این نوشته، ترجمه و خلاصهای از درس Analysis: How to read a paper and think در هفتهی سوم دورهی آموزشی English Composition دانشگاه مردم (University of the People) نوشتهی Joseph Szewczyk است.
تحلیل اولین قدم در راه «تفکر انتقادی» است. تعریف ساده ی تحلیل این است: توانایی فردی خواندن یا دیدن انتقادی یک چیز. دربارهی خواندن، تحلیل را می توان توانایی پاسخگویی به هفت سوال دانست (روشی که دانشگاه کامبریا ابداع کرده است):
آیا می توانیم در 2-3 جمله بگوییم متن درباره ی چیست؟ آیا می توانیم متن را برای کسی که آن را نخوانده، توضیح دهیم؟ این اولین قدم در راه تفکر نقادانه درباره ی یک متن است.
آیا نویسنده درباره ی موضوع متن، موضع گیری کرده است؟ موضع او چیست؟ آیا دیدگاه نویسنده عادلانه و بی طرفانه است؟ وقتی متن را می خوانیم باید روی همه ی این پرسش ها تمرکز کنیم. همچنین باید بتوانیم بگوییم که چطور دیدگاه نویسنده را فهمیدیم. آیا این دیدگاه مستقیمن در متن آمده یا از جای دیگری فهمیدیم؟
آیا شواهدی واقعی در متن ارائه شده اند؟ آیا نویسنده صرفن دیدگاه هایی را مطرح کرده است بدون این که شاهدی ارائه کند؟ برای خواندن نقادانه باید بتوانیم واقعیتها (فکت ها) را از نظرات بیان شده استخراج کنیم. همچنین نیاز است که شواهد را بررسی کنیم تا مطمئن شویم که واقعیتها دقیقن همانها هستند.
به صرف این که نویسنده چیزی گفته، دلیل نمیشود که درست گفته باشد. آیا شواهد درست هستند؟ افراد زیادی در رسانههای اجتماعی مانند فیسبوک هستند که اطلاعات غلط منتشر میکنند. قبل از این که همه چیز را باور کنیم، بهتر است کمی وقت بگذاریم و خودمان تحقیق کنیم. آیا شواهد درست هستند؟ از کجا می دانیم؟ اگر بتوانیم به این پرسشها پاسخ دهیم، در حال تفکر انتقادی هستیم.
2+2 = 4
این عبارت درست است اما آیا به بحثی درباره ی جغرافیا مرتبط است؟ احتمالن نه. به صرف این که یک عبارت درست است (یا در جایی درست بوده است) نمی توان نتیجه گرفت که به نوشته ی فعلی مرتبط است. نویسنده می تواند عبارات «درست»ی بگوید که به دیدگاه او در رابطه با کارش مرتبط نیست. باید برای کسب اطمینان از این که با «واقعیت» گمراه نمیشویم، تحقیق کنیم.
گاهی وقت ها یک بحث در جاهای مختلف تکرار میشود. مثلن یک گزارش خبری ممکن است داستانی مشابه گزارشهای دیگر داشته باشد. آیا چیز مشابه این متن دیده ایم؟ شاید چیزی دیده باشیم که دقیقن مخالف متن فعلی بوده است. اگر چنین است، می توانیم از آن به عنوان راهکاری برای تحلیل استفاده کنیم. نوشته ای که قبلن خواندیم و مرتبط به نوشته ی فعلی بود، چه بوده است؟ کدام یک بهتر است؟ چرا؟
صرف این که یک متن را می خوانیم دلیل نمی شود که با آن موافق باشیم. اما اگر موافقیم باید بدانیم «چرا» موافقیم. درباره ی مخالفت هم همین است. فکر کنیم. «دوستش ندارم!» وقتی خوب است که کودک باشید اما بزرگسالی با تفکر انتقادی باید دلیل داشته باشد. چرا چیزی را دوست ندارید؟ چرا چیزی را دوست دارید؟ بحث مرکزی استدلال شما باید مبتنی بر تفکرتان باشد نه چیزی که دلتان می خواهد.