ویرگول
ورودثبت نام
امیرحسین مجیری
امیرحسین مجیریبذارید بهش فکر کنم. طبقه‌بندی مطالب در «انتشارات».
امیرحسین مجیری
امیرحسین مجیری
خواندن ۴۱ دقیقه·۸ ماه پیش

گذار انرژی آلمان: چرا انرژی‌های تجدیدپذیر به جای هسته‌ای؟

مقدمه

آلمان با اجرای سیاست «انرژی‌وند» (Energiewende) یک تغییر بنیادین در نظام انرژی خود ایجاد کرد که دو هدف عمده داشت: کاهش استفاده از سوخت‌های فسیلی برای مبارزه با تغییرات اقلیمی و حذف تدریجی انرژی هسته‌ای از ترکیب برق کشور. این رویکرد آلمان، که به جای توسعه نیروگاه‌های اتمی بر گسترش منابع تجدیدپذیر (باد، خورشید و غیره) تکیه دارد، در سطح جهان منحصربه‌فرد بوده و بحث‌های بسیاری را برانگیخته است. در این گزارش، تاریخچهٔ تصمیم آلمان برای کنار گذاشتن هسته‌ای، تاثیر حوادثی چون چرنوبیل و فوکوشیما، نقش افکار عمومی و احزاب سیاسی، ملاحظات اقتصادی و فنی، فرصت‌ها و چالش‌های هر مسیر (هسته‌ای در برابر پاک)، و مزایا و معایب مسیر انتخاب‌شده تا سال ۲۰۲۵ بررسی می‌شود. در پایان نیز به این پرسش پرداخته می‌شود که آیا این مسیر برای آلمان موفقیت‌آمیز بوده است یا خیر، با استناد به آمار و دیدگاه‌های موافق و منتقد.

تاریخچهٔ تصمیم آلمان برای حذف تدریجی انرژی هسته‌ای

آلمان سابقه‌ای طولانی در مخالفت اجتماعی و سیاسی با انرژی هسته‌ای دارد. در دهه ۱۹۷۰ میلادی، جنبش‌های محلی علیه ساخت نیروگاه‌های اتمی شکل گرفت و تظاهرات گسترده‌ای در اعتراض به پروژه‌های هسته‌ای برگزار شد. برای مثال، در سال ۱۹۷۵ حدود ۲۸٬۰۰۰ نفر محل ساخت نیروگاه هسته‌ای در «ویهل» (ایالت بادن-وورتمبرگ) را تصرف کردند و عملاً جلوی ساخت آن را گرفتند. حادثهٔ تری‌مایل‌آیلند در آمریکا (۱۹۷۹) نیز به این جنبش‌ها دامن زد و در همان سال حدود ۲۰۰٬۰۰۰ نفر در شهرهای هانوفر و بن علیه انرژی هسته‌ای راهپیمایی کردند. مجموعه این اعتراضات سراسری، که از طیف‌های سیاسی مختلف حمایت می‌شد، به ایجاد یکی از قدرتمندترین جنبش‌های ضدهسته‌ای جهان در آلمان انجامید. در نتیجه، حزب سبز آلمان (Bündnis 90/Die Grünen) در سال ۱۹۸۰ تا حد زیادی بر پایه همین موج ضد هسته‌ای تأسیس شد.

فاجعه چرنوبیل (۲۶ آوریل ۱۹۸۶) نقطه عطفی در سیاست هسته‌ای آلمان بود. این حادثه در اوکراینِ آن زمان (شوروی) مستقیماً آلمان را تحت تاثیر قرار داد؛ ابر رادیواکتیو حاصل از انفجار به بخش‌های وسیعی از خاک آلمان رسید و آلودگی پرتوزا در مواد غذایی و محیط زیست کشور مشاهده شد. مردم آلمان که عملاً طعم پیامدهای یک حادثه هسته‌ای را چشیده بودند، به شدت نگران ایمنی نیروگاه‌ها شدند. بر اساس گزارش‌ها، اکثریت آلمانی‌ها پس از چرنوبیل نسبت به خطرات فناوری هسته‌ای ابراز نگرانی می‌کردند. این حادثه ترس گسترده‌ای ایجاد کرد و احساسات ضد هسته‌ای را بسیار تقویت نمود، تا حدی که اکثر سیاستمداران آلمانی نیز انرژی اتمی را یک «فناوری گذرا و موقت، نه آینده‌دار» توصیف کردند. نتیجه عملی این تغییر نگرش آن بود که پس از سال ۱۹۸۹ هیچ نیروگاه هسته‌ای جدیدی در آلمان ساخته نشد. بدین ترتیب، ظرفیت نیروگاه‌های اتمی آلمان در دهه ۱۹۹۰ به سقف خود رسید و سپس روندی کاهشی یافت. نمودار زیر روند تولید برق هسته‌ای آلمان طی دهه‌های اخیر را نشان می‌دهد که چگونه پس از دهه ۱۹۹۰ سهم هسته‌ای به تدریج کاهش یافته و با اجرای سیاست خروج، در اواسط دهه ۲۰۲۰ به صفر رسیده است:

 نمودار تولید برق هسته‌ای در آلمان (1965–2022). ستون‌های قرمز بیانگر تولید سالانه برق هسته‌ای (به تراوات‌ساعت) هستند که پس از اوج‌گیری در دهه ۱۹۹۰، به‌تدریج کاهش یافته و در سال‌های ۲۰۱0 به بعد با اجرای سیاست «خروج هسته‌ای»، افت چشمگیری داشته است . آخرین راکتورهای اتمی آلمان در آوریل ۲۰۲۳ خاموش شدند (مقادیر نزدیک صفر در انتهای نمودار)
نمودار تولید برق هسته‌ای در آلمان (1965–2022). ستون‌های قرمز بیانگر تولید سالانه برق هسته‌ای (به تراوات‌ساعت) هستند که پس از اوج‌گیری در دهه ۱۹۹۰، به‌تدریج کاهش یافته و در سال‌های ۲۰۱0 به بعد با اجرای سیاست «خروج هسته‌ای»، افت چشمگیری داشته است . آخرین راکتورهای اتمی آلمان در آوریل ۲۰۲۳ خاموش شدند (مقادیر نزدیک صفر در انتهای نمودار)



گام تعیین‌کننده بعدی در سیاست هسته‌ای آلمان در اواخر دهه ۱۹۹۰ برداشته شد. در انتخابات ۱۹۹۸، حزب سبز به همراه حزب سوسیال‌دموکرات (SPD) به قدرت رسیدند و دولت ائتلافی به صدراعظمی گرهارد شرودر تشکیل دادند. این دولت در سال ۲۰۰۰ با شرکت‌های بزرگ برق به توافق تاریخی «اجماع هسته‌ای» دست یافت که طبق آن عمر نیروگاه‌های اتمی حداکثر ۳۲ سال تعیین شد. این محدودیت معادل آن بود که با مصرف سهمیه تولید برق تعیین‌شده برای هر نیروگاه، باید آن را خاموش کرد؛ به عبارتی تاریخ قطعی تعطیلی آخرین رآکتور حوالی سال ۲۰۲۲ پیش‌بینی می‌شد. همچنین بر اساس این قانون (Atomgesetz 2002) ساخت هر نیروگاه هسته‌ای جدید در آلمان ممنوع گردید. در پی این تصمیم، دو نیروگاه قدیمی‌تر (اشتاده و ابریگ‌هایم) به ترتیب در سال‌های ۲۰۰۳ و ۲۰۰۵ از مدار خارج شدند. این اولین برنامه رسمی خروج تدریجی از انرژی هسته‌ای (Atomausstieg) در آلمان بود که مستقیماً تحت تأثیر نفوذ حزب سبز و افکار عمومی ضد هسته‌ای تدوین شد.

اما در سال ۲۰۰۹ با تغییر دولت و روی کار آمدن ائتلاف محافظه‌کار (حزب دموکرات‌مسیحی به رهبری آنگلا مرکل به همراه لیبرال‌ها)، این سیاست دستخوش بازنگری شد. دولت مرکل در پاییز ۲۰۱۰ تصمیم گرفت عمر نیروگاه‌های اتمی را تمدید کند و به طور متوسط ۸ تا ۱۴ سال به فعالیت رآکتورها اضافه نماید (معروف به «خروج از خروج»!). این عقب‌گرد با اعتراضات مردمی همراه شد و حدود ۴۰ هزار نفر در برلین علیه لغو تدریجی خروج هسته‌ای تظاهرات کردند. اما طولی نکشید که حادثه‌ای دیگر مسیر سیاست انرژی آلمان را دگرگون کرد.

تأثیر حوادث چرنوبیل و فوکوشیما

حادثه چرنوبیل در سال ۱۹۸۶ – چنان‌که اشاره شد – تاثیر عمیقی بر جامعه آلمان گذاشت، به‌طوری‌که سال‌ها بعد همچنان اثرات آن در محیط زیست کشور محسوس بود (طبق یک بررسی دولتی، تا دهه‌ها پس از چرنوبیل ۹۵٪ نمونه‌های قارچ وحشی در آلمان هنوز حاوی بقایای مواد پرتوزای ناشی از آن حادثه بودند). این رویداد به تقویت گفتمان «احتیاط» انجامید؛ بدین معنا که حتی احتمال بروز یک فاجعه هسته‌ای – هرچند کم – برای مردم غیرقابل پذیرش جلوه کرد. احساسات ضد‌هسته‌ای پس از چرنوبیل چنان بالا گرفت که در فرهنگ عامه، تاب sandbox کودکان به کنایه «جعبه مرگ» نامیده می‌شد تا خطر نامرئی تشعشعات را یادآوری کند. مجموع این عوامل سبب شد افکار عمومی آلمان انرژی هسته‌ای را فناور‌ی‌ای پرخطر و فاقد آینده قلمداد کند، و این دیدگاه در سیاست‌گذاری‌های بعدی بازتاب یافت.

فوکوشیما (۲۰۱۱) دومین رویداد کلیدی بود که مسیر انرژی آلمان را تغییر داد. در ۱۱ مارس ۲۰۱۱ زلزله و سونامی شدیدی باعث ذوب سوخت و انفجار در نیروگاه اتمی فوکوشیما (ژاپن) شد. تنها چهار روز بعد، دولت آنگلا مرکل که تا آن زمان حامی تداوم فعالیت هسته‌ای بود، تحت فشار افکار عمومی و با نگرانی از تکرار چنان فاجعه‌ای، تصمیمی ضرب‌الاجل گرفت: تعلیق موقت تمدید عمر نیروگاه‌ها و خاموشی فوری ۷ رآکتور قدیمی آلمان. این موراتوریوم هسته‌ای به سرعت جو سیاسی را در آلمان تغییر داد. دو هفته پس از حادثه، در انتخابات ایالتی بادن-وورتمبرگ (استانی که ۵۸ سال در دست محافظه‌کاران بود) حزب سبز برای اولین بار پیروز شد و سکان دولت ایالتی را به دست گرفت. این پیروزی تاریخی سبزها – در میانه شوک فوکوشیما – نشان داد که مخالفت با انرژی هسته‌ای اکنون به مطالبه‌ای فراگیر در جامعه تبدیل شده است. در نتیجه، دولت مرکل در ژوئن ۲۰۱۱ رسماً اعلام کرد که ۸ نیروگاه اتمی کشور برای همیشه خاموش می‌شوند و بقیه نیروگاه‌ها حداکثر تا سال ۲۰۲۲ از مدار خارج خواهند شد. این تصمیم با رأی موافق قاطع بیش از ۸۰٪ نمایندگان پارلمان آلمان به قانون تبدیل شد (تنها حزب چپ رادیکال مخالف بود که آن هم خواستار خروج سریع‌تر بود). بدین ترتیب، خروج کامل از انرژی هسته‌ای در آلمان به یک اجماع ملی تبدیل شد که تقریبا تمامی احزاب اصلی آن را پذیرفتند. نظرسنجی‌های سال‌های بعد نیز نشان داد که اکثریت پایدار مردم آلمان از این سیاست حمایت می‌کردند. حتی در سال‌های نزدیک به خاموشی آخرین رآکتورها (۲۰۲۳)، بین ۶۰ تا ۷۰ درصد افکار عمومی همچنان موافق خاتمه انرژی هسته‌ای بودند.

سرانجام در ۱۵ آوریل ۲۰۲۳ آخرین سه نیروگاه اتمی باقی‌مانده (ایزار-۲، نکروستهایم-۲ و امسلند) برای همیشه خاموش شدند و به این ترتیب آلمان به طور کامل از تولید برق هسته‌ای کناره‌گیری کرد. گرچه بحران انرژی ۲۰۲۲ (ناشی از جنگ اوکراین و قطع گاز روسیه) باعث شد دولت آلمان برای چند ماه پایان برنامه را به تعویق بیندازد و برخی از آن رآکتورها را زمستان ۲۰۲۲ به عنوان رزرو نگه دارد، اما در نهایت خروج هسته‌ای طبق برنامه تکمیل شد. جالب اینکه همه پیش‌بینی‌های بدبینانه (از جمله خاموشی برق، جهش قیمت‌ها یا افزایش شدید آلایندگی) در سال پس از این خروج محقق نشد. چنان‌که وزیر اقتصاد و اقلیم آلمان (رابرت هابک) یک سال پس از تعطیلی آخرین نیروگاه اعلام کرد: «امروز می‌بینیم که تأمین برق ما امن است، قیمت برق پس از خروج هسته‌ای کاهش یافته و انتشار CO2 هم رو به کاهش است». در ادامه خواهیم دید که آیا این ارزیابی مثبت، در کنار سایر شواهد و دیدگاه‌ها، نشان‌دهنده موفقیت‌آمیز بودن مسیر انتخابی است یا خیر.

نقش افکار عمومی، احزاب سبز و جامعه مدنی

افکار عمومی و جنبش‌های مدنی آلمان نقش محوری در شکل‌گیری سیاست‌های انرژی این کشور ایفا کردند. همان‌طور که اشاره شد، از دهه ۱۹۷۰ میلادی حرکت‌های اعتراضی گسترده‌ای علیه انرژی هسته‌ای در آلمان جریان داشت که پایهٔ اجتماعی تصمیمات بعدی را بنا نها. این اعتراضات صرفاً محدود به فعالان محیط‌زیست نبود، بلکه اقشار مختلف (از کشاورزان محلی نگران زمین‌های خود تا شهروندان عادی نگران سلامتی) را دربرمی‌گرفت و اغلب فراتر از خطوط حزبی حمایت می‌شد. خروجی سیاسی این جنبش، تشکیل حزب سبز در ۱۹۸۰ بود که اولین حزب بزرگ ضد‌هسته‌ای جهان به‌شمار می‌رفت. حزب سبز آلمان از ابتدا مخالفت با انرژی اتمی را در کنار حفاظت از محیط زیست و صلح جهانی به‌عنوان ایدئولوژی اصلی خود قرار داد. شعار آن‌ها این بود که فناوری هسته‌ای علاوه بر خطرات زیست‌محیطی، امکان انحراف به سوی مقاصد نظامی را نیز دارد و صلح را تهدید می‌کند . به بیان دیگر، سبزها پیوند مستقیمی بین مبارزه برای صلح (علیه سلاح‌های اتمی) و مبارزه برای محیط‌زیست (علیه نیروگاه‌های اتمی) برقرار کردند و توانستند نیروهای ترقی‌خواه جامعه را در این دو جبهه متحد سازند.

پس از چرنوبیل، جنبش ضد‌هسته‌ای حامیان بسیار بیشتری یافت و ترس عمومی از عواقب فناوری اتمی زمینه را برای اقدامات سیاسی قاطع فراهم کرد. هنگامی که سبزها در سال ۱۹۹۸ وارد دولت ائتلافی شدند، توانستند خواست تاریخی جنبش مدنی را عملی کرده و قانون خروج تدریجی از هسته‌ای را تصویب کنند. این دستاوردی بزرگ برای جامعه مدنی بود؛ جنبشی که طی ۳۰ سال از خیابان‌ها به کرسی‌های قدرت رسیده بود. پس از فوکوشیما نیز افکار عمومی با صدای بلندتری خواهان تسریع این فرایند شدند و دولت محافظه‌کاری چون مرکل ناچار به تبعیت از خواست جامعه گردید. در واقع، اجماع بعد از ۲۰۱۱ بدون حمایت مردمی ممکن نبود. نظرسنجی‌ها در سال‌های پس از فوکوشیما نشان داد که ۷۰-۸۰٪ شهروندان آلمانی ادامه انرژی هسته‌ای را نمی‌خواستند. حتی افزایش استفاده از نیروگاه‌های زغال‌سنگ در سال‌های کمبود گاز (۲۰۲۲) موجب اعتراض مردمی به اندازه احتمال برگشت انرژی اتمی نشد؛ یعنی جامعه آلمان خروج از هسته‌ای را اولویت بالاتری نسبت به خروج از زغال‌سنگ قائل بود (هرچند هر دو را نامطلوب می‌دانست). به تعبیر یک تحلیل‌گر، «اولویت بی‌چون‌وچرا کنار گذاشتن انرژی اتمی بوده، نه زغال‌سنگ؛ اما پاسخ آلمان یا این یا آن نیست، بلکه هر دو را هرچه سریع‌تر کنار بگذاریم». این گفته نشان می‌دهد که در ذهنیت سیاستمداران و رای‌دهندگان آلمانی، انرژی هسته‌ای و سوخت‌های فسیلی هر دو باید از سبد حذف شوند، اما دلایل مخالفت و آهنگ زمانی ممکن است متفاوت باشد.

از منظر نقش احزاب، به جز سبزها که هویتشان با این موضوع گره خورده، سایر احزاب نیز تحت تاثیر افکار عمومی مواضع‌شان تغییر کرد. پس از فوکوشیما، همه احزاب بزرگ (از جمله دموکرات‌مسیحی‌های مرکل که پیش‌تر منتقد تعطیلی نیروگاه‌ها بودند) خروج هسته‌ای را پذیرفتند. تنها طیفی که منتقد بود، برخی اقتصاددانان و انجمن‌های صنایع (خصوصاً اتحادیه صنایع DIHK) بودند که نگران امنیت تامین برق و هزینه‌ها بودند. با این حال، تجربه عملی نشان داد که نگرانی‌ها درباره خاموشی یا بحران برق بی‌اساس بوده است؛ یک سال پس از خروج نهایی، هیچ نشانه‌ای از اختلال در تامین برق صنایع دیده نشد. بنابراین می‌توان گفت جامعه مدنی و افکار عمومی در آلمان پیشران اصلی سیاست عدم اتکا به هسته‌ای بوده‌اند و احزاب و دولت‌ها را (خواه با گرایش سبز یا غیر آن) به اجرای این خواست سوق داده‌اند. مخالفت گسترده مردمی با انرژی اتمی در کشوری صنعتی چون آلمان یک پدیده منحصربه‌فرد است که ریشه در تجربیات تاریخی (جنگ سرد، چرنوبیل) و ارزش‌های فرهنگی (توجه به محیط‌زیست و صلح) دارد.

ملاحظات اقتصادی و فنی: انرژی هسته‌ای در برابر تجدیدپذیرها

یکی از ابعاد مهم تصمیم آلمان، ارزیابی اقتصادی و فنی دو مسیر (هسته‌ای یا تجدیدپذیر) است. مدافعان و منتقدان هر کدام با استناد به هزینه‌ها، ظرفیت فنی و مزایای اقتصادی فناوری‌ها به استدلال پرداخته‌اند. در ادامه این دو مسیر را مقایسه می‌کنیم:

  • هزینه و صرفه‌اقتصادی: در دهه‌های آغازین توسعه انرژی هسته‌ای گمان می‌رفت این فناوری برق بسیار ارزانی تولید خواهد کرد («ارزان‌تر از آب») ، اما در عمل عکس آن رخ داد. ساخت نیروگاه‌های اتمی به سرمایه‌گذاری عظیم اولیه نیاز دارد و پروژه‌های احداث رآکتور در کشورهای مختلف معمولاً با تاخیر زمانی و هزینه‌های مازاد همراه بوده است. به عنوان نمونه، یک مطالعه نشان می‌دهد نیروگاه‌های اتمی ساخته‌شده در آمریکا از دهه ۱۹۷۰ تاکنون به طور میانگین ۲۴۱٪ بیش‌برآورد هزینه داشته‌اند (یعنی هزینه نهایی تقریباً ۲.۴ برابر بودجه اولیه). در اروپا نیز پروژه‌هایی نظیر نیروگاه «اولکیلوتو-۳» فنلاند یا «فلامانویل-۳» فرانسه با بیش از یک دهه تاخیر و چند برابر شدن هزینه مواجه شدند که توجیه اقتصادی آن‌ها را دشوار کرده است. عوامل مختلفی در گران‌شدن انرژی هسته‌ای نقش دارند: سختگیرانه‌تر شدن استانداردهای ایمنی پس از حوادث (که البته فقط بخشی از افزایش هزینه را توضیح می‌دهد)، پیچیدگی زنجیره تامین قطعات ویژه رآکتور، کمبود «منحنی یادگیری» (چون ساخت رآکتور جدید به ندرت اتفاق می‌افتد)، و دوره ساخت طولانی که خود ریسک مالی پروژه را بالا می‌برد. در مقابل، انرژی‌های تجدیدپذیر در دو دهه اخیر شاهد کاهش چشمگیر هزینه بوده‌اند. پیشرفت فناوری و تولید انبوه باعث شده قیمت برق خورشیدی و بادی طی حدود ۱۰ سال بیش از ۸۰٪ کاهش یابد، به طوری که امروز در بسیاری مناطق، برق بادی/خورشیدی ارزان‌تر از برق هسته‌ای جدید است. این واقعیت در آمار سرمایه‌گذاری جهانی نیز منعکس است: بین سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۳ حدود ۵۷٪ سرمایه‌گذاری جدید نیروگاهی در دنیا به تجدیدپذیرها اختصاص یافته، در حالی که سهم انرژی هسته‌ای تنها ۳٪ بوده است. به گفته نائومی اورسکس (تاریخ‌نگار علم)، تاکنون هیچ کشوری نتوانسته یک صنعت هسته‌ای ایمن، موفق و رقابت‌پذیر در محیط بازار آزاد ایجاد کند؛ این صنعت تقریباً همیشه نیازمند یارانه دولتی و حمایت ویژه بوده است.
  • زیرساخت و انعطاف‌پذیری فنی: نیروگاه‌های هسته‌ای معمولاً نقش تأمین بار پایه (Base-load) را ایفا می‌کنند؛ یعنی برق مداوم و پایداری تولید می‌کنند که برای تامین مصرف ثابت شبکه مناسب است. مزیت آنها تولید قابل‌اطمینان و پیوسته (با ضریب ظرفیت بالا) است و وابسته به شرایط آب‌وهوا نیست. اما از سوی دیگر، رآکتورهای اتمی انعطاف کمتری در کاهش یا افزایش سریع تولید دارند و تنظیم خروجی آن‌ها زمان‌بر است. در یک سیستم برق که سهم عمده را منابع متغیر (باد و خورشید) تشکیل می‌دهند، نیاز به نیروگاه‌هایی با انعطاف‌پذیری بالا وجود دارد تا نوسانات تولید را جبران کنند. در آلمان استدلال می‌شد که اتکا به هسته‌ای با سهم بالای تجدیدپذیرها سازگار نیست، زیرا برق هسته‌ای سخت‌تر می‌تواند خود را با تغییرات سریع تولید بادی/خورشیدی تطبیق دهد. در مقابل، نیروگاه‌های گازسوز یا واحدهای ذخیره انرژی (باتری، تلمبه‌ذخیره‌ای و در آینده هیدروژن) امکان تنظیم سریع دارند و بهتر در کنار منابع تجدیدپذیر عمل می‌کنند. بنابرین، انتخاب راه تجدیدپذیر مستلزم سرمایه‌گذاری در شبکه هوشمند، سامانه‌های ذخیره برق و نیروگاه‌های کمکی سریع‌الر‌فعال است. چالش دیگر پایداری شبکه است؛ با افزایش سهم خورشید و باد، نیاز به خدمات جانبی (کنترل فرکانس و ولتاژ) بیشتر می‌شود تا شبکه دچار ناپایداری نشود. آلمان برای رفع این چالش در حال نوسازی شبکه داخلی خود و نیز بهره‌گیری از اتصال به شبکه اروپا (واردات/صادرات برق برای تعدیل نوسانات) است. به طور کلی، هرچند ادغام درصد بالای تجدیدپذیرها پیچیده است، اما تجربه آلمان نشان داده که با برنامه‌ریزی فنی (گسترش خطوط انتقال از شمال پرباد به جنوب صنعتی، ایجاد بازار برق منعطف و غیره) قابل مدیریت می‌باشد؛ چنان‌که در سال ۲۰۲3 سهم برق تجدیدپذیر در مصرف ناخالص به حدود ۵۰٪ رسید بدون آن‌که خاموشی گسترده‌ای رخ دهد.
  • امنیت تامین و منابع داخلی: یکی از مباحث فنی-راهبردی این است که آیا کنار گذاشتن هسته‌ای امنیت عرضه انرژی را تضعیف کرد یا خیر. نیروگاه‌های اتمی به سوخت اورانیوم وابسته‌اند که آلمان باید آن را وارد کند (اغلب از کشورهای محدودی). در مقابل، باد و خورشید منابع بومی و نامحدود هستند. آلمان با اتکا بر تجدیدپذیرها تا حدی از واردات انرژی مستقل‌تر می‌شود، اگرچه به دلیل متناوب بودن آن‌ها همچنان نیازمند واردات برق یا گاز در برخی مواقع بود. منتقدان اشاره می‌کنند که آلمان برای جبران نوسانات باد/خورشید، پس از کنار گذاشتن اتمی وابسته به گاز وارداتی (به‌ویژه از روسیه) شد و این وابستگی در بحران ۲۰۲۲ آسیب‌پذیری امنیتی ایجاد کرد. این استدلال تا حدی درست است؛ آلمان در دهه ۲۰۱۰ مصرف گاز خود را افزایش داد تا هم نیروگاه‌های قدیمی زغال‌سوز را کنار بگذارد و هم پشتوانه‌ای برای دوره‌های کم‌بادی/کم‌آفتابی داشته باشد. وابستگی به گاز روسیه (۴۰٪ از مصرف پیش از جنگ) در سال ۲۰۲۲ تبدیل به بحران شد و دولت مجبور به احیای موقت نیروگاه‌های زغال‌سنگ و واردات گاز مایع گران‌قیمت گردید. با این حال، موافقان انرژی‌وند می‌گویند این یک مشکل گذراست و با توسعه ذخیره‌سازی (مثلاً هیدروژن سبز) می‌توان در آینده بدون نیاز به سوخت فسیلی، شبکه‌ای متکی بر تجدیدپذیر ۸۰-۱۰۰٪ داشت. شایان ذکر است که خود انرژی هسته‌ای نیز تضمینی برای امنیت کامل نبود؛ کشورهای دارای سهم بالای اتمی (مثل فرانسه) در سال‌های اخیر گاه دچار کمبود برق شدند (مثلاً در ۲۰۲۲ نیمی از رآکتورهای فرانسه به دلیل تعمیرات و مشکلات فنی از کار افتادند و این کشور مجبور به واردات برق از آلمان و حتی استفاده بیشتر از نیروگاه‌های زغال‌سنگ خود شد). بنابراین، هیچ فناوری‌ای مصون از چالش نیست: هسته‌ای با ریسک در دسترس بودن نیروگاه‌ها و تامین سوخت روبروست و تجدیدپذیرها با نوسان طبیعی منابع. آلمان ترجیح داد چالش دوم را بپذیرد که به عقیده تصمیم‌گیرانش در بلندمدت با پیشرفت فناوری قابل حل‌تر است.
  • هزینه‌های اجتماعی و جانبی: تصمیمات انرژی علاوه بر هزینه مستقیم تولید برق، تبعات اقتصادی-اجتماعی گسترده دارند. در آلمان، حمایت از تجدیدپذیرها از طریق تعرفه تضمینی خرید (Feed-in Tariff) و یارانه، طی سال‌ها هزینه چشمگیری برای مصرف‌کنندگان داشت. برآورد شده که فقط پرداختی‌های یارانه‌ای به تولیدکنندگان انرژی پاک تا سال ۲۰۲۰ بالغ بر ۶۸۰ میلیارد یورو بوده است. در سال ۲۰۱۳ وزیر محیط زیست آلمان هشدار داد که کل هزینه‌های انرژی‌وند ممکن است تا اواخر دهه ۲۰۳۰ به حدود ۱ تریلیون یورو برسد. این هزینه عمدتاً از طریق سرفصل EEG (عوارض تجدیدپذیرها) روی قبض برق خانوارها و کسب‌وکارهای کوچک اعمال شد، در حالی که صنایع بزرگ از آن معاف بودند. پیامد آن، افزایش قابل توجه قیمت برق برای مصرف‌کنندگان بود؛ به طوری که در سال ۲۰۱۶ بهای برق خانگی در آلمان بیش از ۹۰٪ نسبت به سال ۲۰۰۰ رشد کرده و به یکی از بالاترین نرخ‌ها در اروپا تبدیل شده بود. این موضوع انتقاداتی را درباره عدالت اجتماعی برانگیخت (مشکل «فقر انرژی» برای اقشار کم‌درآمد). در واقع، در میانه دهه ۲۰۱۰ سالانه صدها هزار خانوار آلمانی به دلیل ناتوانی در پرداخت قبض، موقتاً برقشان قطع می‌شد. هرچند دولت بعدها با اصلاح مکانیزم‌ها و حذف تدریجی عوارض، فشار هزینه‌ای را کاهش داد، اما واضح است که مسیر تجدیدپذیرها بدون هزینه نبوده است. از سوی دیگر، حامیان این مسیر اشاره می‌کنند که سرمایه‌گذاری سنگین آلمان در سال‌های ۲۰۰۰-۲۰۱۵ کمک کرد قیمت فناوری‌های پاک در دنیا سقوط کند و امروز بهره‌برداری از آن‌ها بسیار به‌صرفه‌تر شود – یک نوع سرمایه‌گذاری پیشتازانه که منافع جهانی داشته است. همچنین برق بادی و خورشیدی با هزینه عملیاتی بسیار پایین (تقریباً صفر) موجب کاهش قیمت عمده‌فروشی برق در بازار شده‌اند، اگرچه مصرف‌کننده نهایی لزوماً همان کاهش را احساس نکرده به دلیل وجود مالیات و عوارض.

در سوی مقابل، کنار گذاشتن تدریجی هسته‌ای نیز برای دولت هزینه‌بر بود. شرکت‌های برق آلمان بابت از دست دادن عمر باقیمانده نیروگاه‌هایشان درخواست غرامت کردند و دولت مجبور شد میلیاردها یورو بابت تعطیلی زودتر از موعد رآکتورها به آن‌ها بپردازد. همچنین مشکل مدیریت پسماندهای هسته‌ای و برچیدن نیروگاه‌ها هزینه قابل توجهی در دهه‌های آتی خواهد داشت که عملاً دولت و نسل‌های آینده باید آن را متقبل شوند. بنابراین، در بعد اقتصادی، هم مسیر هسته‌ای و هم مسیر تجدیدپذیر چالش‌های خود را داشت. انتخاب آلمان نشان‌دهنده ترجیح جامعه به پرداخت هزینه مالی بالاتر برای تجدیدپذیرها به جای پذیرش ریسک‌های فناوری هسته‌ای بوده است.

جنبه‌های زیست‌محیطی، اخلاقی و امنیتی

ایمنی و محیط‌زیست: دغدغه اصلی منتقدان انرژی هسته‌ای، خطر بروز حوادث فاجعه‌بار و پیامدهای بلندمدت آن بوده است. حوادثی مثل چرنوبیل و فوکوشیما نشان دادند که حتی در کشورهای صنعتی و پیشرفته نیز احتمال خطای انسانی، نقص فنی یا بلایای غیرمترقبه می‌تواند به پخش مواد رادیواکتیو در محیط بینجامد و سلامت میلیون‌ها نفر را تهدید کند. عمر متوسط رآکتورهای جهان حدود ۳۰-۴۰ سال است و هرچه نیروگاه‌ها قدیمی‌تر شوند، ریسک مشکلات فنی افزایش می‌یابد. آلمان نگران ایمنی نیروگاه‌های سالخورده خود (بسیاری ساخت دهه ۷۰ و ۸۰) بود و همچنین با دیده تردید به نیروگاه‌های قدیمی کشورهای همسایه می‌نگریست که فراتر از عمر طراحی‌شده فعالیت می‌کنند و گهگاه دچار نقص و نشت مواد رادیواکتیو می‌شوند. علاوه بر حوادث ناگهانی، معضل پسماند هسته‌ای یک نگرانی محیط‌زیستی-اخلاقی جدی است؛ سوخت مصرف‌شده نیروگاه‌ها برای هزاران سال پرتوزا باقی می‌ماند و هنوز هیچ کشور جهان یک مخزن نهایی دائمی مورد اجماع برای دفن این زباله‌ها ایجاد نکرده است. آلمان نیز پس از سال‌ها جستجو، محل نهایی دفن ضایعات پرتوزا را تعیین نکرده و تنها مخازن موقتی دارد. از دید بسیاری از آلمانی‌ها، تولید زباله‌ای که حل آن بر عهده نسل‌های آینده باشد یک بی‌مسئولیتی اخلاقی است. این احساس اخلاقی، به‌ویژه در فرهنگ سیاسی متأثر از جنبش‌های صلح و محیط‌زیست، بسیار قوی بوده است.

در مقابل، طرفداران انرژی هسته‌ای استدلال می‌کنند که آلودگی ناشی از سوخت‌های فسیلی نیز هر سال باعث مرگ و بیماری هزاران نفر می‌شود و نباید فقط به ریسک کم وقوع حادثه هسته‌ای تمرکز کرد. آمارها نشان می‌دهد میزان مرگ‌ومیر (بر اثر حوادث یا آلودگی) به ازای تولید هر واحد انرژی در نیروگاه‌های هسته‌ای بسیار کمتر از نیروگاه‌های زغال‌سنگ و حتی گاز است. بر اساس یک برآورد، انرژی هسته‌ای تنها حدود ۰٫۰۳ مرگ به ازای هر تراوات‌ساعت تولید برق موجب می‌شود (شامل اثرات تشعشعات و حوادث)، در حالی که این رقم برای زغال‌سنگ حدود ۲۵ مرگ بر تراوات‌ساعت است. به این ترتیب، برخی کارشناسان معتقدند کنار گذاشتن هسته‌ای به قیمت تداوم استفاده بیشتر از سوخت فسیلی، خود تبعات جدی برای سلامت و محیط‌زیست داشته است. در واقع، یک پژوهش دانشگاهی و نیز یک مطالعه اخیر NBER (مؤسسه ملی تحقیقات اقتصادی آمریکا) نتیجه گرفته‌اند که خروج هسته‌ای آلمان منجر به «هزاران مورد مرگ زودرس قابل پیشگیری» شده که ناشی از افزایش آلودگی هوا بر اثر سوزاندن سوخت‌های فسیلی بجای برق اتمی بوده است . این نقد مهمی است که باید در ارزیابی زیست‌محیطی مورد توجه قرار گیرد: آلمان اگر نیروگاه‌های اتمی را زود تعطیل نمی‌کرد، شاید می‌توانست زغال‌سنگ را زودتر کاهش دهد و جان انسان‌ها را نجات دهد.

از جنبه تغییرات اقلیمی، انرژی هسته‌ای یک منبع کم‌کربن محسوب می‌شود و حذف آن بدون جایگزینی کامل با انرژی پاک، می‌تواند انتشار CO2 را بالا ببرد. آلمان در دهه ۲۰۱۰ به خاطر کاهش سهم هسته‌ای و اتکا به سوخت‌های فسیلی (بخصوص زغال‌سنگ) یکی از کربن‌برترین شبکه‌های برق در اروپای غربی بود. طبق آمار، شدت انتشار کربن برق آلمان چندین برابر همسایگانی چون فرانسه و سوئد (با سهم بالای هسته‌ای/آبی) بوده و از این نظر در اروپا فقط لهستان و چک شرایط بدتری داشته‌اند. منتقدان می‌گویند این با ادعای رهبری اقلیم توسط آلمان در تضاد است. البته آلمان برنامه دارد تمام نیروگاه‌های زغال‌سوز خود را حداکثر تا سال ۲۰۳۰ تعطیل کند (هدف‌گذاری فعلی دولت ائتلافی) و با تحقق این امر، شدت انتشار برق به سرعت افت خواهد کرد. در واقع، استراتژی حامیان انرژی‌وند این بوده که ابتدا هسته‌ای را کنار بگذارند و همزمان ظرفیت عظیم بادی/خورشیدی ایجاد کنند و سپس در گام بعدی زغال‌سنگ را حذف نمایند. میزان موفقیت این راهبرد در کاهش نهایی انتشار کربن تا پایان دهه حاضر مشخص خواهد شد.

دلایل اخلاقی و فرهنگی: همانطور که اشاره شد، در آلمان انرژی هسته‌ای صرفاً یک موضوع فنی-اقتصادی نبود بلکه جنبه‌های ارزشی و هویتی نیز داشت. جنبش صلح (ضد سلاح هسته‌ای) در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ بسیار نیرومند بود و بسیاری از چهره‌های آن همان افرادی بودند که با نیروگاه هسته‌ای نیز مخالفت می‌کردند. از نظر آن‌ها، تمایز چندانی بین بمب اتم و نیروگاه اتمی نبود؛ هر دو زاییده نگرش تکنوکراتیکی محسوب می‌شد که طبیعت و بشریت را در معرض خطر قرار می‌دهد. علاوه بر این، عدالت بین‌نسلی یکی از دغدغه‌های اخلاقی بود: اینکه نسلی برق ارزان مصرف کند ولی صدها نسل بعد تاوان زباله‌های اتمی آن را بدهند، از منظر بسیاری از آلمانی‌ها ناعادلانه بود. لذا مسئولیت اخلاقی حکم می‌کرد که تا جایی ممکن، مسئله‌ای لاینحل برای آیندگان به جا نگذارند. همچنین ایده‌ای تحت عنوان گذار انرژی دموکراتیک توسط سبزها مطرح می‌شد؛ بدین معنی که انرژی تجدیدپذیر به دلیل ماهیت غیرمتمرکز خود می‌تواند به مردم عادی امکان مشارکت در تولید انرژی بدهد (مانند نصب پنل خورشیدی روی پشت‌بام یا سهیم‌شدن در یک تعاونی نیروگاه بادی محلی). این امر موجب تقویت دموکراسی و مردم‌سالاری انرژی می‌شود، چون مردم بجای وابستگی به چند شرکت بزرگ، خود تولیدکننده و ذینفع انرژی می‌شوند. در مقابل، انرژی هسته‌ای بسیار متمرکز و انحصاری است؛ تنها دولت‌ها و شرکت‌های عظیم توان احداث و بهره‌برداری از آن را دارند و شهروند عادی نمی‌تواند در حیاط خانه خود رآکتور بگذارد. از این رو، از دیدگاه سبزها و بسیاری از جنبش‌های محلی، نیروگاه هسته‌ای نماد تمرکز قدرت و بی‌اختیار بودن شهروندان در تصمیم‌گیری انرژی بود. اعتراضات وسیع علیه نیروگاه‌ها نیز به خاطر کنار گذاشته شدن نظر جوامع محلی در محل‌یابی آن‌ها بود. این انگیزه‌های اجتماعی و سیاسی نقش مهمی در رد گزینه هسته‌ای در آلمان داشت. به بیان دیگر، آلمانی‌ها مسئله انرژی را تنها بر اساس معیار کارایی یا هزینه نگاه نکردند، بلکه با ارزش‌های بنیادین خود سنجیدند و بسیاری آن را در تضاد با فرهنگ زیست‌محیطی و صلح‌طلبانه کشورشان یافتند.

فرصت‌ها و چالش‌های دو مسیر (هسته‌ای و تجدیدپذیر)

برای جمع‌بندی مباحث فنی، اقتصادی و اجتماعی، در این بخش مزایا و معایب بالقوه هر یک از دو گزینه (حفظ و توسعه هسته‌ای در مقابل گذار به انرژی‌های پاک) را مرور می‌کنیم:

➕ انرژی هسته‌ای – فرصت‌ها و مزایا: نیروگاه‌های اتمی قادر به تولید مداوم حجم بزرگی از برق بدون انتشار گازهای گلخانه‌ای هستند. از منظر تغییرات اقلیمی، این یک مزیت بزرگ است زیرا می‌تواند جایگزین سوخت‌های فسیلی شود و انتشار CO2 را کاهش دهد. برخی کارشناسان معتقدند اگر آلمان نیروگاه‌های هسته‌ای خود را حفظ می‌کرد، می‌توانست سرعت کاهش انتشار را افزایش دهد و به عنوان مثال استفاده از نیروگاه‌های زغال‌سنگ آلاینده را زودتر خاتمه دهد. همچنین، فناوری هسته‌ای چگالی انرژی بالایی دارد؛ مقدار کمی سوخت اورانیوم انرژی بسیار بیشتری نسبت به چندین توربین بادی یا هکتارهای مزرعه خورشیدی تولید می‌کند. بنابراین از نظر استفاده از زمین، نیروگاه‌های هسته‌ای فضای کمتری اشغال می‌کنند. استمرار عملکرد نیروگاه‌های اتمی همچنین می‌توانست امنیت تامین برق آلمان را در طی دوران گذار تضمین کند تا اینکه سهم تجدیدپذیرها به اندازه کافی بالا رود. به لحاظ صنعتی، آلمان در دهه‌های گذشته صاحب فناوری و تخصص بالایی در زمینه مهندسی هسته‌ای بود (شرکت زیمنس در ساخت رآکتورها مشارکت داشت) و می‌توانست با سرمایه‌گذاری جدید، این صنعت را به‌روز کند و حتی صادرکننده فناوری بماند. برخی از همسایگان آلمان (فرانسه، انگلستان) دقیقاً چنین رویکردی اتخاذ کردند و بر روی نسل‌های جدید رآکتور یا مدل‌های نو (مثل SMRها یا راکتورهای کوچک مدولار) سرمایه‌گذاری می‌کنند. همچنین انرژی هسته‌ای در مقایسه با منابع متناوب، نیاز کمتری به ذخیره‌سازی و مدیریت شبکه دارد؛ یک نیروگاه اتمی بزرگ می‌تواند نقش ستونی پایدار در شبکه داشته باشد و چرخش توربین‌های سنکرون آن به حفظ فرکانس شبکه کمک می‌کند. به لحاظ هزینه اجتماعی، ادامه کار نیروگاه‌های اتمی موجود (تا پایان عمر طراحی) معمولاً از نظر اقتصادی به‌صرفه است زیرا سرمایه ساخت آن‌ها پیش‌تر صرف شده و برق نسبتاً ارزانی تولید می‌کنند. بنابراین منتقدان می‌گویند آلمان می‌توانست اجازه دهد این نیروگاه‌ها تا پایان عمرشان کار کنند و در این مدت گذار به تجدیدپذیر را نیز پیش ببرد، بدون آنکه عجله در خاموش‌کردنشان کند.

➖ انرژی هسته‌ای – چالش‌ها و معایب: بزرگ‌ترین عیب همان ریسک حادثه و بحران ایمنی است که به تفصیل بررسی شد. یک اشتباه یا رخداد غیرمنتظره در رآکتور می‌تواند پیامدهایی فراتر از مرزهای ملی داشته باشد (چنانکه چرنوبیل کشورهای زیادی را متاثر کرد) و هزینه‌های سرسام‌آوری (جانی، مالی و محیط‌زیستی) به بار آورد. موضوع بعدی پسماند هسته‌ای است که هنوز راه‌حل قطعی و قابل‌اطمینانی برای آن وجود ندارد و تا ده‌ها هزار سال خطرناک خواهد بود – مسئولیتی که شاید هیچ کشوری مایل نباشد به تنهایی عهده‌دار آن شود. از نظر اقتصادی، ساخت نیروگاه جدید هسته‌ای دست‌کم در اروپا بسیار گران‌تر و کندتر از توسعه ظرفیت معادل خورشیدی/بادی است. درحالی‌که یک مزرعه بزرگ خورشیدی ظرف چند ماه و یک مزرعه بادی طی یکی دو سال ساخته می‌شود، تکمیل یک نیروگاه اتمی ممکن است بیش از یک دهه زمان ببرد. به عنوان مثال، نیروگاه اولکیلوتو-۳ در فنلاند که ۱۶۰۰ مگاوات ظرفیت دارد از ۲۰۰۵ تا ۲۰۲2 (۱۷ سال) در دست ساخت بود و نیروگاه مشابهی در فرانسه (فلامانویل) نیز از ۲۰۰۷ تاکنون به بهره‌برداری نرسیده است. چنین بازه‌های زمانی بلندی با فوریت اهداف اقلیمی (کاهش ۵۰٪ انتشار تا ۲۰۳۰) سازگار نیست. بنابراین آلمان استدلال می‌کرد که برای عمل به تعهدات آب‌وهوایی، باید روی راه‌حل‌های سریع‌تری مثل تجدیدپذیرها متمرکز شد و انرژی هسته‌ای گزینه انعطاف‌پذیری در این چارچوب نیست. به علاوه، سرمایه‌گذاری سنگین در انرژی اتمی ممکن بود منابع مالی و انسانی را از توسعه انرژی پاک منحرف کند؛ پروفسور ميراندا شروئرز اشاره می‌کند که آلمان توانست در زمینه تجدیدپذیرها پیشتاز شود چون بودجه و منابعی که می‌توانست صرف هسته‌ای شود را به مسیر انرژی پاک هدایت کرد . از منظر سیاسی، مخالفت شدید بخش بزرگی از جامعه با انرژی اتمی خود یک مانع عملی مهم بود – اجرای پروژه‌ای که اعتماد عمومی را ندارد دشوار و پرهزینه است (به دلیل هزینه‌های تامین امنیت سایت‌ها در برابر اعتراضات، بروکراسی طولانی برای مجوز و...). نکته دیگر وابستگی به واردات اورانیوم است؛ آلمان هیچ معدن اورانیومی ندارد و در صورت تداوم مسیر هسته‌ای، برای تامین سوخت به کشورهایی مانند کانادا، قزاقستان یا حتی روسیه نیازمند می‌بود که این خود چالشی برای امنیت تامین محسوب می‌شود (همانگونه که وابستگی به گاز مشکل‌ساز شد). در مجموع، رهبران آلمان در دهه ۲۰۱۰ به این جمع‌بندی رسیدند که معایب و ریسک‌های انرژی اتمی بر مزایای آن می‌چربد و لذا تمرکز کشور باید بر گزینه‌های دیگر باشد.

➕ انرژی‌های تجدیدپذیر – فرصت‌ها و مزایا: گذار به منابع پاک برای آلمان فرصت‌های نوینی ایجاد کرد. نخست آنکه آلمان از پیشگامان سرمایه‌گذاری وسیع در این حوزه بود و این مزیت فناوری و صنعتی برای کشور به همراه داشت. در اوایل دهه ۲۰۱۰، حدود ۴۰۰ هزار شغل در بخش انرژی‌های تجدیدپذیر در آلمان ایجاد شده بود که چند برابر مشاغل صنعت هسته‌ای بود (که شاید ده‌ها هزار نفر را شامل می‌شد). شرکت‌های آلمانی در زمینه توربین‌های بادی (مانند Enercon، Siemens Gamesa) و فناوری خورشیدی جزو برترین‌های جهان شدند و آلمان برای مدتی بزرگ‌ترین بازار خورشیدی دنیا بود. هرچند بعدها با رقابت چین، بخشی از این صنعت افول کرد، اما هنوز هم آلمان در مهندسی انرژی‌های نو جایگاه بالایی دارد. مزیت دیگر، کاهش آلودگی هوا و اثرات زیست‌محیطی محلی است؛ توربین بادی و پنل خورشیدی در مرحله بهره‌برداری تقریباً هیچ آلودگی یا انتشاری ندارند. جایگزینی نیروگاه‌های زغال‌سوز با بادی/خورشیدی از منظر بهبود کیفیت هوا بسیار حائز اهمیت است و می‌تواند از مرگ‌ومیر ناشی از بیماری‌های مرتبط با آلودگی بکاهد (مزیتی که شاید در کوتاه‌مدت بخاطر حذف هسته‌ای به تعویق افتاد، ولی با حذف زغال‌سنگ محقق خواهد شد). پایداری و نامحدود بودن منابع نیز یک نقطه قوت بلندمدت است؛ خورشید و باد برخلاف اورانیوم یا سوخت فسیلی تمام‌شدنی نیستند و مشکل پسماند خطرناک هم ندارند. از دید اجتماعی، همانطور که گفته شد انرژی پاک توزیع‌شده را می‌توان دموکراتیک‌تر دانست که مشارکت مردم و جوامع محلی را جلب می‌کند. نمونه‌های زیادی در آلمان وجود دارد که تعاونی‌های روستایی نیروگاه بادی احداث کرده یا خانوارها از طریق نصب پنل، تولیدکننده برق شده‌اند و حتی مازاد را به شبکه می‌فروشند. این مدل کسب‌وکار جدید، درآمدزایی محلی و تنوع اقتصادی نیز ایجاد کرده است. از منظر بین‌المللی، آلمان با این گذار سبز توانست نوعی دیپلماسی اقلیمی رهبری‌کننده داشته باشد و دیگران را (حداقل در حرف) به پیروی تشویق کند. هرچند بسیاری کشورها دقیقاً مسیر آلمان را انتخاب نکردند، اما اجماع جهانی بر سر توسعه تجدیدپذیرها در دهه گذشته تقویت شده که نمی‌توان نقش آلمان را در آن نادیده گرفت. در زمینه امنیت انرژی، در بلندمدت یک سیستم برق متکی بر تجدیدپذیر و ذخیره‌ساز داخلی، امن‌ترین و مستقل‌ترین سیستم خواهد بود زیرا از نوسانات بازارهای جهانی سوخت مصون است. به عنوان آخرین مزیت، باید یادآور شد که هزینه تولید برق پاک در حال حاضر در بسیاری مناطق رقابتی یا حتی ارزان‌تر از سایر گزینه‌هاست و لذا پس از گذار اولیه پرهزینه، آینده انرژی آلمان با منابع تجدیدپذیر می‌تواند کم‌هزینه‌تر و پایدارتر باشد.

➖ انرژی‌های تجدیدپذیر – چالش‌ها و معایب: بزرگ‌ترین چالش منابع متناوب، ناپیوستگی تولید است. خورشید فقط در روز می‌تابد و باد همیشه در حال وزیدن نیست؛ از این رو، تامین برق ۲۴ ساعته صرفاً با اتکا به این منابع دشوار است مگر آنکه زیرساخت‌های مکمل فراهم شود. در دوره گذار، آلمان برای مواقع کم‌بادی مجبور شد نیروگاه‌های زغال‌سنگ و گاز خود را آماده‌به‌کار نگه دارد و این به معنی ادامه انتشار آلاینده‌ها بود. همان‌طور که منتقدان اشاره می‌کنند، در سال ۲۰۲۲ با کاهش دسترسی به گاز، آلمان مصرف زغال‌سنگ خود را ۸٪ افزایش داد تا کمبود برق را جبران کند، در حالی که استفاده از برق هسته‌ای در همان سال تقریباً ۵۰٪ کاهش یافت. این وضعیت که «سوزاندن زغال به جای استفاده از رآکتورهای موجود» توصیف شد، از نظر بسیاری قابل قبول نبود و آن را نقطه ضعف رویکرد انرژی‌وند دانستند. لذا یکی از معایب مسیر آلمان این بود که در دهه ۲۰۱۰ کاهش انتشار CO2 آنچنان که انتظار می‌رفت سریع نبود و بعضاً دچار عقب‌گرد شد. حتی طبق شاخص عملکرد محیط‌زیستی دانشگاه ییل، رتبه آلمان در دهه گذشته به دلیل روند کند کاهش کربن افت کرد، به طوری که اکثر کشورهای پیشرو امتیاز خود را بهبود دادند ولی امتیاز آلمان کاهش یافت. چالش دیگر، تأمین برق پایدار در زمستان‌های کم‌آفتاب و کم‌باد است؛ آلمان با سرمایه‌گذاری در اتصال‌های برقی اروپایی و واردات از همسایگان تا حدی این ریسک را مدیریت می‌کند، ولی این وابستگی متقابل نیز مورد انتقاد برخی است که می‌گویند آلمان عملاً روی برق هسته‌ای فرانسه یا برق آبی اسکاندیناوی حساب می‌کند در زمان کمبود. البته آمارها نشان می‌دهد که حتی پس از خروج هسته‌ای، واردات برق آلمان وابسته به برق اتمی فرانسه نبوده و عمدتاً از کشورهای مملو از تجدیدپذیر (دانمارک، نروژ با باد و آبی) وارد کرده است. معضل دیگر، پذیرش محلی پروژه‌های تجدیدپذیر است؛ با اینکه جامعه آلمان در کل حامی انرژی پاک است، اما برخی جوامع محلی نسبت به نصب توربین بادی در نزدیکی محل زندگیشان یا ساخت خطوط انتقال جدید معترض بوده‌اند (پدیده Nimby). این موضوع گاهی روند اجرای پروژه‌ها را کند می‌کند. از دید اقتصادی، برق تجدیدپذیر به سبب نیاز به زیرساخت ذخیره‌سازی و شبکه هوشمند، دارای هزینه‌های پنهان یکپارچه‌سازی است که باید لحاظ شود. به عنوان مثال، زمانی‌که باد شدیدی می‌وزد و تولید برق بیش از نیاز است، قیمت برق در بازار ممکن است منفی شود (تولیدکننده به مصرف‌کننده پول بدهد تا برق بگیرد)؛ در این مواقع مصرف‌کنندگان عادی سودی نمی‌برند بلکه هزینه اضافی بر دوش سیستم یارانه‌ای می‌افتد. منتقدان این را اتلاف منابع می‌دانند. همچنین نیاز به مواد اولیه برای ساخت پنل‌ها و توربین‌ها (مانند فلزات نادر) خود چالشی ژئوپلیتیک است که البته در مقایسه با چالش سوخت‌های فسیلی و پرتوزا کمتر حاد به نظر می‌رسد. در مجموع، مسیر تجدیدپذیر مستلزم حل مشکلات فنی پیچیده و سرمایه‌گذاری مداوم در فناوری‌های مکمل است؛ آلمان با آگاهی از این چالش‌ها، آن را انتخاب کرد به این امید که نوآوری تکنولوژیک و گذر زمان موانع را برطرف کند.

مزایا و معایب مسیر انتخاب‌شده توسط آلمان تا سال ۲۰۲۵

اکنون با گذشت حدود ۱۵ سال از آغاز رسمی سیاست انرژی‌وند و تکمیل خروج هسته‌ای، می‌توان ارزیابی شفاف‌تری از پیامدهای مثبت و منفی این راهبرد داشت. در این بخش دستاوردها و کاستی‌های مسیر آلمان را تا سال ۲۰۲۵ مرور می‌کنیم:

دستاوردها و مزایا: آلمان موفق شده است به طور کامل از انرژی هسته‌ای خارج شود و در عین حال امنیت تامین برق خود را حفظ کند. برخلاف هشدارها، خاموشی گسترده یا بحران برق رخ نداد و شبکه توانست بدون ۸ گیگاوات ظرفیت اتمی آخر (سه نیروگاه نهایی) پایدار بماند . این امر تا حد زیادی به دلیل رشد چشمگیر ظرفیت تجدیدپذیرها بوده است. در سال ۲۰۲۲ سهم انرژی‌های تجدیدپذیر به حدود ۴۴٪ تولید برق آلمان رسید و در سال ۲۰۲۳ تولید برق پاک رکورد جدیدی ثبت کرد. طی سال اول پس از خاموشی رآکتورهای آخر، تولید اضافی منابع بادی/خورشیدی حدود ۳۰ تراوات‌ساعت بیشتر از سال قبل بود که عملاً خلا برق هسته‌ای (حدود ۳۰ تراوات‌ساعت در سال) را پر کرد . نتیجه آن، کاهش استفاده از نیروگاه‌های زغال‌سنگ به پایین‌ترین سطح طی ۶۰ سال اخیر بود. آمار نشان می‌دهد انتشار گازهای گلخانه‌ای بخش انرژی آلمان در سال ۲۰۲۳ نسبت به ۲۰۲۲ حدود ۱۰٪ کاهش یافت که بخشی از آن به خاطر رشد تجدیدپذیرها و کاهش سوخت فسیلی پس از خروج اتمی بوده است. حتی قیمت‌های برق که در بحران ۲۰۲۲ اوج گرفته بود، در اواخر ۲۰۲۳ تعدیل شد و به سطح قبل از بحران بازگشت. از منظر فناوری، آلمان اکنون زیرساخت قابل ملاحظه‌ای در انرژی‌های پاک دارد که پایه رسیدن به هدف بعدی (۸۰٪ برق تجدیدپذیر تا ۲۰۳۰) خواهد بود. شکل زیر روند افزایش سهم برق تجدیدپذیر در آلمان از ۱۹۹۰ تا ۲۰۲۴ را نشان می‌دهد که چگونه این کشور توانسته طی سه دهه سهم پاک‌ها را از نزدیک صفر به بیش از نیمی از مصرف برق برساند:

نمودار رشد سهم انرژی‌های تجدیدپذیر در مصرف برق آلمان (۱۹۹۰–۲۰۲۴). میله‌های آبی تولید سالانه برق پاک (تراوات‌ساعت) و خط زرد درصد سهم آن را نمایش می‌دهند. همان‌طور که دیده می‌شود، سهم تجدیدپذیرها از زیر ۵٪ در دهه ۹۰ به حدود ۵۰٪ در اوایل دهه ۲۰۲۰ رسیده است. آلمان هدف ۸۰٪ سهم برق پاک تا سال ۲۰۳۰ را تعیین کرده است که با خط چین نارنجی نشان داده شده.
نمودار رشد سهم انرژی‌های تجدیدپذیر در مصرف برق آلمان (۱۹۹۰–۲۰۲۴). میله‌های آبی تولید سالانه برق پاک (تراوات‌ساعت) و خط زرد درصد سهم آن را نمایش می‌دهند. همان‌طور که دیده می‌شود، سهم تجدیدپذیرها از زیر ۵٪ در دهه ۹۰ به حدود ۵۰٪ در اوایل دهه ۲۰۲۰ رسیده است. آلمان هدف ۸۰٪ سهم برق پاک تا سال ۲۰۳۰ را تعیین کرده است که با خط چین نارنجی نشان داده شده.



از منظر اجتماعی و سیاسی، مسیر آلمان موجب تقویت اعتماد جامعه به سیاست‌گذاری اقلیمی شد؛ دولت‌ها نشان دادند که به صدای مردم در مخالفت با هسته‌ای گوش داده‌اند و یک مطالبه دیرین را عملی کرده‌اند. این خود سرمایه اجتماعی مهمی به همراه داشت. جنبش‌های زیست‌محیطی و حزب سبز نیز از حاشیه به متن قدرت آمدند و توانستند بخشی از برنامه خود را محقق کنند. ضمن اینکه آلمان توانست چهره‌ای پیشرو در دیپلماسی سبز ارائه دهد و ابتکاراتی مانند «گزارش وضعیت جهانی انرژی هسته‌ای» یا همکاری‌های بین‌المللی در انرژی‌های نو را تقویت کند. بسیاری از کشورهای اروپایی (از جمله اتریش، دانمارک، ایرلند، ایتالیا، بلژیک و سوئیس) نیز یا هرگز سراغ انرژی هسته‌ای نرفتند یا تصمیم به خروج گرفتند که همسو با رویکرد آلمان است. به لحاظ اخلاقی، آلمان اکنون خود را کشوری می‌داند که تا حد امکان ریسک فاجعه اتمی و میراث زباله رادیواکتیو را از خاک خود دور کرده و این از دید بخش وسیعی از افکار عمومی یک موفقیت ارزنده است. هرچند هنوز مساله دفن پسماندهای قبلی پابرجاست، اما دست‌کم حجم آن دیگر افزایش نمی‌یابد.

معایب و انتقادات: در کنار این دستاوردها، مسیر انتخاب‌شده آلمان با انتقاداتی جدی نیز روبرو بوده است. یکی از مهم‌ترین آن‌ها افزایش انتشار CO2 در سال‌های اولیه پس از فوکوشیما بود. همان‌طور که پیش‌تر ذکر شد، آلمان برای پر کردن جای خالی نیروگاه‌های اتمی که بعد از ۲۰۱۱ تعطیل شدند، به سوخت‌های فسیلی (عمدتاً زغال‌سنگ داخلی و گاز وارداتی) متکی شد. نتیجه این شد که کاهش روند انتشار کربن در بخش برق متوقف گردید و حتی در برخی سال‌ها میزان انتشار رشد کرد. به طوری که در سال ۲۰۱۳ کارشناسان برآورد کردند خروج هسته‌ای تا سال ۲۰۲۰ حدود ۳۰۰ میلیون تن CO2 اضافی وارد جو می‌کند (تقریباً معادل خنثی شدن تمام صرفه‌جویی‌های طرح بهره‌وری انرژی اتحادیه اروپا). هرچند بعدها با رشد تجدیدپذیرها جبران شد، اما آلمان عملاً نتوانست به تمامی اهداف میانی کاهش انتشار خود برسد. مثلاً قرار بود تا ۲۰۲۰ انتشار گازهای گلخانه‌ای ۴۰٪ کمتر از ۱۹۹۰ شود که در عمل حدود ۳۷٪ کاهش محقق شد (البته رکود ناشی از کرونا نهایتاً این فاصله را پر کرد). وابستگی موقت به زغال‌سنگ نیز مغایر با اهداف اقلیمی بود و مورد انتقاد بین‌المللی قرار گرفت؛ برخی رسانه‌ها آلمان را متهم کردند که به خاطر "ترس غیرمنطقی از اتم"، سیاره را با سوزاندن زغال‌سنگ آلوده می‌کند. حتی در میان خود متخصصان محیط‌زیست جهان هم شکاف نظر پدید آمد: عده‌ای (مثل جیمز هانسن، دانشمند اقلیم) صراحتاً سیاست آلمان را اشتباه خواندند و گفتند باید نیروگاه‌های اتمی را فعال نگه می‌داشت تا زغال‌سنگ سریع‌تر حذف شود. این دیدگاه اقلیمی-فن‌سالارانه هرچند در آلمان اقلیت بود، اما در محافل جهانی بازتاب داشت و به بحث «نقش انرژی هسته‌ای در مقابله با تغییر اقلیم» دامن زد.

از منظر اقتصادی، همانطور که اشاره شد مصرف‌کننده آلمانی بهای گذار انرژی را با قبض‌های نسبتاً گران پرداخت کرده است. صنایع انرژی‌بر نیز از قیمت بالاتر برق در مقایسه با رقبا ابراز نگرانی می‌کردند. البته دولت برای حمایت از صنعت، آن‌ها را تا حدی از عوارض معاف کرد و بعداً با اصلاح بازار برق، روند افزایش قیمت را مهار نمود. اما هنوز هم در سال ۲۰۲۳ قیمت خرده‌فروشی برق در آلمان جزو بالاترین‌ها در اتحادیه اروپاست. این موضوع می‌تواند بر رقابت‌پذیری اقتصادی کشور اثر منفی بگذارد یا موجب نارضایتی شود. منتقدان همچنین به هزینه فرصت اشاره می‌کنند: سرمایه‌گذاری عظیم روی انرژی پاک شاید می‌توانست با رویکرد متوازن‌تری توزیع شود؛ مثلاً بخشی صرف بهبود ایمنی و تمدید عمر ایمن چند رآکتور می‌شد تا فشار بر شبکه و نیاز به نیروگاه‌های زغال‌سوز کم شود. طبق تحلیلی توسط شرکت PwC اسپانیا، تصمیم آلمان برای بستن نیروگاه‌های هسته‌ای «وابستگی به زغال و گاز را افزایش داده، انتشار CO2 و قیمت برق را بالا برده است». علاوه بر این، آلمان اکنون باید صدها میلیارد یورو صرف بازنشست‌سازی نیروگاه‌های اتمی قدیمی و مدیریت ده‌ها هزار متر مکعب زباله اتمی نماید که دهه‌ها ادامه خواهد داشت – منابعی که می‌توانستند در بخش‌های دیگر سرمایه‌گذاری شوند.

از جنبه سیاسی و راهبردی، برخی معتقدند سیاست انرژی‌وند آلمان نتوانسته دیگر کشورها را به پیروی ترغیب کند. بسیاری از کشورهای توسعه‌یافته همچنان روی انرژی هسته‌ای به عنوان بخشی از سبد کم‌کربن حساب می‌کنند (از آمریکا و فرانسه گرفته تا بریتانیا، چین، هند و حتی لهستان). به عبارتی، آلمان تا حدی در این مسیر تنها مانده است و منتقدان می‌گویند اگر فناوری هسته‌ای در آینده پیشرفت کند (مثل رآکتورهای مدرن کوچک یا پیشرفته)، آلمان از قافله آن عقب خواهد بود. از طرف دیگر، هواداران انرژی‌وند پاسخ می‌دهند که آلمان در ازای رها کردن هسته‌ای، در حوزه انرژی‌های نو پیشرو شد و همین پیشتازی بسیار ارزشمندتر است. آنها همچنین اشاره می‌کنند که خلاف تصور، صنعت انرژی هسته‌ای جهانی نیز در وضعیت افول بوده و سهم آن در تولید برق دنیا از اواسط دهه ۱۹۹۰ تاکنون کاهش یافته است؛ بنابراین شرط‌بندی آلمان روی آینده پاک، همسو با روندهای جهانی فناوری بوده است.

نتیجه‌گیری: موفقیت‌آمیز بودن یا نبودن این مسیر

تصمیم آلمان برای گذار انرژی منحصربه‌فردش، یک راهبرد جسورانه با پیامدهای چندبُعدی بود که ارزیابی موفقیت یا عدم موفقیت آن وابسته به معیارهای ارزیابی است. اگر معیار را تحقق اهداف اعلام‌شده آلمان بگذاریم – یعنی خروج کامل از هسته‌ای و توسعه عظیم تجدیدپذیرها – این کشور تاکنون بسیار موفق عمل کرده است. آلمان توانست بدون مشکل جدی برق، تمامی نیروگاه‌های اتمی خود را خاموش کند و در عین حال سهم انرژی‌های تجدیدپذیر را به حدود نیمی از برق مصرفی برساند. این یک تغییر ساختاری عظیم در یکی از بزرگ‌ترین اقتصادهای صنعتی جهان است که زمانی ۳۰٪ برقش از اتم تامین می‌شد. همچنین از منظر ایمنی و افکار عمومی، سیاست‌گذاران آلمانی به یکی از خواسته‌های تاریخی جامعه (آلمان عاری از اتم) جامه عمل پوشاندند و خطر وقوع فاجعه‌ای مانند چرنوبیل/فوکوشیما در خاک خود را به صفر رساندند.

اما اگر معیار را کوتاه‌مدت کاهش انتشار CO2 و هزینه‌های اقتصادی بگذاریم، می‌توان ایرادات قابل‌توجهی بر این مسیر وارد دانست. آلمان در دهه ۲۰۱۰ با وجود سرمایه‌گذاری سنگین، کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای را کندتر از برخی همتایان خود پیش برد و به خاطر جایگزینی برق هسته‌ای با برق زغال‌سنگ، به سومین شبکه آلاینده کربن در اروپا تبدیل شد. این امر به معنای تاثیر منفی بیشتر بر تغییرات اقلیمی جهانی و مرگ‌ومیر ناشی از آلودگی هوا بود که به عقیده برخی متخصصان می‌توانست اجتناب‌پذیر باشد. به علاوه، بار مالی گذار انرژی عمدتاً بر دوش مصرف‌کنندگان داخلی افتاد و بحث عدالت انرژی را پیش کشید.

با این حال، بسیاری از تحلیل‌گران تاکید می‌کنند که باید به تصویری بلندمدت‌تر نگریست. آلمان در نیمه اول این مسیر متحمل هزینه‌ها و کاستی‌هایی شد، اما اکنون در موقعیتی قرار دارد که نیمه دوم مسیر (حذف زغال‌سنگ و رسیدن به ۱۰۰٪ برق پاک تا ۲۰۳۵-۲۰۴۰) را سریع‌تر و با دردسر کمتر طی کند. خروج هسته‌ای شاید مانند ترمز اولیه عمل کرد، اما بلافاصله بعد از آن آلمان دوباره شتاب گرفته است: سال ۲۰۲3 آلایندگی برق کاهش محسوس داشت، استفاده از زغال‌سنگ به حداقل رسید و رکورد تولید بادی/خورشیدی ثبت شد. اگر آلمان بتواند طبق برنامه تا ۲۰۳۰ نیروگاه‌های زغال‌سوز را نیز ببندد و سهم ۸۰٪ تجدیدپذیر را محقق کند، آنگاه در دهه ۲۰۳۰ یکی از پاک‌ترین و پایدارترین سیستم‌های برق دنیا را خواهد داشت. در آن صورت، می‌توان گفت راهبرد انرژی‌وند در مجموع به هدف نهایی خود (سیستمی عاری از کربن و اتم) رسیده است. البته این مشروط به برطرف کردن چالش‌های باقیمانده (مثلاً توسعه زیرساخت ذخیره انرژی، تکمیل خطوط انتقال، تامین برق صنایع بزرگ در روزهای بدون باد/آفتاب و ...) است.

از منظر کارشناسان بی‌طرف، تجربه آلمان درس‌های مهمی به همراه دارد. نخست آنکه گذار همزمان از دو منبع (فسیلی و اتمی) کاری دشوار ولی امکان‌پذیر است، به شرط آنکه اراده سیاسی، حمایت مردمی و سرمایه‌گذاری مداوم وجود داشته باشد . دوم آنکه هر انتخاب در سیاست انرژی شامل ملاحظات مبادله‌ای (Trade-off) است؛ آلمان ریسک هسته‌ای را به صفر رساند اما بهای آن را با آلایندگی و هزینه کوتاه‌مدت داد، در حالی که کشورهایی مانند فرانسه مسیر عکس را رفتند (ریسک هسته‌ای را پذیرفتند تا فعلاً آلایندگی کمتر و برق ارزان‌تر داشته باشند). تاریخ نشان خواهد داد کدام مسیر در بلندمدت پایدارتر و مورد قبول‌تر است. سوم آنکه تحولات فناوری می‌تواند به سرعت معادلات را تغییر دهد: مثلاً ارزان‌شدن ذخیره‌سازها ممکن است بزودی مساله ناپیوستگی تجدیدپذیر را حل کند و مزیت سیستم‌های ۱۰۰٪ پاک را دوچندان سازد؛ از سوی دیگر پیشرفت رآکتورهای نو (مانند SMR) شاید خطرات و هزینه‌های هسته‌ای را کمتر کند و دوباره آن را جذاب نماید. بنابراین، سیاست انرژی حوزه‌ای نیست که یک نسخه برای همه کشورها مناسب باشد؛ هر کشور ترکیب منابع خود را با توجه به شرایط و ارزش‌های جامعه‌اش تعیین می‌کند. آلمان بر اساس پیشینه تاریخی و مطالبه اجتماعی خود، راهی متفاوت از بسیاری دیگر برگزید. آیا این راه برای آلمان موفق بوده است؟ در مجموع می‌توان گفت بله – آلمان به اکثر اهداف مورد نظرش (جامعه عاری از انرژی اتمی و توسعه عظیم ظرفیت انرژی پاک) رسیده و از بسیاری از خطرات اجتناب کرده است. هرچند این موفقیت نه بدون هزینه بوده نه بدون انتقاد. مهم‌تر آنکه پرونده انرژی‌وند هنوز بسته نشده و موفقیت نهایی آن منوط به گذار کامل از زغال‌سنگ و گاز در دهه پیش روست. اگر آلمان بتواند طی ۵ تا ۱۰ سال آینده سبد برق خود را تقریبا تماماً پاک کند، آن‌گاه در کنار کنار گذاشتن هسته‌ای، هدف اقلیمی خویش را هم محقق کرده و الگویی کم‌نظیر برای جهان ارائه خواهد داد. در غیراینصورت، منتقدان خواهند گفت که این کشور تنها نیمی از مسیر (حذف اتم) را رفت و در نیمه دیگر (حذف کربن) تعلل ورزید. به هر روی، تجربه آلمان نشان داد که گذار انرژی بیش از آنکه موضوعی صرفاً فنی یا اقتصادی باشد، امری چندبعدی با ابعاد اجتماعی، فرهنگی و ارزشی است و موفقیت آن نیازمند همراهی جامعه و ثبات در سیاست‌ها طی سالیان دراز است. آلمان با پشتوانه یکی از قوی‌ترین جنبش‌های ضد‌هسته‌ای دنیا و باور عمومی به انرژی پاک، این مسیر پرفرازونشیب را آغاز کرد و تاکنون بسیاری از موانع را پشت سر گذاشته است. اکنون نگاه‌ها به این کشور است تا در فصل بعدی گذار انرژی (خداحافظی با زغال‌سنگ) نیز پیشگام باشد و نشان دهد که یک اقتصاد مدرن صنعتی می‌تواند هم بدون انرژی هسته‌ای و هم بدون سوخت فسیلی به شکوفایی خود ادامه دهد.


منابع و مراجع

  • Appunn, Kerstine. "The history behind Germany’s nuclear phase-out." Clean Energy Wire, 09 Mar. 2021 (The history behind Germany's nuclear phase-out | Clean Energy Wire) (The history behind Germany's nuclear phase-out | Clean Energy Wire).
  • Appunn, Kerstine, et al. "Germany’s energy consumption and power mix in charts." Clean Energy Wire, 18 Dec. 2024 (The German electricity mix in 2022 - Agentur für Erneuerbare Energien).
  • Wehrmann, Benjamin. "Q&A – Germany’s nuclear exit: One year after." Clean Energy Wire, 16 Apr. 2024 (Q&A - Germany’s nuclear exit: One year after | Clean Energy Wire) (Q&A - Germany’s nuclear exit: One year after | Clean Energy Wire).
  • Heid, Markham. "Why ultra-green Germany turned its back on nuclear energy." Vox, 19 Jul. 2023 (Why Germany has agonized over the future of nuclear energy | Vox) (Why Germany has agonized over the future of nuclear energy | Vox).
  • Dalton, David. "Germany’s Nuclear Phaseout Has Increased CO2 Emissions – And Prices, Analysis Suggests." NucNet, 24 Mar. 2025 (Germany’s Nuclear Phaseout Has Increased CO2 Emissions – And Prices, Analysis Suggests ).
  • Heinrich-Böll-Stiftung. "Understanding the German Nuclear Exit." 21 Apr. 2023 (Understanding the German Nuclear Exit | Heinrich Böll Stiftung | Washington, DC Office - USA, Canada, Global Dialogue) (Understanding the German Nuclear Exit | Heinrich Böll Stiftung | Washington, DC Office - USA, Canada, Global Dialogue).
  • World Nuclear Association. "Germany’s Energiewende." Updated Apr. 2020 (Germany's Energiewende - World Nuclear Association) (Germany's Energiewende - World Nuclear Association).
آلمانانرژیانرژی هسته ایانرژی پاکنیروگاه خورشیدی
۱
۰
امیرحسین مجیری
امیرحسین مجیری
بذارید بهش فکر کنم. طبقه‌بندی مطالب در «انتشارات».
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید