این نوشته برای اولین بار در شماره ی اول مجله ی داخلی کانون سلام با نام «رهپویان» در اردیبهشت 1388 چاپ شد. این نوشته ترجمه ای است از مقاله ی We All Live in Darwin's World از Karen Wright که در فوریه 2009 در بخش مقالات عمومی سایت مجله ی دیسکاور منتشر شده است. دیدگاه نویسندهی این مطلب لزوما منطبق با دیدگاه مترجم یا منتشرکنندگان آن نیست و این ترجمه صرفن به علت موضوع مهمش انتشار یافته است.
ترجمه: احسان فرح بخش
«بقای اصلح»[3] نه تنها ما را در فهمیدن منشا بشر، بلکه عشق و سیاست و حتی کیهان نیز یاری میکند. (کارن رایت)
شما میتوانید هلن فیشر را به عنوان ارتباط دهندهی داروینپردازان بدانید. این مردمشناس تقدیر شده از دانشگاه روتگرز نویسندهی پر فروشترین کتابهای عاشقانه هم هست. او همچنین سرپرستی بخش راهنمای علمی سایت Chemistry.com را بر عهده دارد. این وبسایت، از پرسشنامه ای که پس از سالها تحقیق فیشر بر روی جاذبه خیالی[4] به دست آمدهاست، استفاده میکند. این پرسشنامه چهار نوع از شخصیتهای متداول مبتنی بر زیستشناسی را که ممکن است پرسششونده دارای آنها باشد، پیش روی او قرار میدهد، و به شناسایی سازگاریها با علم شیمی مغز کمک میکند. در طراحی پرسشنامه، فیشر بر اصول روانشناسی تکاملی تکیه کردهاست، زمینهای که از بینش چارلز داروین الهام میگیرد. او حتی از این اصول برای ارتقا جایگاه داروین استفاده کردهاست (او [داروین] یک مرد «اهل گفتمان» ، «خیال پرداز و نظریه پرداز»، بی ادعا، کم توقع، دانشمند تجربی و متاهل بود. افسوس که حال مرده است).
کار فیشر فقط بر روی یکی از بیشمار انشعابهای نظریهی بزرگ داروین در مورد زندگی است. در 150 سالی که از انتشار کتاب «نگاهی بر منشا بشر»[5] میگذرد به نظر میرسد هیچ مجموعهای از تفکرات یا فعالیتهای انسانی نبودهاست که بیتاثیر از تحلیل داروین باشد.
نظریهی تکاملی[6] از صافی علم جامعهشناسی گذشتهاست (علمی که در آن برای توضیح سیاستهای انسانی و عادتهای جاری انسانها استفاده می شود). نظریهی داروین -الهامدهندهی الگوریتمهای حل مسئله [7]- موجب دگرگونی علم کامپیوتر شدهاست که این مورد موجب سازگاری هر چه بیشتر مسائل زندگی با انسان و تغییر این مسائل میشود. فیزیکدان نظریهپرداز برجستهای نظریهای را مطرح کردهاست که بر اساس آن تکامل به شکلدادن قانون کیهان کمک کرد. یک عصب شناس مشهور، ایدههای انتخاب [8] را به عنوان توضیحی برای بهبود اتصالات بین سلولهای مغزی میداند. منتقدان ادبی زمینهها، قالبها و شخصیتهای رمانها را با توجه به قواعد داروینپردازان تحلیل میکنند. حتی دین [مسیحیت]، که در تقابل با داروین است، اکنون مدعی مسیحیت تکاملی است.
فیشر میگوید: «تفکر داروین پردازان کمی شبیه به جاذبه است. این جاذبه همه چیز را متلاطم کردهاست».
اصول نظریهی داروین (انتخاب طبیعی و بقای اصلح) انتظار جهانی را از این نظریه پاسخ میگوید. حالتهای اصول آن که موجودات را در بهترین شرایط همسانسازی با پیشامدها قرار میدهد، یکی از محتملترین راههای بازتولید، پخشکردن ویژگیهای تطابقی و بیرونراندن از رقابت است. انتخاب طبیعی یک پویایی، تغییر همیشگی در زندگی موجودات یک ناحیه، حرکت به سوی بازگشایی تفاوت های ژنتیکی، انطباق با محیطهای متفاوت، رقابت برای منابع پایانپذیر و همکاری بین افراد است. انتخاب طبیعی توضیح میدهد که چگونه از شروعی ساده، تنوع و پیچیدگی چیزها در زندگی پدید میآید.
دیوید سلون ویلسون از دانشگاه بینگهامتون نیویورک که یکی از طرفداران نظریهی تکامل است، میگوید: «اصل انتخاب طبیعی در حقیقت، راه سومِ فکر کردن است». او در کتاب خود به نام «تکامل برای همه» این سخن را از تفکر الهی (سرچشمه گرفته از خدا) و تفکر با ساختمان خاص (بخشهای مجموعه، موجب کار کردن آن مجموعه در این راه میشوند.) متمایز میسازد. ویلسون میگوید: «انتخاب طبیعی منبعی از بینش و دارای قدرتی باور نکردنی است». و قدرت آن محدود به علوم زندگی نیست. نمونهی مشابه انتخاب میتواند افزایش پیچیدگی در سامانههای بیجان را توضیح دهد: فروشگاههای ذخیرهسازی و برنامهریزی گذرا. گرچه دیگر مدلهای ریاضی هم توانایی شبیهسازی پدیدههای پیچیده را دارند؛ ولی فقط نظریهی داروین بیان میکند که چگونه سیستمهای پیچیدهی معین به وجود نیامدهاند، بلکه با گذشت زمان تحت فشارهای محیط (مانند سامانههای زیستی) تعدیل شدهاند.
یکی از زیست شناسان طرفدار نظریهی تکامل، ماسیمو پیگلیوسی از دانشگاه استونی بروک نیویورک، میگوید: «تنها روندی که برای شناخت تولید پیچیدگی انطباقی شناختهشدهاست، انتخاب طبیعی است.» همچنین بیان میکند: «همکاری بنیادی، دیدگاه اصلی داروین بود. اما آن چه که امروز ما انجام میدهیم، بسیار فراتر از آن چیزی است که داروین تصورش را میکرد».
داروین برای مثال، کار فیزیکدانی به نام لی سمولین از موسسهی پریمتر بر روی فیزیک نظری در واترلوی انتاریو را نمیتوانسته پیشبینی کند. سمولین از مفاهیم داروین برای شکلدادن نظریهای در مورد جهان به نام «انتخاب طبیعی وابسته به فلسفهی گسترش جهان»[9] استفاده کرد. او در نظریهی خود، وجود شمار زیادی از جهانهای غیر قابل مشاهده را فرض میکند که هر یک در اثر فروپاشی یک سیاهچال به وجود آمدهاند. وضعیت هر یک از این فروپاشیها به عواملی بنیادی مانند وزن اجزای مختلف زیر اتمی بستگی دارد. درست مانند حیاتهای گوناگون زمینی، نشانههای چندگانه در نظریهی سمولین از نمونههای ابتدایی، آغاز و به اجتماعِ گوناگون و پیچیدهای از جهانها که هر یک نشاندهندهی مشخصههایی هستند، ختم میشوند.
هنر نیز مزیتی انتخابی دارد. زیرا رفتارهای دستهجمعی را سازماندهی میکند. ایدهای مشابه نیز در مورد دین وجود دارد.
«انتخاب طبیعی وابسته به فلسفهی گسترش جهان» میتواند به حل یکی از معماهای اصلی فیزیک کمک کند: ارزشهای اختیاریِ ظاهری در اصولِ پایدارِ جهان ما. برای مثال چرا نیوترون (ذرهی بدون بار الکتریکی) با این که سنگینتر از یک پروتون است، بیشتر میچرخد؟ اگر تعداد زیادی از جهانها شامل خصوصیات یکتا وجود داشتهباشد، سمولین میگوید، آنگاه نظر ما دور از ذهن و بعید به نظر نمیرسد. در حقیقت «انتخاب طبیعی وابسته به فلسفهی گسترش جهان» به طور خاص جهانها را (مانند جهان ما) مورد توجه قرار میدهد که در آن ستارههای عظیم چگونه به وجود میآیند و به سیاهچالهای جدید تبدیل میشوند «با استفاده از نظریهپردازی داروین من میتوانم توضیحی در مورد پیچیدگی غیرمحتمل جهان، ارائه کنم».
کاربرد دیگر از نظریهی تکامل به جز زیستشناسی در زمینهی روش برنامهنویسی کامپیوتر است که به عنوان الگوریتم ژنتیک[10] شناخته میشود. این نظریه، راهحلهایی نوین ارائه میکند، که به وسیلهی نسل جدید این راهحلهای ارائه شده و آزمایش آنها با محدودیتهای تعیینشده، با تفکر تکبعدی مقابله میشود. درست مانند کاربرد انتخاب طبیعی در زندگی جانداران- برای مشخص کردن موجودات زنده ای که کاملا با محیط زندگیشان برای زندهماندن و تولید دوباره سازگار هستند- ، الگوریتمهای ژنتیکی راهحلهای نامناسب را غربال می کنند و آن دسته از راهحلهایی را که بهتر کار مورد نظر را انجام میدهند، بهبود میبخشند. یک مثال خیلی خوب، متصدیان طراحی موتور جت بوییگ 777 هستند که از الگوریتم ژنتیک برای طراحی این دستگاه استفادهکردهاند. مورد دیگر محققانی هستند که در دانشگاه ایالت نیو مکزیکو برنامهای برای تحلیل و شناسایی چهرهی تبهکاران طراحی کردند که خصوصیات مربوط به چهره را بازسازی میکند تا چهرهای که شاهد عینی به خاطر آورده با چهرهی مجرم، تطبیق دادهشود. دیوید ای گلد برگ رئیس آزمایشگاه الگوریتم ژنتیک ایلینویزِ اوربنا چمپین میگوید: «ما از ایدههای داروین برای سریعتر دویدن و بلندتر پریدن استفاده میکنیم».
جان هلند پروفسور روانشناسی و علوم کامپیوتر در دانشگاه میشیگان به عنوان پدر الگوریتم ژنتیک شناخته شدهاست. او اکنون بر روی نسل جدید ابزارهای نرمافزاری کار میکند که نه تنها در طراحی بهینهسازی شدهاند، بلکه به گونهای طراحی شدهاند که میتوانند محدودیتهایی را که به عنوان اجزایی از سیستم دارند، تغییر دهند. این گونه برنامهها قادر خواهندبود تا سیستمهای انطباقی- بورس کالا، گفتگو یا ترافیک اینترنت- را شبیهسازی کنند، در این سیستمها رفتار اجزا از قوانین ثابتی تبعیت نمیکند . در مدلهای هلند شباهت سیستمهای زیستی مبهم نیست بلکه صریح و واضح است.
تاکنون نزدیکترین مدل به مدل زیست شناسی، کار بزرگ نوبل گرالد ادلمن رئیس موسسه علوم عصب در سن دیگو بوده است. او در 1960 از نظریهی تکامل برای توضیح چگونگی ایجاد سرعت در تولید پادزهر توسط سیستم ایمنیای که برخوردی با عوامل بیماری نداشتهاست، استفاده کرد. او فهمید که یک نوسان در DNA سلولهایی که پادزهرها را تولید میکنند، موجب تغییر در نوع سلولهایی که هر یک دارای نوع یکتایی از پادزهر بر روی سطح خود هستند، میشود. در موقع رقابت سیستم امنیتی با یک سم یا عفونت، این سیستم، سلولها را برای تطبیق با پادزهر مناسب، غربال میکند، سپس به سرعت دستهای از سلولهای جنسیای تکثیر میشوند که قادر به تطبیق با پادزهر هستند. استفاده کردن از نوعی انتخاب طبیعی، ایمنی را بر آن میدارد که دسته سلولهایی را انتخاب کند که به طور کامل آمادهی رقابت محیطی هستند. ادلمن میگوید: «یکی از مهمترین نظریههایی که داروین داشت، هوش جمعی بود». وی هم چنین بیان میکند که: «این دو قدمِ افرادِ معتقد به نظریه ی داروین است: نوسان و انتخاب، نوسان و انتخاب، و الی آخر، تا به نسل ختم شود».
در 1980 ادلمن نحوهی مشابه این تفکر را در شبکهی مغز به کار برد، این کاربرد نشان میدهد که چگونه حافظه میتواند تولید شود هنگامی که برهمکنشها با محیط ترجیحا روابط بین دستهی خاصی از سلولهای عصبی را محکم میکند. روابطی که از بین نمیروند. او نظریهی داروینگرایی عصبی را مطرح کرده و میگوید: «به نظر می رسد که تمام دورهی زندگی من به وسیلهی افکار داروین احاطه شدهاست» (به مصاحبهی Discover با گرالد ادلمن از شمارهی فوریهی 2009 مراجعه شود).
کارهای ادلمن کاربرد پذیری قابل توجه ایدههای داروین را در تمام جنبههای زندگی اثبات میکند. داروین در مورد چگونگی شکلدادن سرنوشت همهی موجودات زنده به وسیلهی تکامل نوشت، اما اصول این نظریه شامل سلولهای انفرادی نیز می شود. برای مثال سلولهای سرطان با سلولهای بومی بر سر منابع بدن رقابت میکنند و آنهایی که بهتر از بقیه تطبیق دادهشوند، به سرعت رشد میکنند و به تومور تبدیل میشوند. راندلف نس از دانشگاه میشیگان پیشگام در زمینهی پزشکی تکاملی میگوید: «سرطان در بدن ما بنا به اصول دیکتهشده در انتخاب طبیعی به وجود میآید». افراد شاغل در پزشکیِ تکاملی الگوهای بیماری و ناخوشی را با توجه به قدمت و گذشتهی گونههای ما تحلیل میکنند.
از این چشمانداز مشخص میشود که بشر در معرض چاقی قرار دارد، زیرا بدن ما در محیطی استثنایی رشد کردهاست. جایی که در آن به اندازهی زیادی غذا با انرژی بالا مصرف میشود، راهبردی برای بقا است. (نه به اندازه ی یک رستوران غذای آماده) همچنین یک چشم انداز تکاملی بیان می کند که چرا به طور متوسط مردها 7 سال زودتر از زنها میمیرند: عواملی که موفقیتهای تناسلی آنها را افزایش میدهد، مانع سلامتی دراز مدت آنها میشود. نس میگوید: «بدون زمینهی تکاملی، شما واقعا نمیتوانید بفهمید که چرا بدن بهتر طراحی نشده است. این زمینه به شما اجازه میدهد تا به سوالاتی پاسخ دهید که در غیر این صورت هرگز نمیتوانستید پاسخ دهید؛ مثل "چرا پیری وجود دارد؟" و "چرا جنسیت وجود دارد؟"»
طبق نظر هلن فیشر و دیگر طرفداران روانشناسی تکاملی، نظریهی تکامل به آنها کمک می کند تا به سوالاتی چون «عشق چیست؟» و «چرا ما به راهی که میرویم، معتقدیم؟» پاسخ گویند. بسیاری از روانشناسان طرفدار نظریهی تکامل معتقدند که ساختِ شناختی [11] و احساسیِ بشر انطباق ما با اجدادمان را نشان می دهد. زیستشناسی به نام ادوارد اُ ویلسون از دانشگاه هاروارد شاخهای علمی را در یک فصل کوتاه در کتابش به نام «زیستشناسی: سنتز جدید» [12] در سال 1975 منتشر کرد، که بیان میکرد بینشهای رفتار حیوانات به وسیلهی نظریهی تکامل شامل انسانهایی حیوانی نیز میباشد.
امروزه چشم انداز جهانیِ نظریهی تکاملی به تحلیل اقتصاد و سیاست، به خوبیِ رفتار جفتگیری بسط یافتهاست. این نظریه مدل «انتخاب عقلانی» [13] را که به مدت طولانی مورد حمایتِ اقتصاددانان برای توضیح رفتار انسانها در بازار بوده، غنی کردهاست. مدلهای سنتی اقتصادی فرض میکنند که مردم منحصرا بر اساس سلایق خودشان رفتار میکنند درست مانند نظریهی سنتی تکامل که رقابت بین افراد را توضیح میدهد. اما همدستی و تمایلات نوع دوستانه به طور معمول در مطالعهی رفتارهای روزمرهی اقتصادی خود را نشان میدهد. برای مثال مردمی که مخالف مالیات تصاعدی هستند، ممکن است به آن رای دهند. هربرت گینیتس از موسسه سانتا ف در نیو مکزیکو میگوید: «شما نمیتوانید پیش بینی کنید که مردم چگونه به درآمدِ توزیعِ مجددی که بر پایهی درآمدشان است، علاقه نشان میدهند؟»
گینیتس و دیگر اقتصاد دانان متذکر شدهاند که آخرین جزئیات از ایدههای طرفداران داروین میتواند همکاری را به خوبی رقابت در صحنهی اقتصادی توضیح دهد و آنها در حال بهینهسازی انتخاب عقلانی بر این مبنا هستند. قالب رفتار تعاونی از به اصطلاح «گروه انتخاب»، میآید، که این ویژگیها میتواند در یک گروه حتی اگر آنها بتوانند به طور جدی یک مزیت از گروه را ببخشند، پافشاری کند و انتشار یابد. رفتار از خود گذشتگی میتواند یک چنین جوامع بهینهشدهای را به وجود بیاورد که افراد خودپسند را از عرصهی رقابت با دیگران حذف کنند. در منظر تکاملی، انتخاب گروهی، تمایلات یک جامعهی پیشرفته را همچون صداقت، قابلیت اعتماد، غرامت، وفاداری- ویژگیهایی که برای پیشرفتهای بعدیِ تمدن، مفید و یا نیاز است- پرورش میدهد.
کشش انتخابی بین سلایق شخصی و رفاه گروهی موجب ثبات در دعواهای علوم سیاسی میشود. لاری آرنهارت نظریهپرداز در دانشگاه ایلینویز شمالی میگوید: «خیلی از مناقشههای نظریههای سیاسی در طول تاریخ سرانجام به یک مناقشه حول طبیعت انسان ختم میشود». در وبلاگ آرنهارت (سیاست محافظهکاری طرفداران داروین) او از اصولِ تکاملی برای تجدید نظر در مسائل سیاسی مانند موارد مصوب در کنگرهی سال قبل استفاده میکند. اگر انسانها وحشیان رام شده به وسیلهی طبیعت به سوی خوبی هستند، آنگاه دولت باید دقت کند تا خیال رفیع ما را خراب نکند. اگر ما در قلب خود فاسد میشویم، آنگاه دولت باید به گونهای عمل کند که تحرکات ابتدایی ما را کنترل کند. به دلیل کارکرد زیستیِ فردی و انتخاب گروهی، زیستشناسیِ تکاملی بیان میکند که ما ترکیبی از هر دو آنها هستیم. آرنهارت میگوید: «تعداد زیادی از دانشمندان سیاسی به علم زیستشناسی به چشم وسیلهای برای هدایت سیاست، نگاه میکنند».
در بین گروههای برگشتکننده به ایدههای داروین دو دسته بر خودداریهای برجستهای باقی ماندهاند: هنرمندان و معتقدان به دین. دیوید سلوان ویلسون در «تکامل برای همه» مینویسد: «هنرمندان احتمالا به دید عمومی، به علم و به دید خاصی به تکامل می نگرند، به طوری که آن را بیارتباط به دلبستگیهایشان و تهدیدی برای هر آن چه نزد آنها عزیز است، میدانند». در سال 2005 ویلسون «ادب حیوانی» [14] را که مجموعهای است از مقالاتی که شامل مفاهیم نظریهی داروین به ادب حیوانی بوده، ویرایش کرد. او میگوید: «ادبیات، فسیلِ تکاملِ فرهنگی است. اگر شما یک تکاملگرا هستید و علاقه به خواندن دارید، هر بار که یک رمان را بر میدارید، مطالبی تکاملی خواهیدخواند». آمیزش، مرگ، خویشاوندی، فداکاری و رقابت.
ویلسون میگوید: «وجود خواستههای هنری به وسیلهی اصطلاحات تکاملی توضیح داده میشوند». باورهای هنری تمام نشانههای حجم ژنتیکی را شامل میشود: این باورها در ابتدای زندگی به وجود میآیند، به خودی خود لذتبخش است، در تمام فرهنگها وجود داشتهاست و با مسیر عصبی قدیمیای در مغز واقع شدهاست. روانشناس تکاملگرا، جفری میلر از دانشگاه نیومکزیکو میگوید: «هنر به عنوان راهی برای نشان دادن خود به جفت خود به کار میرود» (رجوع شود به ستون 5 سوال با جفری میلر از شمارهی فوریهی 2009 مجلهی Discovery).
ویلسون فکر میکند هنر - به خصوص دستهای از آن که در فرهنگ سنتی معمول است- دارای مزیت انتخاب طبیعی است. زیرا کمک میکند تا رفتارهای تعاونی را بشناسیم. دلیل مشابهی برای دین نیز وجود دارد که او در این باره نیز بحث میکند.
انتخاب طبیعی وابسته به فلسفهی گسترش جهان میتواند کمک کند تا ارزشهای دلخواهی از ثابتهای اصول بنیادی توضیح دادهشود.
ویلسون می نویسد: «ساز و کار معلوم پیروان یک دین در محیط خودشان، آنها را قادر میسازد تا با فعالیتهای گروهی آنچه را که به تنهایی و یا با هم بدون دین نمیتوانند به آنها دست یابند، به دست آورند» و «فواید اولیهی دین در این دنیا واقع است نه در دنیای بعدی». ویلسون می گوید: تکیهی دینی بر باور جهان دیگر است زیرا توضیحات ماورائی به نظر میرسد که همبستگی انسانها از وابستگی آنها بهتر است. در یک چشم انداز تکاملی، مهم نیست که به چه چیزی معتقدید، بلکه مهم است که تا چه اندازه برای شما کار مفید انجام میشود.
مهار کردن ابعاد ماورائی، باور در تکامل میتواند خود شامل یک نوع دین شود. شاهد بر این مدعا مورد مایکل دود یک خدمتکار دورهگرد است که خود را واعظ تکاملی میداند و موعظههای سیر مقدس را از تکامل بیان میکند. او در وبسایتش مینویسد که «من ازخدا برای 14 میلیارد سال حماسهی هستی، ظهور زیستشناسی و انسان متشکرم. به طعنه، تکامل به ما معنا و مفهوم ارتباط شخصی با خدا را رساند؛ زیرا خدا خیلی دور، غیرطبیعی و ضعیف نیست. و راه فکرکردن در مورد دین و کمک به درک چرایی تفاوت ادیان را ارائه میکند. و این که چگونه با وجود تفاوت در دین و نژاد، یاریرسان یکدیگر باشیم تا با یکدیگر جهانی پییشرفته بسازیم. هر دو اینها، در ذهن من اعتقادات واقعا خوبی هستند».
در علم نافذ با یک احساس درک شخصی، «داود» به «پیر تیل هارد چاردین» کشیش یسوعی و دیرینهشناسی که تصور میکرد که بشر و جهان بشری در راستای خداوند هستند، شبیه است، هوشیاریِ پیچیدهی نامحدودی که او نقطهی امگا می نامید. اما دو گروه بسیار کمیاب عبارتند از: دینداران معتقد به علم (science) که با نگاه به هدف زندگی، اعتقاد دارند این نظریه، دقت علمی را زیر سوال برده است. بر خلاف دود و تیل هارد چاردین، ویلسون به دین سکولار معتقد است. با این که خیلی از دینداران معتقد به علم، مخالف نتیجهی سکولاریسم هستند، این متفکران داروینی در مفاهیم با آنها موافقند.
ویلسون میگوید: «جانداران تکامل مییابند و در نهایت ما هم جز جانداران هستیم» و «شما هرگز نمیتوانید این مساله را انکار کنید».
[2] Discover: www.discovermag.com
[3] Survival of the fittest
[4] romantic attraction
[5] On the Origin of Species
[6] Evolutionary
[7] problem-solving algorithms
[8] ideas of selection
[9] cosmological natural selection
[10] genetic algorithms
[11] cognitive
[12] Sociobiology: The New Synthesis
[13] rational choice
[14] Literary Animal