مدت های زیادی هست که در حال کسب اطلاعات از حوزه موفقیت هستم و وقتی به جلوه های مختلفی از اون نگاه می کنم ، می بینم که موفقیت ، شاید هزار چهره داره و از لایه های مختلفی برخوردار هست .
نگاه بیشتر ما در حوزه کسب و کار هست و موفقیت رو به نوعی از نتیجه و برآیند کسب و کارمون می تونیم بشناسیم و ما رو با همین نتایج مورد سنجش قرار میدن .
حال باید ببینیم که دیدگاه خود ما مهم هست یا چیزی که دیده میشیم !
من مدیران و مالکین مختلفی رو می شناسم که در شرایط کسب و کار خودشون به درآمد خوبی رسیده اند و حتی این اوضاع بد اقتصادی باعث بالارفتن درآمدشون بوده و به نوعی موفق تر دیده میشن !
اینکه شما پولدار تر شدید یا پولدار تر هستید یعنی موفق تر هستید ؟
تعریف واقعی از موفقیت یک معنی نامفهوم و عرفانی رو داره و واقعا هر کسی قادر به درک صحیح اون نیست !
برای مثال : فردی رو در نظر میگیریم که در مقام پرسنل شاید درآمد قابل توجهی داشته ولی هیچ وقت احساس موفقیت نمیکرده و با رفتن به دنبال آرزوهای خودش قطعا در ابتدای راه با مشکلات متعددی از لحاظ درآمد برخورد کرده ولی این احساس استقلال اش برای اون ارزشی چند برابر میزان درآمد سالهای قبل داشته و یک ارزش اونقدر براش جلوه و نمایان شده که موفقیت واقعی بوده براش ! گرچه شاید از بیرون اصلا موفق دیده نشه ! اما اون آدم از درون موفق هست و طعم موفقیت رو مزه مزه کرده !
مانند آدم هایی که برای طعم این موفقیت ، سختی غربت رو به جان میخرند و در تلاش هستند !
امروز از یک استاد جان به اسم سید محمد عرشیانفر یه نکته خیلی خوبی یاد گرفتم ، اینکه از هر انسانی به اندازه ظرفیت اش انتظار داشته باشم و این دقیقا کلام خداست ( آیه 286 سوره بقره )
ماها چقدر درگیر میکنیم خودمون رو با آدمهایی که با اشتباه ما و تشخیص نادرستی که در موردشون داریم ، انتظاری بیشتر از توان اون آدمها داریم و یا حتی با رفتار اشتباه خودمون باعث شدیم سطح انتظار دیگران رو از خودمون اونقدر بالا ببریم که بعد با همون آدمها به مشکل خوردیم .
راستش درک صحیح همین یک آیه یک جهان بینی جدیدی رو در من ایجاد کرده و باعث میشه که خیلی از آدمها رو ببخشم و این یک موفقیت است !
موفقیت جلوه های مختلفی دارد ! این روزها هر چه بیشتر می گذرد و من در سکوت سراسر عشق ام به امور مربوطه در سال جاری می پردازم ، لایه های پنهانی را که برایم محو و گنگ و مجهول بوده ، شفاف شده و به رسالت اصلی ام پی می برم .
اینها موفقیت اگر نیست ، پس چیست ؟
شما در انتهای هر سال ، رفتارتان را چگونه ارزیابی میکنید و به خود چه نمره ای می دهید ؟
موفقیت شما حساب بانکی شما هست یا درک صحیحی از اینکه رسالت زندگی و تولدتان چه بوده و هست ؟
در پایان یاد سکانسی از تئاتر کرگدن افتادم که در آن نشان می داد که زندگی ماشینی اونقدر سریع در انسان نفوذ کرده و میکند که آدمی مثل کرگدن پوست کلفت می شود ! آیا اکنون ما کرگدن شده ایم ؟