امیر ابراهیمی
امیر ابراهیمی
خواندن ۴ دقیقه·۸ ماه پیش

چگونه با بازی ویچر از جویدن مادر توتالیتاریسم لذت ببریم؟!

بازی ویچر یک بازی فوق‌العاده‌ست که واژه‌های درخشان، عظیم، حرفه‌ای، جدی، حسابی و افسونگر در توصیفش کم میارن، اگر بد میگم بزن تو دهنم!

(اضافه کردن عکس)

سرچشمه‌‌های داستانی بازی به طور خلاصه برمیگرده به اسطوره‌های لهستانی که مشابهش در ایران چیزی شبیه شاهنامه فردوسی خودمونه.

کارکتر اصلی بازی جرالد اهل ریویا مثل الطیر ابن لا احد، اتزیو آئودیتوره اهل فلورانس، پرنس ایرانی، مسترچیف و صدها کارکتر خاطره‌انگیز و شناخته شده در دنیای بازی‌ها می‌مونه که کم شباهت با رستم دستان اهل سیستان یا اسفندیار رویین تن نداره.

ترکیب اقتصاد بازار، بازار آزاد، آزادی تجارت، آزادی مبادله، آزادی فردی و حقوق شناخته شده و مالکیت خصوصی در کلیت امر منجر به خلق معجزه‌ای در یکی از بزرگترین صنعت‌های دنیای انسان‌ها میشه که اسمش ویچره و عملاً به یک فرانچایز موفق در لهستان و تمام دنیا تبدیل شده.

شاید خیال کنید که این فقط یه بازیه و اغراق‌گویی و جذابیت‌های انیمیشنی یا خشن یا حتی جنسی منجر به موفقیت لحظه‌ای این بازی شده و چند سالی در صدر بوده و دیگه مثل قبل مشتری نداره، اما سوای روایت فوق‌العاده سرگرم‌کننده، احساسی، ماجراجویانه‌ و منطقی این بازی، امروزه بسته‌های الحاقی یا همون DLCها و پشتیبانی‌های آنلاین از یک گیم می‌تونه خدمات و شغل‌هایی به اندازه عمر کیهان بوجود بیاره و ویچر هم از این قاعده مستثنی نیست.

بسته‌های الحاقی در بازی رو میشه به همون دنباله Sequel‌ یا مشتقات spin off (اسپین آف) ها در فیلم و سریال ترجمه کرد که امروز خیلی هم طرفدار دارند.

اگر یکبار بازی ویچر رو امتحان کنید متوجه زحمتی که براش کشیده شده میشین که آدمو یاد جمله‌ی یکی از اولین اقتصاددان‌های دنیا آنتوان دومونکرتین می‌ندازه که می‌گه:

«هستی ما ناشی از طبیعت است، اما کیفیت هستی ما بخشی به نظم (اجتماعی) discipline ما بستگی دارد و بخشی به صنعت art.»

و اینکه منشا رفاه و بدبختی انسان‌ها ریشه در کار و صنعت آنها دارد و انسان‌ها آفریده طبیعت (یا خداوند) اما آفریننده ثروت هستند.

حالا شاید خبر قدیمی اینکه یک اقتصاد بزرگ از دست یک کشور نوظهور در توسعه چنین هدیه‌ای گرفته منطقی بنظر برسه.

(لطفا جستجو کنید این ماجرا رو تا من لینک می‌ذارم، "هدیه گرفتن بازی ویچر لهستان آمریکا")

حالا شاید از خودمون بپرسیم چرا و چطور لهستان اینقدر خوب تونست با یک میراث اسطوره‌ای و شناسایی نیاز بازار و توسعه زیرساخت و تکنولوژی‌های روز برای ساخت چنین بازی قدرتمندی دل بیش از ۷۵ میلیون نفر (نسخه‌های فروخته شده تا ۲۰۲۳) رو بدست بیاره و ما نتونستیم با شاهنامه و رستم چنین کاری کنیم؟

این سوالی بود که من از روزی که بازی‌های کامپیوتری در سبک جهان-باز open world و نقش-آفرینی role playing رو شروع کردم از خودم می‌پرسیدم که حدوداً میشه ۱۰ سال پیش!

زمانْ این دلقک و قاتل دوران، این هرزه‌ و مهیا کننده‌ی فرصت‌ها!

از اون روز تا حالا به این نتیجه رسیدم که روزی این گنج عظیم توسط استودیوهای بزرگ و کوچیک بازی‌سازی دنیا کشف میشه و در آن روز مبارک اکثر ما خواهیم گفت «نوش‌جان» و خر چه داند قیمت نقل و نبات و زر زرگر شناسد و گوهری قدر گوهر داند و آدمی آب دست و نان بازوی خویش خورد!

بعله لهستان کشوری که شاید آنچنان از معادن و نفت و گاز در آن خبری نباشد مثل بعضی کشورها، و مردمش قطعاً طبیعت رو منشا ثروت نمی‌دونن بلکه یک «خدمت» و یک «کالا» ساختگی رو که اینجا بازی کامپیوتری باشه منبع ثروت می‌دونن.

قطعاً اینترنت و شبکه و امنیت و تکنولوژی و فناوری و طراحی و فروش و غیره هم در این کشور وضع بهتری داره چون این بازی حاصل کارجمعی در تمامی این حوزه‌هاست و امکان نداره چنین نیرویی از دل فیلترینگ، مالیات، بوروکراسی، بخش دولتی و نیمه‌دولتی بیرون بیاد و به حیات خودش ادامه بده.

حالا ما در کشوری هستیم که پرفسورهایش از جمله آقای مسعود درخشان از مقاله‌ها و افتخارات و ترهات شبه‌اسلامی و ضداقتصادی‌اش چپ و راست بالا می‌روند و سخت به دنبال بازاری برای اباطیل و کفریات و جفنگیات خود می‌گردند و عده‌ای هم دنباله روشان.

لازم نیست بگم که گمون نمی‌کنم اگر پروفسور تک تک آجرهای دانشگاه لندن را هم با دست درست می‌کرد و روی هم می‌ذاشت در مقابل سازندگان ویچر شانسی داشت کمااینکه باید در مورد اینجور دپارتمان‌ها و مطالعات دانشگاهی هم به قول فردریش فون میزس بسیار مشکوک و بدبین بود، حیف نام «پروفسور» که آدم رو یاد یه شخصیت خیالی در یک سریال محبوب و منطقی می‌اندازد!



امیر ابراهیمی، جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ ساعت ۵:۵۰ صبح

آخرین ویرایش نیمه‌کاره: ۵ اردیبهشت

(حق ویرایش نهايی محفوظ است.)

ویچرلهستاننفتلیبرالیسم
خاطر امن به ملک دو جهان می‌ارزد. مرنج و مرنجان / بنوش و بنوشان. عمری دگر بباید کین عمر طی نمودیم. به مَأمَنی رو و فرصت شِمُر غنیمتِ وقت.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید