باورتون میشه روزی که میخواستم مصاحبه بروم زنگ زدم و انداختم چند ساعت عقب ، کاش اوون روز هیچ گاه به آن شرکت کوفتی نمی رفتم
اشتیاق کارفرمایی خیلی عجیب بود
اما از همان اول شروع به زرنگی کرد رنج حقوق من ۱۵ تا ۲۰ بود ولز حقوق قبلی من ۱۷ تومن و او با هزار منت ۱۵ تومن را بست
اما نامردی او در این بود قرارداد را نمی آورد به دو دلیل من اگر عدد حقوق پایه را میدیدم عمرا امضا نمیکردم و دلیل دوم حداقل ۲ ماه عیدی و سنوات را پیچوند
هر روز یک بساطی با این مدیر سمی و پرسنل سمی تر از خودش داشتیم به طوریکه چند نفر فرار کردن
یک پرسنل خانم بور که یه شدت با همه بدرفتاری میکرد.اما عملکردش در حد جلبگ بود من با ۱۵ سال سابقه سرپرستی در سازمانی چندهزار نفره درگیر مسائلی میشدم که آنها ایجاد میکردن
یک مدیر تازه کار بواسطه بیماری اش و روابط فامیلی از بدشانسی ما آنجا بود که در لیبل زدن به آدم بسیار خبره بود
حداقل ۴ سایت را آنجا نو نوار کردم خدماتی که در ۵ ماه کمتر ، ارائه کردم معادل چند سال همه آنها بود اما مدیر قدرنشناس پشت هم میگفت اثر بخشی نداری و سربه سر من میگذاشت فکر کن روزهای آخر سال بود من یک روز مرخصی براز رفتن به دکتر میخواستم که خانم تشریف نداشتن و این مورد را به یکی از جاسوسهای او گفتم و تاکید کردم به او بگو
من مطمئنم او گفته بود اما مدیر عقده از فردای آن روز باز شروع به گیر دادن کرد اما بعداز ناهار وقتی برگشتم چون یک پرسنل دیگر نیز پیچانده بود به جای او مرا توبیخ کرد و چون جلوی همه بود به من برخورد به اد گفتم ساعت ناهار و استراحت که پولش را نمی دهید ، که شروع یه حمله لفظی و ضربه به صندلی من کرد و یک آن بلند شدم وگفتم خانم صداتو بیار پایین چند روز دیکه قرار دادم تمام میشه خداحافظ
این رو که گفتم انگار آتیش زده بودی شروع کرد به حمله کردن ...
فردای آن روز نامه قطع همکاری مرا برای اول فرودین زد
حقوق و عیدی من را ناقص داد ،شب عید خجالت زده خواهر زاده و پدر و مادرم شدم
اما این پایان کار نبود چند مصاحبه رفتم و فهمیدن انگار یک ایرادی این دست است وقتی یکی از کارفرماها ار کار قبلی پرسید جلوی من زنگ زد و او چنان به من لیبل شخصیتی زد که نگو
با شیرینی به محل کار رفتم گفتم خانم محترم الان ۳ ماه شده من بیکارم و تازه حقوق اسفند را دادی بسه دیگه ،هر چی بوده تمومش کن ،و در چشمانم نگاه کرد خندید گفت نمیگذارد کار پیدا کنم
هیچ وقت چهره ی آخر او را فراموش نمی کنم و با چهره روز اول و آن استقبال
ابن قضیه ادامه داشت تا اینکه یک موقعیت شغلی را خیلی دوست داشتم نزدیک شاد عالی
وقتی روز سوم باز کارفرما بی دلیل گفت نه فهمیدم چه خبر است به مدیر نون بر پیام دادم چقدر سخته برات گذشتن و رها کردن
ولی دل مرا ابن بار سوزوندی و مطمئنا بابت بیمه و حقوقم شکایت پرقدرتی ازت میکنم تا یاد بگیری لیبل نزنی این آدم نمیتونه خشم و کینه خودش رو رها کنه و مطمئنا تا وقتی اقدامی نکنم سر جاش نمیشینه