اولین بار که این مصرع را شنیدم ترسیدم. چرا که واقعیتی سهمگین پشت آن نهفته بود. پیامبر ص خاتم پیامبران بود و پس از او باید کسی بر جایگاهش مینشست که ادامه دهندهی راهش و تمام کنندهی سنتهای جاهلی و آغاز کنندهی فصلی جدید در تاریخ بشر باشد.
اما جامعه او را پس زد. پس زدن علی یعنی نخواستن عدل، یعنی برخواستن سنت های جاهلی ، یعنی جدایی حاکم از مردم و تفوق سیاست و دروغ بر صراط مستقیم، یعنی جمع تمام بدیها در انبانی به نام دین و تغییر مسیر پیامبر خاتم ص از مسیر توحید و دنیاگریزی به اصالت دنیاخواهی و سر بریدن حق مطرود جلوی پای باطل با باطن تاریک در لباس روشن دین بود.
پس زدن علی توسط جامعه یعنی ما تحمل تحول را نداریم و به آنچه از گذشته مانده دلخوشتریم و بتهای دیدنی را به غیب ترجیح میدهیم.
علی در جمل با نزدیکان و طبقهای که خواستار تمایز با باقی جامعه و برساختن اشرافیتی جدید بودند جنگید و در صفین بر علیه طاغوتی که برای ماندن و منافع دنیوی برایش هدف توجیه کنندهی وسیله بود و مروج تکاثر و برتری نژادی بود. در نهروان با تکفیریهای نادانی که مغز علیلشان درکی از ذات دین نداشت و برای برپایی ظواهر دین هر خشونتی را مباح میدانستند.
اگر نگاهی به جهان امروز بیندازیم اصل درد در همین سه انحراف خلاصه میشود.
و عاقبت با ضربهای بر فرق سرش مسیر تاریخ تغییر کرد و سرنوشت بشر شد آنچه شد و امروز شاهدش هستیم و بیشتر مسیر تاریخ در سیاهی طی شد و نسل اندر نسل انسانها قربانی جهل و تبعیض و خودخواهی طاغوتها شدند.
امام موسی صدر در کاشان سخنرانیای کرده است با عنوان علی موحد بود و بس...
در دنیای بیعلی شرک بر توحید غلبه دارد و طاغوتها انسانها را به سرگشتگیای جاهلانه دچار و بینهایت حق ساختهاند که در نهایت هر کدام به نوعی تامین کنندهی منافع آنها است.
دنیا با علی یعنی دنیای بیطاغوت و انگار ما هم ...