ویرگول
ورودثبت نام
امیررضا
امیررضا
خواندن ۱ دقیقه·۷ ماه پیش

کتاب آن مرد با باران می آید

کتاب آن مرد با باران می آید بسیار زیبا! تصویری از روز روز های آخر مبارزات و سرنگون شدن دولت شاهنشاهی کتاب با متنی روان نوشته شده و برای مخاطب کودک و نوجوان بسیار مناسب است البته فقط برای مخاطب کودک و نوجوان نیست بلکه برای تمام سنین است منتها برای کودکان و نوجوانانی که به انقلاب اسلامی علاقه دارند یکی از گزینه های مناسب است احساس زندگی کردن با رمان را می کنی انگار خودت یکی از شخصیت‌های داستانی و یکی از مبارزان بهمن ماه

برشی از کتاب آن مرد با باران می آید

فریاد جمعیت بلندتر از قبل در تمام صحن خیابان می پیچد: شاه فراری شده، سوار گاری شده.
سعید به طرفم برمی گردد و در حالی که در چشمانش برق شادی می درخشد، چیزهایی می گوید. صدایش در میان همهمه جمعیت گم می شود. فقط چند کلمه ای از حرف هایش را پراکنده می شنوم: بهروز... زندان... آزادی...
بوی باران می آید. صورتم را که به طرف آسمان می گیرم، چند کبوتر از وسط کاج های وسط میدان پر می کشند و در دل آسمان ابری بالا می روند.
چشمانم را می بندم. یک قطره باران می چکد روی پیشانی ام، یکی هم روی گونه ام.
چشمانم را که باز می کنم، از پشت پرده تار و لغزان اشک، می بینم که به جای مجسمه شاه وسط میدان، که حالا تکه تکه روی زمین افتاده، پرچم سبز الله اکبری بالا رفته است.

این پست را برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشته‌ام

چالش مرور نویسی فراکتابفراکتاب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید