مجاهدین خلق ؛ سازمانی با اهداف قتل عام
موسسان سازمان مجاهدین خلق پس از گفت وگوهای اولیه، شناسایی و جذب نیروها و تشکیل سلولهای کوچکی در قزوین، تبریز، مشهد، اصفهان، شیراز، کرمانشاه، کرمان و بانه سال 1347 با تشکیل کمیته مرکزی به بررسی روستاها و چگونگی امکان فعالیت سیاسی و مبارزاتی در آنجا، برنامههای آموزشی و چگونگی تشکیل خانههای تیمی پرداختند.
طی سال 1347 پس از تکمیل مطالعات به این نتیجه رسیدند که با اجرای برنامه اصلاحات ارضی امکان آغاز مبارزه در روستاها فراهم نیست و شهرها برای انجام عملیات مناسبتر هستند. از این رو کمیته مرکزی با افزایش تعداد نیروهای خود نسبت به تشکیل گروههای فنی، اطلاعات، تبلیغات، تدارکات، تسلیحات و الکترونیک پرداخت و زمینه را برای تدارک مبارزه مسلحانه آماده کرد.
به لحاظ عملیاتی پس از واقعه سیاهکل توسط فداییان خلق، مجاهدین خلق وادار به شتاب در اجرای عملیات نظامی شدند تا آنان متوجه شوند در پیشقراولی نبرد مسلحانه تنها نیستند. از اینرو عملیات خود را از مرداد 1350 برای قطع سیستم اصلی برق سراسری و برهم زدن جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی طراحی کردند.
طی سالهای 1351 تا 1354 سازمان مجاهدین دست به یک سلسله کارهایی در جهت مبارزه با رژیم شاه زد. اردیبهشت 1351، یک هفته پس از اعدام اولین گروه از مجاهدین، به یک پاسگاه پلیس در تهران حمله کردند. سپس دفتر مجله «این هفته» را که به اشاعه فرهنگ غرب و تخریب روحیه خلق متهم شده بود، منفجر کردند. همچنین در بهار 1351 به مناسبت بازدید نیکسون، رئیسجمهور آمریکا از ایران، در دفتر اداره اطلاعات آمریکا، انجمن ایران و آمریکا، دفاتر پپسیکولا، جنرال موتور، شرکت نفت دریایی و هتل اینترنشنال، بمبهایی را منفجر کردند. اتومبیل ژنرال هارولد پرایس، رئیس هیات مستشاری آمریکا را در ایران به گلوله بستند، اما موفق به کشتن او نشدند. همچنین بمبی را در آرامگاه رضاشاه منفجر کردند. در 12 مرداد 1351 به نشانه اعتراض به ورود ملک حسین، پادشاه اردن به ایران یک بمب در سفارت اردن منفجر کردند.
بعد از اعلام «بیانیه تغییر مواضع ایدئولوژیک» سال 1354، شکافی عظیم در میان اعضای سازمان مجاهدین ایجاد شد. اکثریت مجاهدین به مارکسیسم رو آوردند و اقلیتی از آنها تحت عنوان مجاهدین مسلمان به اصول مذهبی پافشاری کردند. البته جدایی و انشعاب مجاهدین، ناگهانی و غیرقابل انتظار نبود، زیرا کسانی نظیر تقی شهرام و بهرام آرام چنین مباحث ایدئولوژیکی را مطرح و روی آن پافشاری میکردند. بسیاری از کسانی که به مارکسیسم گرویدند، از افراد مسلمان متعصب و معتقد به اصول توحید بودند، مانند روحانی و حقشناس که در تیم ایدئولوژی اصلی و اولیه عضویت داشتند یا پوران بازرگان، همسر حنیفنژاد که از معتقدین به مذهب بود.
پس از اعلامیه مواضع ایدئولوژیک سال 1354، مجاهدین مارکسیست با حفظ آرم سازمان و تغییر علائم و نشانه گذشته، حذف آیات قرآن و تاریخ پیدایش سازمان و نیز افزودن مشت گرهخورده به نشانه وابستگی به طبقه کارگر، آرم جدیدی را برای خود تهیه کردند. نشریه «جنگل» را به جای «مجاهد» به عنوان ارگان سازمان منتشر کردند و هر سه ماه یک بار نیز نشریه «قیام کارگر» را انتشار دادند.
مجاهدین مارکسیست به تسویه حساب با برخی از اعضای برجسته سازمان که روی اصول اسلامی پافشاری داشتند، پرداختند. از جمله مجید شریف واقفی و مرتضی صمدیه لباف را ربودند. شریف واقفی را به شهادت رساندند و لباف را نیز زخمی کردند و در دام پلیس انداختند.
طی دورانی که مجاهدین مسلمان تلاش میکردند از مارکسیستها فاصله بگیرند، بخشی از روحانیون، خواهان برخورد تند با مارکسیستها بودند و برخی همچون آیتالله طالقانی، آیتالله منتظری، لاهوتی، مهدویکنی و هاشمی رفسنجانی رای به جدایی از مارکسیستها و خاتمه یافتن «اتحاد استراتژیک» دادند. در هر حال انشعاب سال 1354، اختلافهای موجود و درگیریهای گروههای مختلف سازمان مجاهدین، ضربات مهلکی را بر این سازمان وارد کرد. ساواک طی مدت زمان کوتاه پس از انشعاب توانست تعداد زیادی از افراد و گروههای پراکنده مارکسیست و مذهبی وابسته به سازمان مجاهدین را بتدریج شناسایی کند و از بین ببرد؛ به طوری که از اواسط سال 1355 دیگر عملا سازمانی وجود نداشت.
سال 57 به یمن پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط شاه کادرهای باقیمانده از زندان آزاد شدند و از همان ابتدا با نظام جمهوری اسلامی مخالفت کردند. سال 60 به دنبال 3 سال کش و قوس بالاخره مشی مسلحانه را علیه نظام و به منظور سرنگونی سریع آن برگزیدند. متعاقب آن، سران این گروه به فرانسه و سپس به عراق پناهنده شدند و خود را به طور کامل در جهت سیاستهای دولت عراق و علیه منافع مردم ایران قرار دادند. به دنبال شکستهای پی درپی در استراتژیهای اعلام شده بحثهای جدیدی به نام انقلاب ایدئولوژیک به راه افتاد که سرآغاز آن ازدواج مسعود رجوی و مریم قجر عضدانلو همسر مهدی ابریشمچی بود. از این سرفصل یعنی از 64 به بعد این سازمان سیاسی نظامی عملا مسیر تبدیل شدن به یک فرقه مذهبی ـ تروریستی خطرناک را بسرعت طی کرد و نیروهای خود را به ورطهای فوقالعاده هولناک کشاند. سال 67 با ناامیدی دست به آخرین حربه جنگی خود زد و به قصد تصرف تهران با کمک نیروهای عراقی و تسلیحات غربی به سمت تهران به حرکت درآمد و بعد از 3 روز با تحمل تلفات بیشمار شکست را پذیرفت و نیروهای باقیمانده ناچار به عراق متواری شدند. بعد از این واقعه، سیل ریزش نیرویی در این سازمان آغاز شده تاکنون رو به افزایش بوده است و عملا این فرقه تروریستی را به سمت نابودی کامل فیزیکی سوق داده است.
امیررضا برزوئی
استاد:دکتر علیاکبر حسنوند
منبع:مؤسسهی مطالعات و پژوهشهای سیاسی
دفاع مقدس _دانشگاه آزاد تهرانمرکز