و باز هم سوء مدیریت. یعنی اگر رتبه بندی در جهان در حوزه سوء مدیریت در امور اجرایی وجود داشت به احتمال قطع به یقین ایران دربالاترین رتبه آن بود.
موضوع همچون دیگر موضوعات خیلی ساده و سریع اتفاق افتاد. استراماچونی از اینترمیلان، اودینزه و اسپارتاپراگ به استقلال آمد. دربی را باخت. استرا ترکیب را شناخت. استقلال بازی ها را برد و بعد از چند سال از ته جدول به صدر رسید. شایعاتی پیچید. مدیرعامل تکذیب کرد. استرا یکطرفه فسخ کرد. سوار هواپیما شد و رفت. به همین سادگی.
در شرایطی که گسست اجتماعی عمیقی در کشور ایجاد شده، دلخوشی چند میلیون نفر یک شبه دود شد و به هوا رفت. درست همانندچیزی که در مورد بنزین رخ داد. به همین سادگی.
درست زمانیکه می شد از ورزش و فوتبال بهره برد برای ترمیم زخم ها و تزریق شادی به جامعه، اتفاقی عجیب رخ داد که انگار بگویی چاقو دسته اش را برید. به همین سادگی.
این را وقتی می شد فهمید که طرفداران عصبانی به جلوی ساختمان باشگاه در خیابان سی و هشتم غربی سعادت آباد رفتند و شعاردادند. فتحی حیا کن؛ استقلال رو رها کن. وزیر پرسپولیسی، نمیخوایم نمیخوایم. به همین سادگی.
ماجرا به وزارت ورزش، وزارت امورخارجه و شورای عالی امنیت ملی کشید. اگرچه معلوم نشد چه اتفاقی رخ داد که استرا ۲۴ساعت مهلت داد، اما مشخص نشد که یک باشگاه با مدیرعامل و هیات مدیره و فدراسیون و وزارت ورزش و هزار جور وکیل با حق الزحمه های میلیاردی، نمی دانستند که وقتی پول خرد شده و از طریق اشخاص حقیقی به حساب سرمربی ایتالیایی در فلان بانک انتهای خیابان شلوغ ویا تیبورتینا میلان ریخته می شود، اتهام پولشویی به سراغ صاحب حساب کمانه می کند. به همین سادگی.
از آن بدتر برنامه مهندسی شده ایست که باز همان مدیران نالایق در ساختمان خیابان سئول تهران طرح ریزی کردند. همان نسخه قدیمی که اشتباهات را به گردن سرمربی رفته بینداز؛ سراغ فرهاد مجیدی برو برای سرمربیگری و خشم مردم را با محبوبیت تنها اسطوره بجای مانده آبی ها، خاموش کن و به قولی ختم قائله را اعلام کن. ساده، واضح و اما تکراری. به همین سادگی.
نمی دانم چه می شود اگر تمام بازیکنان یکصدا عطای لیگ وطنی و آسیایی را برای یک فصل هم شده بزنند. درست همانند لیگ سالهای ۷۵ و ۷۶ که پرسپولیس با بهانه تیم ملی قید آن را زد.