره ی عملی، سیره ی نظری، سیره ی نبوی یا همون پیامبر، سیره ی اهل بیت، سیره ی همه ی امام ها به غیر از امام یازدهم چون در اون جا زن توی انگور زهر ریخت که اون سیره ی خوبی نیست. [ادامه ی صدای مجری:] زنی ز نی زدن نی‌زنی خوشش آمد. این خوب نیست. نه؟ زن عبارت از کسیست که صورتش از مرد قشنگ تر و بدنش استادتر است. دامن می پوشد و به خودش صنایع دستی می بندد. زن ها تا قبل از سی سالگی تحت عناوینی مانند خواهر، دوست دختر، دانشجور، عکاس و غیره فعالیت می کنند اما بعد از سی سالگی زن نامیده می شوند و چون دامن می پوشند از دامن اون ها مرد به معراج می رود. [صدای مجری همراه با سروصدای خیابان:] معراج اسم خیابانی در آریاشهر می باشد. [ادامه ی صدای مجری:] زن ها گاهی انسان را خیلی اذیت می کنند که از عوارض بارز آن دل درد، [در این جا سین مجری می زند:] اسهال استافیلوکوکی، ویسکی، سیگار [ادامه ی صدای مجری:] و بگوبخند بیش از حد می باشد. در مجموع زن ها خیلی خوب هستند و ما مدام دوست داریم درباره ی اون ها حرف بزنیم. همون طور که [عین را غلیظ تلفظ می کند، همراه با صدای خنده ی فردی دیگر:] عبدالله، [ادامه ی صدای مجری:] خواننده ی زیرزمینی گفت: [صدای کمی آوازگونه ی مجری به همراه صدای موسیقی:] زن زنُم، زن همدمُم، زن مونسُم. زن [ادامه ی صدای موسیقی].

[صدای مجری:] فردا هوای تهران چارده درجه بالای صفر و هوای شیراز بیس و هفت درجه بالای صفر خواهدبود. این جا هم هوا بهتره، درختا از صبح در حال موز دادن هستند، کبوتر کَره کرده، کاش بودی و می دیدی.

[صدای همان موسیقی افتتاح]

[صدای مجری:] بسم الله الرحمن الرحیم.


دو: قهر و آشتی

عکسی که حدود یک ساعت پس از انتشار اپیزود دو رادیو چهرازی در صفحه ی فیس بوک آن منتشر شد.
عکسی که حدود یک ساعت پس از انتشار اپیزود دو رادیو چهرازی در صفحه ی فیس بوک آن منتشر شد.


[صدای موسیقی همیشگی برنامه]

[صدای مجری:] بسم الله الرحمن الرحیم. برنامه های ما الان دوباره شروع می شه. این برنامه: [صدای مجری همراه با یک فرد دیگر:] قهر و آشتی.

[صدای موسیقی و سروصدای نامفهوم چند نفر:] وایس... ش فروش...

[صدای مجری:] تلفن کردیم برای منت کشی، آن مرد با اسب تلفن را جواب داد گفت: خیلی بی شعوری. خیلی بی شعوری، [افکت صوتی و صدای مجری:] خیلی بی شعوری.

[صدای یک مرد دیگر:] پشت کفشاتو بخوابون تا نخوابوندم تو صورتت. اینو گفت و خودشو از پل پرت کرد پایی تو رودخونه. هرکسی از دور و ورمون که بود خشکش زده بود. کفشامو درآوُردم و با پاشنه ی پام پشتشو خوابوندم. به لبه ی پل [؟] و پایین رو نگاه کردم. یه قایق تفریحی سفید به آرومی داشت از زیر پل رد می شد.

[صدای مجری:] هر چی ما صدا کردیم آقا رامین! آقا رامین! [صدای مجری همراه با یک نفر دیگر:] آقا رامین! [صدای مجری:] آن مرد کوچکترین عنایتی کرد و ما فهمیدیم دارد سیگار می کشد چون اتاقش توی همین آسایشگاه می باشد.

[صدای موسیقی و آواز از یک زن:] پرسون پرسون یواش یواش، اومدم در خونه تون.

[صدای مجری:] در این جا مدیریت آسایشگاه گفت: باز چی شد؟ و سپس با ما یک کمی دعوا کرد و قرص داد. سخنی با شنوندگان: [صدای مردی دیگر:] صدای قرقره. [صدای قرقره کردن آب].

[صدای یک زن:] رادیو چهرازی.

[صدای مجری:] خیلی بی شعوری، خیلی بی شعوری، خیلی بی شعوری، خیلی بی شعوری.

[صدای یک مرد اصفهانی:] چد هس حالا؟

[صدای مجری:] ما فورن گفتیم: آقا رامین! عید نوروز است، ما هم جوان هستیم. بخشش از بزرگتره. تا بالاخره گفت: خیلی باشخصیتی، خیلی باشخصیتی، خیلی باشخصیتی. در این جا ما دویدیم دست آن مرد با اسب را ببوسیم که ایشون جاخالی داد و همه خندیدند. سخنی با جاخالی: [صدای بوق ممتد یک زن که چند ثانیه بعد با صدای بوق ممتد یک مرد همراه می شود. صدای خنده ی مرد].

[ادامه ی صدای مجری با موسیقی پس زمینه:] فردا هوای گیلان بالای صفر و هوای رشت بالای صفر می باشد. هوای این جا سرده، ما و مدیریت درخواست هوای گرم داریم.

[صدای مجری:] سخنی با جبهه های هوای گرم.

[صدای موسیقی «نگو نگو نمیام» هایده]

[صدای مجری:] نگو نگو نمیام، نگو نگو نمیام، نگو نگو [کسی جلوی دهان مجری را می گیرد].

[صدای موسیقی همیشگی برنامه]

[صدای مجری:] بسم الله الرحمن الرحیم.


سه: باهار، جمشید دلبر [نوروز]

این متن را از وبلاگ «عقاید یک گرگ» کپی کرده و ویرایش کردم. متن این اپیزود در «تهران پادکست» نیز وجود دارد.

[صدای موسیقی همیشگی برنامه]

[صدای مجری:] بسم الله الرحمن الرحیم. برنامه‌های ما الان نوروزی می‌شه. این برنامه؛ باهار، جمشید، دلبر.

[صدای موسیقی در پس‌زمینه] [صدای آه کشیدن] سر صُپی دوباره پاشدیم اومدیم خسته باشیم، جمشید پرید وسط گفت ببین چه‌قدر سمنو داریم، ببین زندگی هنوز خوشگلی‌هاشو داره. گفتیم جمشید الحق که دیوونه‌ای، بیا بشین یه دیقه خسته باش جای این جلافتا سر صپی. دستشو تا مچ کرد تو کاسه، گفت یعنی می‌خوام بهت بگم دنیای دیوونه‌ها از همه قشنگه، بذار دهنت، هرچی نداره صفا داره. پاشدیم تا این فضای خستگیِ ما رو مبتذل نکرده زدیم بیرون یه سیگار ناشتا بگیرونیم، له بشیم، حال‌مون جا بیاد. کبریت نکشیده جمشید پرید وسط گفت نیگا امسال عدس سبز کردیم جای گندم، پارسال برف زیاد نشست، سردرختیا همه رفتن زیر سرما. گفتیم جمشید، پس تو کی خسته می‌شی سگ‌مصب؟

[صدای خنده‌ی فردی دیگر و:] دیوونه!

گفت مگه چته باز؟ گفتیم بابا پامون سر صپی مستقل از خودمون خورده به در سیاه شده، انصافانه‌س؟ چشم‌مون به در خشک شده، کسی نیومده ملاقات. بهار دل‎کش رسیده، دل به‌جا نباشد؛ انصافانه‌س؟ دلبر یه این‌قد به فکر ما نباشد. گردن‌مون کوتاه شده انصافانه‌س؟ باز خسته نیستی هی عدس عدس؟ جمشید گفت یعنی می‌خوام بهت بگم زندگی هنوز خوشگلیاشو داره. پاشو یه دوش بگیر بریز همه‌ رو تو چاهک بره پی کارش. جاش ماهی دودی بیار لقمه کنیم شب عیدی. گفتیم جمشید الحق که دیوونه‌ای. تا اومدیم بریم زیر دوش، دلبر پرید وسط گفت هوی مگه کوری دیوونه؟

[صدای خنده‌ی فردی دیگر و:] دیوونه!

گفتیم احترامت واجب، خاطرخواهی هم سر جای خودش، طرف زنونه اون سر راهروست. گفت چرا دور دهنت سمنو مالیده؟ گفتیم اگه مالیده چرا گردن‌مون کوتاس؟ باز چرا رفته‌ای، برگشته نیستی؟ خاصّه در بهار؟ گفت کوری دیگه، کور نبودی هی سوال نمی‌کردی. اون‌ور کن روتو سرم بازه، تو دلم رخت می‌شورن. اومدیم بریم تو درگاهی حموم، پامون دوباره گرفت به در. هیشکی نبود ببینه، مرد کوه درده. [صدای افتادن ظرف] خواستیم بکشیم به مصب جدوآبادش چندتا آب‌نکشیده ببندیم، شنیدیم مدیریت صدا می‌زنه ملاقاتی داری ملاقاتی داری ملاقاتی داری.

[همزمان صدایی که از بلندگو پخش می‌شود:] ملاقاتی داری.

[صدای کشیده شدن دمپایی روی زمین] پوشیده نپوشیده زدیم تو راهرو. دلبر پرید وسط گفت یعنی می‌خوام بهت بگم کوری دیوونه. جمشید بهش گفت اذیتش نکن، خوب می‌شه، مرخص می‌شه، نگا گردنشو‌ شده یه متر. راهرو رو می‌رفتیم رو به حیاط، یکی از تازه‌واردا سیگار به دست اومد گفت: آقا ما خسته‌ایم، شما که
گردنت بلنده، می‌تونی بگی باهار کدوم وره؟ جمشید از پشت سر گفت یعنی می‌خوام بت بگم هنوز خوشگلیاشو داره. تو دل‌مون گفتیم جمشید کله‌ی پدرت از بس دیوونه‌ای. [اوج گرفتن صدای موسیقی] باهار عیدی داد، عیدی مبارک.

[صدای موسیقی همیشگی برنامه]

[صدای مجری:] بسم الله الرحمن الرحیم

چهار: متوسط

عکسی که یک روز قبل از انتشار اپیزود چهار رادیو چهرازی در صفحه ی فیس بوک آن منتشر شد.
عکسی که یک روز قبل از انتشار اپیزود چهار رادیو چهرازی در صفحه ی فیس بوک آن منتشر شد.


این متن را از وبلاگ «عقاید یک گرگ» کپی کرده و ویرایش کرده‌ام.

[صدای موسیقی همیشگی برنامه]

[صدای مجری:] بسم الله الرحمن الرحیم

[موسیقی «شکارچی» از کینگ رام:] استخون‌هات صدای پوکی می...

[صدای مجری:] برنامه‌های ما الان این جوری می‌شه. این برنامه: متوسط

[تکرار موسیقی «شکارچی» از کینگ رام] صدای پوکی می‌دن

ایران بر یک دسته است: متوسط. متوسط یعنی وقتی آدم لباسِ [آغاز موسیقی پس‌زمینه] موسیقی می‌پوشد و همۀ فیلم‌ها را نقد می‌کند و سیگار یا گیاهخوار می‌کشد. یکی از ویژگی‌های متوسط، اجتماعی و مجازی است. در این‌جا آدم با بقیۀ متوسط‌ها حرف‌های اسمارت می‌زند و بیش‌ترِ افکارش درباره عصر ارتباطات، دهکدۀ جهانی، کلیک، دهکدۀ المپیک، بیک یا کیرپاتریک که بعدن با زونکرر عروسی می‌کند می‌باشد.

[صدای موسیقی کینگ رام:] استخون‌هات [صدای موسیقی‌ای دیگر]

متوسط خیلی مظلوم و دوست‌داشتنی‌ست؛ چون در کارهای خیلی خوبی شرکت می‌کند و تحصیلات دارد. اما بعضیا این‌ها رو تحت‌فشار قرار می‌دن و اینا ناراحت هستن. در سال‌های اخیر بیش‌تر آدم‌ها متوسط هستند، چون یه حالت خوبی توش هست، خنده‌هاش یه حالتی داره اصلن قیامته. 

[صدای موسیقی]

[صدا بااکو:] جهت مراسم عروسی به رادیو چَهرازی تماس بگیر.

[صدای مجری:] کلیدواژه‌های متوسط عبارت از کف مطالبات و کیوسک و بی‌عملی‌ست. جاهای متوسط عبارت از کافۀ هفتادوُهشت، کافه هشتادوُهفت، [عوض شدن صدای همان مجری:] هشت‌صدوُهشتادوُهفت، هفتادوُهشت، هشتادوُهفت [بازگشت به صدای عادی:] و دم‌نوش گاوزبان و گل‌های رضائیه است. فعالیت‌های متوسط عبارت از خستگی و مهمانی تعدادمتوسط و گیزگیزی و نقد فیلمی است.

[صدای موسیقی کینگ رام همزمان با صدای مجری:] استخون‌هات

گرفتاری متوسط عبارت از مطبوعات آزاد و سیزن لاست و منع گسترش تبریز علیه سلام است. [صدای موسیقی کینگ رام در پس‌زمینه:] (استخون‌هات) هنر متوسط عبارت از خونِ افشین زیر چادرِ پروجکت‌شده یا پیرهاشمی است. [صدای موسیقی کینگ رام در پس‌زمینه:] (استخون‌هات) بهترین بازیکن فوتبال کریم باقری است، چراکه همیشه وسط توپ می‌زده است. بهترین بازیکن متوسط استیلی است. توصیه‌های متوسط: وسط را گرفتَه کن، از همه بهتره.

[صدای ضبط‌شده از تلویزیون؟ همراه با نویز ثابت:] نقش این مردک را ببینید. این چگونه آدمی‌ست؟ این از کجا آمده؟ چه می‌خواد؟ [صدای نویز]

[صدای مجری:] در گذشته یک‌جا متوسط دیگه عصبانی شد و نزدیک بود با استفاده از ابزارهای اجتماعی از قبیل فیس‌بوک رژیم رو استاد کنه، اما ناگهان جنبش په‌نه‌په اومد و کف مطالبات چیز شد.

[صدای باعشوه‌ی یک زن:] خانمم ریشتو با چی زدی؟ تیغ دوطرفه‌ی دومارمولکه؟

[صدای بااکوی زنی دیگر:] رادیو چهرازی [صدای بااکوی یک مرد:] صدای ناپوت [؟]

یکی از مهم‌ترین چیزها در متوسط زیرزمینی یا همان موسیقی است. آهان راستی متوسط خیلی شهریه، یه‌وخ فکر نکنی‌ها. زیرزمینی بیش‌تر یه‌حالت اعتراض توش نهفته است؛ نسبت به بقیه و چون بقیه اخم‌وُتخم می‌کنند و متوسط هم خیلی مدبر و عمل‌گرا و با عقل است، به زیرزمین می‌رود که حریف را کلافه کند. اصلن اخلاق متوسط به شکلی‌ست که فورن می‌رود، کار به این چیزها ندارد. الان هفتاد میلیارد نفر از نخبگان در خارج و لندن هستند و از اون‌جا نهضت متوسط رو با همون اجتماعی و مجازی و چیزهای زیرزمینی چیز می‌کنند، از راه‌های دوروُنزدیک. مثلا یک‌روز [صدای موسیقی کینگ رام در پس‌زمینه:] (استخون‌هات صدای پوکی می...) اندی به کوروس گفت: ببین دیگه دور ایران رو تو فولان کن، یه هم‌چین حالتی [پایان موسیقی]. [صدای بازکردن دهان] علاوه بر متوسط [آغاز موسیقی پس‌زمینه‌ای دیگر] یک‌چیزهای دیگه‌ای هم در ایران هستند که اون‌ها خیلی کم‌اند. چون با اینترنت و اجتماعی کار نمی‌کنن و با هیچ زیرزمینی آشنایی ندارن و جولیان آسانژ رو بلد نیستن. اما چون نود درصدِ جمعیت ایران جوان هستند و نود درصد اون‌ها تحصیلات عالی دارند و زن‌ها از مردها بهتر هستند، پس ما درخواست دموکراسی و بیان داریم و اگر زیاد حرف بزنی دوباره جنبش می‌کنیم، شبکه‌ی اجتماعی، بهار عربی، خدافظ.

[صدای موسیقی کینگ رام همراه با صدای تشویق:] من با جفت لبای خشک و سرد [محوشدن صدای کینگ رام، صدای تشویق]

[صدای موسیقی پس‌زمینه با صدای مجری:] فدای هوای فردا برم! هوا تاره، چرا غم سوت‌وُکوره؟ تنم داره می‌سوزه مثل کوره، خدایا یار من کی برمی‌گرده؟!

[صدای موسیقی همیشگی]

[صدای مجری:] بسم الله الرحمن الرحیم.

پنج: بیدارخوابی

تصویری که همزمان با انتشار اپیزود پنج در ساوندکلاود، در صفحه ی فیس بوک رادیو چهرازی منتشر شد.
تصویری که همزمان با انتشار اپیزود پنج در ساوندکلاود، در صفحه ی فیس بوک رادیو چهرازی منتشر شد.


[صدای موسیقی همیشگی برنامه]

[صدای مجری:] بسم الله الرحمن الرحیم. برنامه های ما الان بیدارخوابی می شه. این برنامه بیدارخوابی می شه. چی می شه؟ [صدای مجری همراه با صدای یک نفر دیگر:] بیدارخوابی می شه.

[صدای موسیقی در پس زمینه، دادزدن یک نفر و سروصدای نامفهوم چند نفر. یک نفر (نفر اول) می گوید:] عقب بکشین ترس رو. هم تو هم اون موفرفری. این جا دیگه جا واسه موندن نیست دلبر. من واسه معروف بازی خودمو معروف نکردم. کردم دندونت واسه ام گیر کنه. دندون گیری خوب دردی هست. صدا ناخون می ده رو تخته سیاه. عاشقی هم صدا ناخون می ده رو تخته سیاه. [صدای فریاد یک نفر در یک راهرو:] دلبر، دلبر، دلبر [صدای نامفهوم همان فرد در راهرو و صدای خنده ی دخترانه ی چند نفر. ادامه ی صدای نفر اول:] غلط کرد. غلط کرد. دیگه گه بخوره تکرار کنه. بیخود این گلو جر می دی واسه کی؟ کی صداتو بشنوه؟ [افکت صوتی که در طول این بخش از حرف های نفر اول چند بار آرام تر تکرار می شود، ادامه ی صدای نفر اول:] نیگا کن آدم فضاییا رو پشت شیشه به ما زل زدند. ببین چه سبزند! ببین چه برقی می زنند! رنگ یشم اند، رنگ زمرد. [صدای خنده ی دخترانه ی چند نفر] حالا واستا دنبال این دیوونه ی خیانتکاری. اون دفعه بَسِّت نبود؟ به خدا کم مونده بود نصفه شبی دستشو زیر شلوار منم ببره. اگه خوابم از الانم که خوابم سنگین تر نبود بلند می شدم واسه این که هم اون ادب بشه هم تو دلت خنک بشه خودمو با سر و دو تا چش باز پرت می کردم تو حیاط. رو همین موزاییک جدیدا که رو باغچه کار گذاشتند. اون موقع می فهمیدی من چقد با این دیوونه رقابتم. نه که دوستت داشته باشما! نه! فکرشم نکن. فقط از این که این دیوونه این جوری سوهان روحته می خوام سر به تنش بخوره تو موزاییک. [صدای افکت صوتی. ادامه ی صدای نفر اول:] از اداره بهداشت اومدند تمام زمین این جا رو موزاییک کنند. می گن دیگه داره زیر پامون علف سبز می شه و طبیعت اصلن برا ما خاصیت نداره. حالا ما هستیم و یه زمین موزاییک و یه آسایشگاه سر صپی سرم عین طالبی نشست رو موزاییک کمونه کرد تا انتهای خیابون الوند گروه کودک و نوجوان شبکه ی دو. [صدای موسیقی کودکانه ی تلویزیونی:] قورباغه ساکت، خوابیده بیشه. [صدای نامفهوم نفر اول همزمان با صدای موسیقی کودکانه:] گل زود خوابید، مثل همیشه. [ادامه ی صدای نفر اول:] جمشید دو تا شده. [صدای یک نفر دیگر:] دلبر نگیر ازش. [صدای چند نفر پشت سر هم:] شیش خونه، شیش خونه، شیش خونه، شیش خونه، شیش خونه، شیش خونه، شیش خونه. [صدای در زدن سه ضرب با دست: دو بار. صدای نامفهوم یک نفر از دور:] بیا این جا... [؟]

[صدای موسیقی حبیب:] مادر، بی تو تنها و غریبم. [صدای مجری همزمان با صدای موسیقی حبیب در پس زمینه ی کل این بخش:] (اتاق خالی ام بی تو سرده، مادر، مادر خوب و قشنگم، بدون تو دل من پر درده. فضای خونه بی بوی تو هیچه. صدای تو هنوز این جا می پیچه. مادر، مادر، هنوزم تو دلم، تموم قصه هات، جوونه، خاله سوسـ... مادر) بون جورنو [= «روز خوش» به ایتالیایی: Buongiorno] از موقعی که پایین درگیری ها بالا گرفته تو ریه هام سوزن سوزن می شه. یکی یه طالبی اِنداخته رو موزاییک نوها، می گه سرش بوده. اونم باز دستشو گذاشته لای در فشار داده، داره به زنا بدوبیرا می گه. خشتک پیژامه ی راه راهم یه هفته است زاویه اش بازتر شده. دریغ از یه سوزن نخ تو این سرسرا. چاره ام چیه؟ سوزن از ریه هام بکشم به خشتکم بزنم؟ خودخواهی نیست؟ جمشید بابا اون ورتر بخواب میله تخت تو پهلَوی. [صدای یک زن که سین و «ز»اش می زند (دلبر):] بیدار شو، بیدار شو. تو خواب بودی ما همه مون مرخص شدیم، دیگه داریم می ریم. اسم تو رَم خوندند اما خواب بودی گفتند دیگه فقط شانس یه بار در خونه آدم می خوابه. ما دیگه رفتیم. این میله تختتم بده برات عوض کنند نره تو پهلَویت. [ادامه ی صدای مجری:] من اصلن نمی خواستم بیام. بهتر که خواب بودم. الان مثلن خیلی بیدارید شما؟ از کجا معلوم که هنوزم خواب نباشم؟ میله ی تخت همه تون می ره مدام تو پهلَوی، من چیزی می گم؟ یه بارم سینه پهلَوی کردم من چیزی می گم؟ اما همون طور که در سخنرانی های قبلی اشاره کردم همه تون دیوونه اید. هم اون، هم دلبرش، هم موفرفری، هم جمشید.

[صدای در زدن چهارضرب با دست، صدای تیک تاک اذان: چهار بار، صدای اذان موذن زاده ی اردبیلی:] الله.... [صدای دلبر همزمان با صدای اذان موذن زاده در پس زمینه ی کل این بخش:] ( ـهُ اکبر، الله اکبر، الله اکبرُ الله اکبر، اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان محمداً رسول الله، اشهد ان محمداً رسول الله). بد نیست. گاهی هم هست اما می ترسم. شیرینم گاهی می شه اما وقتی به لاک زدنم پیله می کنه دیگه فلک جلودارش نیست. می گه این جا مرد غریبه رد می شه، انگار خودش آشناست. می ره عمدن رو مهتابی وایمیسه از بالا نگاه می کنه، بعد میاد خل بازی درمیاره چرا سینه ات بازه. من گفتم بازه که بازه. پا شدم پریدم رو اسب سفید. یارو دوماد موفرفری هم رو اسب سیاه کنارم. تاخت می رفتیم دشت مغان. دوماد موفرفری می گفت به ارس رسیدیم عقدم می کنه گوشواره می ده. تا عکس آسمون افتاد تو رودخونه شنیدم داره از عقب هوار می زنه: دلبر، دلبر، نرو غرق می شی. از سیبیلش خون می ریخت. پا شدم تا لجشو درآرم. نِشِستم به لاک زدن. اومد یواش گفت: لاک می زنی؟ گفتم چشت درآد. گفت: قرمزه؟ گفتم درآد. گفت: دلبر، زن اگه قلابی باشه از مردم بدتره ها! خیلی کاردی شدم. خوابوندم زیر گوشش. دوماد موفرفری بو خاک می داد. بو رودخونه می داد. دستشو دراز کرد توش گوشواره بود. برق می زد. رنگ فیروزه بود. رنگ رودخونه بود. عقبو نیگا کردم که باز هوار کنه دلبر، دلبر، نگیر ازش. نبود. رفتم بالا مهتابی وایسادم تا کمر خم شدم تا بیاد ببینه باز لجش بگیره. نبود. دلم ریخت. هزار تیکه شد. اومدم از اتاق برم بیرون دیدن نِشِسّه دماغشو کرده زیر در، زیر در به جمشید می گه: خُنُک نسیمی کز بوی دلبر آید. گفتم پاشو گم شو تا همه رو خبر نکردم. یواش گفت: صبر کن [صدای مکث دلبر] یواش گفت صبح زود میام سه تا می زنم به در بریم از این دیوونه خونه. دستشو گذاشتم لای در فشار دادم. سیاه شد. تو دستش گوشواره بود. برق می زد. رنگ لاجورد بود. رنگ ته آسمون بود.

[صدای به در زدن چهارضرب. صدای موسیقی «ای درد ای یاد یار» از دنگ شو]

[صدای موسیقی کم می شود اما در پس زمینه ادامه دارد، صدای یک مرد جدید:] دلبر بیا سوار اتوبوس شیم بریم شمال یا جنوب یا بریم شمال. راه شمال رو شیشه بارون می زنه. عین جعبه سوزن نخ ابره که بارون می زنه. دل آدم می خواد به هم بخوره بس که می پیچه. لیمو می خوری می پیچه، لیمو می پیچه. لیمیچه. میاری بالا همه رو باز زنا اخ و پیف می کنن می گن گه کشیدی همه جا رو. اینا می گن من با زنا بدم، اول می خوام بزنم زیر چششون بعدش ولی می خوام بگم بیا سوار شیم بشینیم کنار دست هم گوش ندیم اینا همه شون دیوونه اند. لیمو وردار یه وخ تو راه حالمون هم نخوره. خیلی می پیچه. تا حالا شمال رفتی رو شیشه دون دون بزنه؟ یه بارم بارون زد هر چی صدات کردم هیچی به هیچی. اینا می گن چقد مفت حرف می زنی. دیوونه اند. اگه مفت حرف نزنم دیوونه ام وایسم ور دلشون تو اون دیوونه خونه؟ خواستم بگم شمام اگه زن دیده بودین به این اضافه کاریا نمی گفتین زن. اما جاش خواستم بگم بیا سوار شیم ایران پیما تعاونی هر چند از تونله که دربیایم یهو شیشه می شه عین شمال. دیگه صدا نمیاد. فقط صدا ایران پیما. تی بی تی. سیر و سفر به سواحل شمال. که پای آدم نرسیده تا حال. همون وسط که عکس آسمون می افته رو زمین. یادته بت گفتم زن اگه قلابی باشه از مردَم بدتره؟ زدی تو گوشم. عجب خری بودی دیوونه! زدی دیگه پکر شدم نگفتم یعنی تو قلابی نیستی. می خوام بات بشینم تو اتوبوس تا شمال حرف نزنم. جمعه شب زود بخواب صبح شنبه بیدارت کنم آفتاب نزده سوار شیم بریم. اینا همه قلابی اند دیوونگیشونم قلابیه می خوام ببرمت نکنه تو هم عین اینا قلابی شی دیوونه. سه تا می زنم به در باز دستمو نذاری لای درا! باز لَغَت نزنم به درا! درآ درآ که در دل خسته توان درآید باز. این دفعه دیگه وا کن بیا سوار اتوبوس شیم رو شیشه بارون می زنه شمال پیاده شیم.

[صدای دنگ شو:] اما من دلبر نداشتم، غیر تو دلبر نداشتم.

[صدای موسیقی همیشگی برنامه]

[صدای مجری:] بسم الله الرحمن الرحیم


شش: نامه ای به یک امیر قاسمی

تصویری که همزمان با انتشار اپیزود شش در ساوندکلاود، در صفحه ی فیس بوک رادیو چهرازی منتشر شد.
تصویری که همزمان با انتشار اپیزود شش در ساوندکلاود، در صفحه ی فیس بوک رادیو چهرازی منتشر شد.


[صدای موسیقی همیشگی برنامه]

[صدای مجری:] بسم الله الرحمن الرحیم. برنامه های ما الان نامه نگاری می شه. این برنامه: نامه ای به یک امیر قاسمی.

[صدای موسیقی]

[صدای موسیقی کم می شود اما در پس زمینه ادامه دارد. صدای مجری:] علی جون سلام. الان یک سالم بیشتره ازت بی خبریم. خب خوبی دیگه؟ چه خبر دیگه؟ خودت خوبی؟ مام خوبیم. قربانت. مرسی عزیزم. همه سلام می رسونن. این جام همه خوبن بابا صبر کن یه دقه. [پایان صدای موسیقی]

[صدای مجری:] چی شدی تو؟ اصن رفتی هیچی به هیچی. راستی انحراف بینی رو چه کار کردی آخر؟ ما هر روز ماهواره نیگا می کنیم بلکه یه بار دیگه اون صدای گلتو بشنفیم بیای بگی: [صدایش را تودماغی می کند:] تو رو خدا.

[صدای مردی دیگر در تبلغی تلویزیونی:] این روزها همه تپش نگاه می کنند. [صدای فردی دیگر در پس زمینه:] (آهای) شما چطور؟

[صدای مجری:] امیر قاسمی از وقتی این رکود اقتصادی لعنتی به من زد زندگیا دیگه خیلی عوض شد. مام افتادیم گیر یه مشت غریب غُرَبا. به خدا خیلی وقته خبر نداریم بالاخره دعوای شبخیز و گوگوش چی شد. عوض همه چی بی بی سی فارسی داریم. کسب و کار همه شده بی بی سی فارسی. [صدای موسیقی آغاز اخبار بی بی سی فارسی و صدای مجری زن آن:] سرخط خبرها. [صدای موسیقی آغاز اخبار بی بی سی فارسی]

[صدای مجری:] ماشالا هزار الله اکبر متنوعم هست. خوبنا. اما خب اون جور مث زمان شما منطقی نیستند. یه جوری اند. کاراشون شبیه ما نیست. حرف زدناشون. اسماشون شبیه ما نیست. شما خودت اصحاب رسانه ای می دونی دیگه. مسعود بهنود. بهزاد بلور. صادق [صادش را غلیظ تلفظ می کند:] صبا. فرداد فرحزاد. فرهاد بهمن. علی همدانی. نفیسه کوهنورد. لامصب عنایتشونم مث ژوبین می مونه. این در حالیست که اسمای ما همه [قطع صدای مجری، صدای تلویزیونی یک مرد دیگر:] مملکت [؟] سمراف، ماه پیکر، فرج الله، محمدباقر [صدای خنده ی یک نفر] محمدکریم، ذبیح، نماز و حبیب [صدای با خنده ی یک نفر دیگر:] (نماز؟) [صدای تلویزیونی مرد نامفهوم می شود].

[صدای مجری:] همه ی اسم قشنگا رو ورداشتن واسه خودشون. نه که بد باشه ها ولی خب یه کم می دادین به این کانال امیر قاسمی. می مردین؟ علی جون قصدم بدگویی نیست. بچه های خوبی اند اما مث زمان شما اون جور منطقی نیستند.

[صدای تلویزیونی یک مرد:] مایکلِ جکسون. همچین گفتی مایکل فک کردم مایکل پسرعموی خودمونو می گی. همین مایکلِ [صدای تلویزیونی یک زن به همراه خنده ی او:] نه! [صدای تلویزیونی مرد:] اوکی. مایکل جکسِن.

[صدای مجری، صدای موسیقی اخبار بی بی سی فارسی در پس زمینه:] بی طرفند. اینقد بی طرفند که بعضی وقتا می خوای ورداری پرت کنی تو کوچه. اصن گاهی ما اشک تو چشامون حلقه می زنه. میان تو برنامه ی خودشون از خودشون ایراد می گیرند بعد خودشون به ایرادا جواب می دن روی هم دیگه رو ماچ می کنند آخرشم می بندند رو مسعود بهنود با نگاه عمیق و یه حالت امیدبخش. [پایان موسیقی]

[صدای مجری:] اصن خود این مسعود بهنود که مجسمه ی بی طرفیه. اگه الان ازش بپرسی نظرت درباره ی امیر قاسمی چیه یه بیس دیقه فکر می کنه بعد می گه: آقا همه خوبن!

[صدای تلویزیونی یک مرد:] درست در همین جاست که این بحثایی که می بینید شکل می گیره.

[صدای مجری:] والله من شنیدم هیشکس ازش دلخور نیس.

[صدای تبلیغات تلویزیونی به همراه موسیقی:] کریسمس امسال با شما به لاس وگاس می رویم. چهار روز و سه شب در تعطیلات کریسمس در مجلل ترین و باشکوه ترین هتل لاس وگاس: پِلَنِت هالیوود. با معین، اندی، گروه بلک کتز و سرانجام منصور.

[صدای مجری:] ما می شینیم صب تا شب اینا رو تماشا می کنیم بلکه یه تبلیغی، یه آگهی کنسرتی، سه شب و دو روز در لاس وگاسی، بدون خیارشور نمی شه این ساندویچ جور نمی شه ای، فال حافظی چیزی ببینیم. اما اینا همه اش خبرای بی طرف، برنامه های بی طرف. چند وقت نشسته بودیم یهو جمال موسوی با پیجامه دُووید اومد گفت آی خبر فوری رهبران جنبش رو بردند پادگان قلعه مرغی. علیرضا تو آسایشگاه قیامتی شد که نگو. آخه ما رو جنبش خیلی حساسیم. پوشیده بودیم بریم واسه رژیم چنج، جمال اومد گفت مث که خط رو خط شده اشتباه شده، خلاصه ببخشید. بعد دوباره نصفه شب اومد گفت بانوی آهنین درگذشت. والله قسم ما موندیم چی کار کنیم. [صدای مجری همراه با موسیقی اخبار بی بی سی در پس زمینه:] می ریم به همکارمون زیبا ناوک در فردریش هافن. [صدای تلویزیونی یک زن:] خودارضایی یا در زبان محاوره ای [صدا محو می شود:] ...ـق زدن [ادامه ی صدای زن:] از نظر من یه نیاز طبیعی انسانی است. [صدای موسیقی اوج می گیرد و تمام می شود].

[صدای مجری:] چقدم موجه اند. اصن تو بگو دریغ از یه کار خلاف ادب که از اینا سر بزنه. مال شما باز منطقی بود. بابا خلاصه یه خلافی خیانتی چیزی. ببین راستی زنت چی شد؟ جدا شدید؟ خب چه خبر دیگه؟ خودت خوبی؟ ولی اینا علی جون انقد بافرهنگند ما اصن پاک علاف شدیم.بی بی سی فارسی کسی دست به کسی نمی زنه. والله قسم. یه بار رژیم اومد واسه شون شایعه درست کنه انقده بافرهنگ برخورد کردند اصن تمام نقشه ها نقش بر آب شد. امیر قاسمی یادته ظهرا دایی جان ناپلئون نشون می دادی؟ گنج قارون و غیره؟ آقا از وقتی ما گیر اینا افتادیم شب جمعه ها یَک مشت فیلمای متوسط می بندند به ناف ما. زندگی فرمان آرا با تحلیل دکتر دپاشی. بهمن قبادی. مازیار. این خانمه کی بود مال فیلم کیارستمی؟ واخ واخ! علی چه فتنه ای بود اون!

[صدای تلویزیونی یک زن:] هر چند من در خود ایران کادرهام رو روی آدمها تا اون میزان می بستم که شما یه مقدارم محکوم شده بودم به انسان پرست بودن و میل بسیار زیادی به پردازش به روابط بین انسان ها.

[صدای مجری:] یه برنامه ای هم عَلَم کردند به تقلید اون برنامه ی قشنگت. حالت میزگرد و اینا. میان می شینن بحث و تبادل نظر می کنن. خیلی هم مواظبند از مسیر بی طرفی درنرن. علی جون به جون هر دو مون هفته ی پیش یکی این جا گریه می کرد گفتم چته؟ گفت والله این

[صدای خنده ی یک مرد و صدای یک مرد دیگر:] نباید دستمو تکون بدم. [ادامه ی صدای خنده و صدای یک مرد:] بخند رِ!

[صدای مجری:] علی جون به جون هر دو مون هفته ی پیش یکی این جا گریه می کرد گفتم چته؟ گفت والله این بی طرفی پرگار خارمادرم کرد. یه چنین وضعی داریم بعد از بحران اقتصادی لعنتی. چند وقت پیش یادته نوروز بود؟ دلمون بدجوری هوای اون برنامه های نوروزی قشنگتو کرده بود. اونی که دسته جمعی می خوندید.

[صدای موسیقی:] خنده کن بر بهار، خوشی رو بردار بیار. بی پولی رو فُرگِت [=forget] بکن و خنده رو لبهات بیار. به این می گن عید.

[صدای مجری:] به اون هوا تلویزیون رو روشن کردیم. آخ آخ! امیر قاسمی خدا واسه دشمنت نخواد. دوباره اون تا علی وَرجه رو کوک کرده بودند گذاشته بودند بالای اتوبوس، باز مسعود بهنود و مکافات.

[صدای برنامه تلویزیونی و ضرب زدن یک نفر و صدای او:] دری دری دری، دری دری دری، دری دری دری دری دری دری [صدای یک نفر دیگر:] بابا بیا بریم.

[صدای مجری:] انقد دلمون گرفت اصن نفهمیدیم کی عید شد یا نشد. والله شب و روزمون شده مسعود بهنود. یکی این جا نفت ریخت خودشو بسوزونه. به موت قسم اگه دروغ بگم! علی! جون هر چی مَرده یه دو زار فراهم کن این ماهواره رو از اینا پس بگیر. خدا ان شا الله باعث و بانیشو آتیش بزنه که دور رو از تو گرفت داد دست اینا. این جا همه دیوونه ها دارند شبیه اینا می شن. همه بی طرف، نایس، تکثر، پُرُگرِسی، همه فرداد، فرهاد، فرحزاد. [افکت صوتی و صدای مجری:] امیر قاسم! این تن بمیره برگرد تا نرفتیم از دست.

[صدای موسیقی در پس زمینه و صدای مجری:] خب با من امری نداری؟ ماشین اذیت نکرد؟ تماس از تو، قربانت، خدافظ.

[صدای موسیقی همیشگی برنامه]

[صدای مجری:] بسم الله الرحمن الرحیم

رادیو چهرازیمتن کاملچهرازیپادکست
بذارید بهش فکر کنم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید