Amirrkalhor
Amirrkalhor
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

معرفی رمان «مهمانی تلخ»؛ جذاب با چاشنی دلهره و هیجان

اميرعباس کلهر

چند وقت پيش از سيامك گلشيري پرسيدم كه روزي چند ساعت مي‌نويسد. گفت كه هر روز مي‌نويسد اما در ساعات مشخصي در روز مشغول نوشتن است. نويسنده‌اي كه تا ساعتي قبل از سال تحويل هم مشغول نوشتن است حتما چنان پيشرفت مي‌كند و در كارش تبحر پيدا مي‌كند كه اينجا به شما پيشنهاد دهيم اگر مي‌خواهيد با خواندن كتابي دلهره، هراس، ترس و هيجان را تجربه كنيد، «مهماني تلخ» سيامك گلشيري را بخوانيد؛ كتابي كه حركت قلب شما را تندتر مي‌كند اما در نهايت از آن لذت مي‌بريد و سرخوش از خواندن يك رمان ايراني مي‌شويد.

سيامك گلشيري به خاطر ذهن قصه‌پرداز و نثر خاص خود در طول سال‌هاي گذشته مخاطبان زيادي پيدا كرده و داستان‌هايش چنان پرظرافت و دوست‌داشتني هستند كه بايد وقت گذاشت و هركدام از آنها را خواند، چون او اسير تكرار نمي‌شود و هر بار قصه و ماجراي تازه‌اي در ذهن دارد كه آن را تبديل به داستان مي‌كند.

گلشيري در مهماني تلخ چنان با ظرافت جزييات را بيان كرده كه انگار شخصيت‌هاي داستان زنده در جلوي روي شما هستند. بهتر است بگوييم كه وقتي مهماني تلخ سيامك گلشيري را مي‌خوانيد انگار در حال تماشاي يك فيلم سينمايي در ژانر هراس و ترس هستيد. همزمان عينك سه‌بعدي هم به چشم زده‌ايد و صحنه‌ها را به‌طور واقعي در جلوي روي خود مي‌بينيد يا خود را در اتفاقات كتاب حس مي‌كنيد.

به اين شكل با يك تير دو نشان زده‌ايد. يعني هم كتاب خوانده‌ايد و هم در ذهن خود بر اساس روياپردازي‌هاي‌تان يك فيلم ديده‌ايد. داستان مهماني تلخ از جايي شروع مي‌شود كه رامين ارژنگ كه استاد دانشگاه است، در اتوبان منتظر ماشين است كه يكي از شاگردان قديمي‌اش به نام تورج او را مي‌بيند. تورج سال‌ها پيش از دانشگاه اخراج شده و يكي از عاملان اخراج او نيز استاد ارژنگ بوده است. تورج براي استاد در طول مسير توضيح مي‌دهد كه گذشته‌ها را فراموش كرده و اكنون زندگي خوبي دارد و با دختري به نام شيرين ازدواج كرده است. او ابتدا از استاد خواهش مي‌كند به خانه‌اش بيايد، بعد كه متوجه مي‌شود استاد و همسرش قصد مسافرت دارند و مي‌خواهند آب و هوايي عوض كنند با اصرار از استاد مي‌خواهد كه همراه با همسرش به باغش بروند. رفتن به باغ آغاز شروع اضطراب‌ و دلهره است و اضطراب اصلي شروع اين ماجرا هم از فصل 9 در داستان آغاز مي‌شود.

جايي كه استاد و همسرش به همراه تورج به سمت باغ در حال حركت هستند. گلشيري اين فصل را به خوبي به پايان رسانده و خواننده را متوجه مي‌كند كه اتفاقات هيجان‌انگيزتر و دلهره‌آورتري در انتظارش است؛ «هر دو لنگه در كه كاملا باز شد، نور چراغ‌ها افتاد روي راهي سنگي كه از وسط درخت‌ها مي‌گذشت.

با اين حال ساختمان باغ پيدا نبود. بعد سنگي چيزي گذاشت جلو هر كدام از لنگه‌ها. وقتي مي‌آمد سمت ماشين، به صداي بلند گفت: «به خونه ارواح خوش اومدين.» در را باز كرد و سوار شد.» البته سيامك گلشيري از اتفاقات درون تاكسي و تمام شدن بنزين در ميان راه كه در شهر تهران اتفاقي مرسوم و هميشگي است خيلي خوب استفاده كرده و در خلال مكالمات داخل تاكسي خواننده را دچار دلهره مي‌كند، يعني شما از همان شروع داستان درگير كتاب مي‌شويد و مي‌خواهيد آن را ادامه دهيد. گلشيري با نثر خاص خود چنان در خواننده اضطراب ايجاد مي‌كند كه او منتظر است هر لحظه در داستان اتفاقي بيفتد اما در واقع هيچ اتفاق خاصي در روند داستان نمي‌افتد و خواننده مدام در تعليق است و اين تعليق از همان فصل‌هاي ابتدايي داستان شما را مجاب مي‌كند كه تا پايان آن را دنبال كنيد.

گلشيري به خوبي مي‌داند كه چگونه اضطراب را در متن جاري كند كه خواننده دچار دلهره و اضطراب شود اما نمي‌توان تكه‌اي خاص از مهماني تلخ را براي معرفي جدا كرد چرا كه بايد از اول تا انتهاي داستان خوانده شود تا دلهره و اضطراب به خواننده منتقل شود و با خواندن تكه‌اي از آن حق مطلب ادا نمي‌شود. اتفاقات درون داستان مهماني تلخ در يك شب و طي چند ساعت اتفاق مي‌افتد. براي همين هم خيلي سخت مي‌شود، كتاب را زمين گذاشت و بعدا به سراغش آمد. از آن كتاب‌هايي است كه وقتي شروع به خواندنش مي‌كنيد، مي‌خواهيد يك نفس تا انتهايش را بخوانيد. در طول داستان مدام منتظر هستيد كه صفحه بعد را ورق بزنيد و ببينيد ديگر قرار است چه اتفاقي در داستان رخ دهد. قدم به قدم با راوي داستان كه همان استاد دانشگاه (رامين ارژنگ) است جلو مي‌رويد. گاهي در دل‌تان به او فحش مي‌دهيد و گاهي هم با او همراهي مي‌كنيد. گاهي در كنار دانشجوي اخراجي (تورج) قرار مي‌گيريد و برايش دلسوزي مي‌كنيد و گاهي هم از كارهاي او عصباني مي‌شويد. اما در نهايت گلشيري قضاوت در مورد شخصيت‌هاي مهماني تلخ را به عهده خواننده گذاشته است و خودش هيچ نظري را به خواننده تحميل نمي‌كند. رمان مهماني تلخ نامزد دريافت جايزه بهترين رمان جشنواره مهرگان بوده است.

«این مطلب در روزنامه اعتماد منتشر شده است.»

معرفی کتابسیامک گلشیریکتاب بخوانیممهمانی تلخرمان چی بخونیم
روزنامه‌نگار هستم. کتاب می خوانم و معرفی کتاب هم در حد ابتدایی می‌نویسم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید