بر جهان، امروز قانون جنگل حاکم است. نزنی میزنند و نخوری میخورندت. فارغ از هرگونه نگاه ایدئولوژیک اگر قرار است در این جنگل زندگی کنیم، باید به همه ثابت کنیم که توانایی دفاع از خودمان را داریم. یکبار باید از تفکر در کف شیر نر خونخوارهای، غیر تسلیم و رضا کو چارهای فاصله بگیریم و با این شیر شاخ به شاخ شویم و حداقل یک چشمش را کور کنیم. تنها در این صورت است که در محاسباتشان برای هرگونه هجومی به ما، فقط سود را حساب نمیکنند و درصدی را برای زیان هم در نظر میگیرند و دست به عصاتر اقدام میکنند.
اقدام دیشب ایران در حمله به پایگاههای آمریکا در عراق بر مبنای این تفکر طراحی و اجرا شد. در این سالها ما دیپلماسی را آزمودیم و از آن طرفی برنبسیتیم. تمام این سالها هر بار که دست ما برای صلح به سوی آمریکا و اروپا دراز شد، تلاش کردند ذبحمان کنند. مثالهایش را میتوان در همراهی ما در کنفرانس بن برای ایجاد صلح در افغانستان و عضو محور شرارت خوانده شدنمان توسط بوش، به شکست کشاندن توافق سعدآباد توسط آمریکا و در نهایت خروج بیمنطق آمریکا از برجام یافت. از طرفی تجربهی کشوری چون لیبی که تمام درخواستهای آمریکا را مو به مو اجرا کرد و درنهایت به سرنوشت اسفبار امروز دچار شد هم پیش روی ما است.
چه کنیم؟ بنشینیم تا آرام آرام مولفه های قدرتمان را از حیز انتفاع ساقط کنند و قدم قدم حلقهی محاصره را آنقدر تنگ کنند تا خفه شویم و به سرنوشتی چون عراق و افغانستان دچار شویم؟ یا به آنها ثابت کنیم که غلبه بر ما آنقدر پرهزینه است که سودش به ضررش نمیچربد.
من دوستانی داشتم که نمی دانم هنوز میتوانم دوستشان بنامم یانه؟ کسانی که نهان یا آشکار رویکردشان براندازی است و بعضیهایشان هم یا تنها در این مسیر قدم برمیدارند و یا با دشمنان ایران متحدند. خطاب من به آنها نیست. آنها تصمیمشان را گرفتهاند و تجربهی محدود تلاش من برای باز کردن باب گفتگو هم با یکی دو نفرشان، به نتیجه نرسیده است. مخاطب من دوستانی هستند که نگران آینده ی کشورند و تفکرات رادیکال ندارند. حمله ی دیشب با توجه به اسم پایگاه عین الاسد بار نمادینی هم داشت. ما به چشم شیر حمله کردیم.