خیلی وقتها زحمتهای زیادی میکشیم برای طراحی یک کمپین برای رشد مارکت و افزایش فروش، و پیش خودمون فکر میکنیم با این حرکت کسبوکارمون رو یه تکون اساسی میدیم و به قول معروف از زمین بلندش میکنیم، اما در نهایت کمپینهای موفقی از آب در نمیان و شکست میخورن و حتی فروش متوقف میشه و کاخ آرزوها تبدیل به تلی از کاه میشه باد اون رو با خودش میبره! مخصوصاً وقتی بازاریابها درگیر تلاش برای گذر از مخاطبان قبلی به مخاطبان جدید میشن و همیشه دنبال پیدا کردن مشتریان جدید هستن.
مشکل اینجاست که هر بار مخاطبین ما گسترش پیدا میکنند از یک طرف هزینههای جذب مشتریان جدید بیشتر میشه و از طرف دیگه نرخ تبدیل کاهش پیدا میکنه. شرایط به شدت ناامید کننده میشه به طوری که به نظر میرسه همه چیز متوقف شده و ما شکست خوردیم. اما چرا؟
جواب اینجاست: شاید دچار سندرم "شیء درخشان" شدیم!
حتماً بعضی از افراد رو دیدید که همیشه به اشیایی که براق هستن جذب میشن و دوست دارن آنها را بخرند. با دیدن هر شیء براق آنها توجهشان از اشیای قبلی منحرف میشه و به سمت شیء جدید کشیده میشن. این افراد دچار سندرم شیء درخشان شدن.
در دنیای کسبوکار امروز هم این سندرم تعریف میشه. کسانی که در زمینهی کاری دچار این سندرم هستن نشانههای زیر را دارن:
کسی که دچار این سندرم باشه معمولا گرفتار موارد زیر میشه:
قبل از هر چیز نگران نباشید. بسیاری از مردم در دنیا گرفتار این سندرم هستن. تغییرات زندگی و بالا رفتن حجم اطلاعات دریافتی در روز هرکسی را میتونه گرفتار آسیبهایی که ذکر کردم کنه.
سندرمهای این چنینی معمولاً بخاطر ساختار فیزیولوژیکی مغز ما و بخاطر ویژگیهای روحی و روانی که از کودکی در ما شکل گرفته بروز میکنن. اما هر سندرمی اگر یک سمت منفی داشته باشه به احتمال زیاد رویی مثبت هم داره. بهعنوان مثال افرادی که دارای سندرم شیء درخشان هستن شانس بالاتری در خلاقیت و حل خلاقانه مسائل دارند و معمولاً ایدههای ناب از ذهن این افراد بروز میکنه. و خب همه میدونیم که خلاقیت میتونه یه موتور محرک قوی برای لانچ کردن یه کمپین موفق باشه!
اما توجه نکردن به آسیبهای این سندرم میتونه باعث شه بهسرعت از کارتون احساس ناراضایتی کنید و با مجموعهای از ایدههای خوب نیمه کاره رها شید و احساس کنید مسیری که دارید طی میکنید از اول اشتباه اومدید.
نکات زیر میتونه بهشما کمک کنه تا بهجای گرفتار شدن در آسیبهای این سندرم از خلاقیت خودتون استفاده کنید و کارایی بیشتری در مسیری که انتخاب کردید داشته باشید:
مهمترین عامل موفقیت شما تمرکزه. برای اینکه تمرکزتون رو حفظ کنید باید عواملی که باعث از بین رفتن تمرکز میشه رو کنار بذارید.
برای مثال میتونید یه فیلتر روی ورودیهاتون قرار بدید. اون فیلتر بهتون میگه که پرداختن به موضوع الان بهکارتون میآد یا نه. مثلا گاهی با کلاسهای آموزشی بسیار هیجانانگیزی روبرو میشید اما چون میدونید الان تمرکزتون روی کار دیگریه و اون کلاس ممکنه باعث شکلگیری ایدههای جدید در شما بشه از رفتن به آن در زمان حاضر خودداری کنید. یا کتابهایی هستن که خیلی دوست دارید بخونید اما با دیدن فهرست محتوا متوجه میشید که این کتاب شما رو به دنیای جدیدی پرت خواهد کرد پس دست به اون نمیزنید تا زمانی که کار مرتبط با آن کتاب تعریف کنید.
یکی از بهترین لطفهایی که بهخودتون میتونید بکنید اینه که بخاطر داشتن ایدههای زیاد خودتون رو تشویق کنید و جایی یا دفتری داشته باشید که ایدههاتون رو در اون ثبت کنید و هر از گاهی دوباره به سراغش بروید. هر زمان که درگیر هیجان استارت برای شروع ایده شدید بهتره کمی تامل کنید و اون را در صف ایدههایی که در آینده باید به آنها بپردازید بگذارید.
بهتره یه سیستم کاری برای خودتون درست کنید و زمانهایی رو برای انجام کارهای مهم مشخص کنید.
تعریف چنین روالی به شما کمک میکنه که هرکار دیگری رو اگر بخواهید شروع کنید با برنامهی اصلی و استراتژی کسبوکارتون مقایسه کنید و اگر جایی برای اون وجود نداشته باشه از انجامش خودداری کنید. وجود یه سیستم کاری بهشما کمک میکنه که وسط راه کارهایتان رو متوقف نکنید و به تموم کردن کارها بیشتر فکر کنید. در حقیقت بیشترین شکستها در کارهای نیمه تمومه!
گاهی ممکنه اوضاع از کنترل شما خارج بشه و نتونید خودتون رو در مواجهه ایدههای هیجانی که گرفتارش میشوید کنترل کنید. در این شرایط به خودتون سخت نگیرید. قرار نیست از روز اول صد در صد موفق باشید. مدیریت کردن هیجانات این سندرم مثل تغییر دادن عادتهاست. در ابتدا بسیار سخته اما با تمرین کردن و تلاش برای بهبود کم اما مستمر قطعا به نتیجه خواهید رسید. بهتره که سعی کنید سیستم کاری خودتون را مدام مرور کنید و اون را در طول زمان بهینه کنید تا آروم آروم به نقطهی قابل قبولی برسید.
و نکتهی آخر، همیشه اینو گوشهی ذهنتون داشته باشید که در دنیای استارتاپها این سندرم میتونه یه عامل جدی شکست باشه.
اگر شما هم همچین تجربهای داشتید و یا فکر میکنید به این سندرم مبتلا هستید در کامنتها از تجربیات خودتون بنویسید و بگید چطور تونستید مدیریتش کنید.
در آخر اگر این مطلب براتون مفید بوده و بهتون کمکی کرده، ممنون میشم اون رو با دیگران هم به اشتراک بگذارید.