در اوایل پادشاهی محمدعلی شاه او مجبور به اطاعت از مجلس بود ولی کم کم با قدرت گرفتن پادشاه توان کودتا و براندازی مجلس ایجاد شد. این جابهجایی قدرت سه عامل داشت. مشکل اول امضای قرداد روسیه و انگلیس در سال 1907 با توجه به این قرداد دو ابرقدرت در واقع با یکدیگر مصالحه کردند و با هم کنار آمدند زیرا از قدریت بسیار آلمانیها میترسیدند.
مشکل دوم مخالفتهای بود که طی اصلاح نظام مالیاتی پدید آمد مجلسیها خواستار اصلاح سریع نطام مالتیاتی بودند مثل واگذاری املاک از خزانه شاهی به وزارت مالیه نظارت بر مالیات گیری و گرفتن پول نقد برای مالیات و ممنوعیت تیول داری در واقع مجلس به دلیل نداشتن قدرت کافی برای اصلاح دچار مشکل و آن نیمه قدرت هم از دست داد.
مشکل سوم خواستار سکولاریزه کردن قوانین و جدا کردن مذهب و دین از قوانین که با مخالفتهای بسیاری همراه بود شیخ فضل الله نوری که با این اتفاقها مشکل داشت از دو مرجع تقلید بزرگ دیگر جدا شد و راه ارتباطی خودد را با شاه باز کرد و فتوای مهمی راجع به لیبرالها داد و ایشون در دی ماه 1286 راهپیمایی در میدان توپخانه راه انداخت و افراد زیادی در آن شرکت کردند و شیخ فضل الله لیبرالها را مفسد فی الارض خواند.
در خرداد 1287 کودتا شاه با گرفتن پولی از مخبرالدوله آغاز شد شاه پول را بین سربازان قزاق تقسیم کرد و لیاخوف را حاکم نظامی تهران کرد و حکومت نظامی در تهران برپا کرد و مجلس را به توپ بست و بعضی از لیبرال ها را اعدام و برخی را زندانی بعضی از نمایندهها هم به سفارت عثمانی فرار کردند. تهران به اشغال شاه درامد، تبریز هم در محاصره نیروهای طرفدار شاه و ایل شاهسون بود. 3 گروه هم به حمایت از مجلس برخاستند.
گروه اول مجاهدین و فداییان بودند که به سمت تهران آمدند و تقریبا از اکثر مناطق شمالی بودند حتی از خارج کشور. رهبری داوطلبان تبریزی با ستارخان و باقرخان بود و رهبری ارامنه با یپرمخان بود و قفقازیها هم که توانایی ساخت بمب و مواد منفجره داشتند خیلی خطرناک بودند.
گروه دوم ارتش محمدولی سپهدار بود که متنفذ مازندرانی بود و یکی از بزرگترین فئودالهای کشور و املاک زیادی داشت و حاکم شهرهای متفاوتی از شمال بود. به هنگام کودتا سپهدار فرمانده ارتش بود و اسما برای کمک به شاهسونها اعزام شد ولی به یپرم خان ملحق شدند بعدا سپهدا به لقب سپهدار اعظم را گرفت.
گروه سوم که به طرفداری از مجلس برخاست و خیلی در نتیجه جنگ تاثیر گذاشت ایل بختیاری بود که از قبل با قاجارها مشکل داشتند سرداراسعد که پدرش را ظلالسلطان کشته بود در پاریس تبعید شده بود او پسر عمویش صمامالسلطنه را راضی کرد که به انقلابیون بپیوندد و این ایل تنها ایلی بود که میتواسنت هزینه اعزام سپاهی به این بزرگی را به خارج از منطقه بومی خود بدهد. البته این هزینهها پاداش خود را داشت و باعث نفوذ بسیار و چند منصب ریاستی بعد از جنگ شد.
در تیر ماه 1288 این 3 گروه در تهران به هم ملحق شدند و محمدعلی شاه به روسیه گریخت. بعد از این اتفاق مجلسی با حضور نمایندگان و نمایندگانی از بازار و نظامی با عنوان مجلس اعظم تشکیل شد که احمد شاه را شاه و عمویش عضدالملک را نایبالسلطنه کرد. شیخ فضل الله نوری و چند تن دیگر اعدام شدند. مجلس تغییراتی در قانون انتخابات داد و آن دموکراتیزه کرد و یک دولت موقت تعیین کرد که رئوس این دولت افراد سرشناس در جنگ بودند. سردار اسعد و سپهدار از چهره های سرشناس دولت بودند نظر خوشی به دخالتهای مجلس نداشتند و نگران امنیت مالکیت خصوصی بودند و از اعتماد روحانیون و بازاریان با خبر بودند. ایل بختیار نفوذ بسیاری در حکومت پیدا کرد به حدی که به عمده مناطق مرکزی و جنوب حکومت میکرد و حتی بدون اطلاع دولت دو قرارداد پر منفعت با خارجیها امضا کردند.
منبع: یرواند آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن
شیخ فضل الله با اینکه اول موافق مجلس اما به دلیل اینکه دید نمایندهها بخاطر شیفتگی بسیار دارند امانیسم رو در کشور رواج میدهند جلوی این حرکت ایستاد البته شفتگی بسیار این دموکراتها برای روشنفکران بعد آنها از جمله ملک الشعرای بهار هم ناراحت کننده بود بخاطر اینکه قوانین دموکراتیک در جامعه که خیلی سازگار نبوده پیاده کردند.