ماهم دوستان عین خیلی از هم سن و سالهامون بعد از اخذ مدرک لیسانس عمران با معدل درخشان(حالا یه چیز گفتم شما جدی نگیرید) و با توجه به برنامه هایی که برای آیندم داشتم تصمیم گرفتم که بیخیال ارشد بشم و برم پلیس+10 درخواست اعزام بدم،یه چند روزی گذشت و بالاخره من صبح روز دوشنبه رفتم و کارامو انجام دادم اما واکسن و دکتر مورد اعتماد سازمان موند برای روز بعدش.....
رفتیم سراغشون و واکسن رو نشستیم بزنن که متصدیش گفت فقط ی واکسن رو داریم اون یکی هنوز نیومده! جالب بود برام و یه زنگ تو سرم زده شد که بله آقا امیر کارت درومده ا همینجا! من ب فال نیک گرفتم.......
یک هفته مونده به اعزام
من تازه به فکر افتادم که ای وای من وسیله چی بگیرم به هرکسی ک میشناختم و میدونستم اخلاقی شبیه خودم هستن بهشون پیام دادم که اقا شما رفتین چی بردین؟
هرکسی یه چیزی بهم گفت و من به هیچکدومش قانع نشدم و یه شب تا حدود ساعت 3 بیدار موندم و این لیست پایین رو اماده کردم که دیگه بنظرم آره این کامله و این داستانا
سه تا قفل کوچیک با کلید یدک
دفترچه کوچیک و چندتا خودکار ابی وقرمز و غلطگیر
سه جفت جوراب مشکی ساق بلند
نخ و سوزن دو رنگ مشکی و سفید
قرص مسکن و ضد تهوع و دلپیچه و پماد زینک ۲تا
سنجاق قفلی بزرگ و محکم ۴٠/۵٠تا
کیسه پارچه ای دسته دار
لیوان نشکن و قاشق و چنگال
پتو مسافرتی
نیم متر کش اضافه
خوردنی کم حجم اجیلو ابنبات
شورت جیب دار
لیف و حوله کوچیک و شامپو و ژیلت و ناخن گیر
۷/۸تاگیره لباس و جای نوشابه کوچیک
دمپایی، اینه کوچیک، یک بسته فریزر
پلاستیک مشکی بزرگ هم ۱٠تا
دستمال کاغذی جیبی چند بسته
۲تا زیرپوش
ساعت مچی زنگ دار،عطر،نخ دندان
کلاه، دستکش، شال گردنی، لباس گرم
وقتی ک وسایلو خریدم روز بعدش رفتم سمت نظام وظیفه ک ببینم کجا افتادم.....
چشمتون روز بد نبینه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خیلی شلوغ بود یه خانمی هم اونجا برا پسرش اومده بود داد و بیداد راه انداخته بود که چرا نمیذارید بیایم داخل......
من که شرایطو دیدم رفتم با سرباز دم در سازمان یه خش وبش کردم در نهایت موفق شدم که شماره ملی و اسمم رو بهش بدم و بره برام بپرسه،توسط یه سری فنون خاص(بارکد اسکنر)خودم کد اعزاممو پیداکرده بودم اما چون هیچ تجربه ای توی نت ندیدم گفتم بابا حتما الکیه این!
سربازه بهم گف یه نیم ساعت واسا نماز تموم شه،من کل استرس دنیارو داشتم تو اون نیم ساعت ،گذشت و سرباز اومد و با ی لبخند خاصی که یعنی کارت درومده و برو که قراره دهنت سرویس شه گفت افتادی 05 کرمان!!
خنده رو لبام خشک شد!خدایا این که همونه که خودم کدش رو پیدا کرده بودم!
مگه میشه!!!!
چرا اخه!!!!!!!!
نمیدونم چطور به خونه رسیدم،وقتی به خانواده گفتم خشکشون زده بود ک چرا کرمان!!!!از هرکی میپرسیدم میگف میدونی اونجا به پادگان خروس تخم گذار معروفه خدا بهت صبر بده
کم کم داشتم اماده میشدم که خودمو تو پادگان 05 کرمان ببینم و توی نت کلی سرچ کردم بابت امکانات و تجربیات سربازای 05 که گوگل هم دست به دست تمام این ماجراها داده بود و از شانس بد من فقط بدیای اونجارو میاورد گذشت دقیقا دو روز قبل این متنی ک دارم مینویسم براتون،یه سایت خبری طراحی کرده بودم رفتم دفتر اون پایگاه خبری حدود ساعت 4:45 بود شروع کردم به اموزششون گفتن کجا اعزامی تا گفتم کرمان انگار برق از سرشون پریده بود!
اخرای اموزش ازشون خداحافظی کردم و مبلغ قرارداد رو برام واریز کردن رفتم سوار ماشین شدم (همزمان داشت این اهنگ لری معروف پخش میشد(سایقه شوئی دِ حونه زَم وِ در
رِکُ رَکِم بی دِ پا تا فرخِ سر
لیوئی دیم پا تشی کور و کِلیز
هی می گُت تش بُو بلیز تش بُو بلیز) که یه پیام برام اومد که بله اقا امیر بالاخره یبارم شانس اوردی یگان خدمتت عوض شده و افتادی نیزوانتظامی شهید دستغیب جهرم (البته بگم که کسی که کد میخوره احتمال 0.5% تغییرش میدن اونم باید کلی از آشناهای خوبتو زحمت بدی سفارش کنن) یهو از اون اهنگ غمگین لری عوض کردم رو اهنگ لورکه پویان مختاری(خواستم از ایموجی خنده استفاده کنم شما اینجارو بخندین)زنگ زدم به خانواده و بهشون اطلاع دادم خیلی خوشحال شدن و زنگ زدن به اون بنده خدایی که کمکم کرده بود کلی تشکر کردن از خوشی تا خونه نمیدونم چطور رسیدم،ان شاالله پسفردا یعنی شنبه اعزامم و متاسفانه هرچقد گشتم دیتای خاصی از پادگان اموزشی شهید دستغیب جهرم (جهنم سبز)چیزی پیدا نکردم اما قول میدم آموزشی رو که برگشتم حتما توی یه پست جدید تمام اطلاعات لازم رو براتون بنویسم
پ.ن:دیروز یه مقدار از متن رو نوشتم و امروز هم یه مقدار دیگه
در آخر برای تمام دوستان عزیز آرزوی موفقیت دارم بالاخره باید این راه رو بریم و چه بهتر که با روحیه بالایی عین خودم قدم تو این مسیر بذارید که سخت نگذره.
یاعلی رفقا